فعالیت فرهنگی و تولیدات آثار خوب و تأثیر گذار از وظایف دستگاههای فرهنگی است. اما قطعاً وجود دستگاههای متعدد فرهنگی که در تولید آثار فرهنگی نیز نقش دارند، تداخل زیادی را ایجاد میکند و علاوه بر آن باعث میشود تا اختلافات هم به وجود بیاید. یک سازمان فرهنگی با تولید یکی از مراکز فرهنگی مخالف است و همین مسئله باعث میشود برخی افراد در عرصه فرهنگ حضور یابند که صلاحیت و لیاقت آن را ندارند. اخیراً معاونت فرهنگی شهرداری تهران یک کار موسیقایی را با یکی از خوانندهها تولید کرده که به مناسبت سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی بوده است. این آلبوم با سرمایه گذاری شهرداری تهران همزمان با سالروز شهادت سردار سلیمانی در یک آیین رسمی رونمایی شد و شخص خواننده هم در آن حضور داشت. از قضا برای تولید این آلبوم رقم قابل توجه یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان هزینه شده است.
اما جالب اینجاست که پس از گذشت چند روز خواننده این آلبوم از خود فیلمی منتشر کرده و گفته که او را فریب دادهاند و قرار نبود چنین آیینی برای رونمایی برگزار شود و قرار بود این آلبوم برای آرشیو و بایگانی تولید شود! یک اثر موسیقایی برای آرشیو به چه درد میخورد؟
این خواننده از فریبی که خورده سخن گفته، اما چه فریبی؟ مراسمی برگزار شده و او هم در این مراسم در تالار وحدت اجرا داشته، اگر ادعا میکند فریبش دادند، میتوانست مراسم را ترک کند اما او با گروه خود تا پایان حضور دارد.
اما سخنی با شهرداری و سازمان فرهنگی،آیا بهتر نبود در سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی آن یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان را به نیت سردار دلها صرف نیازمندان، فقرا یا کارتن خوابها میکردید؟ آیا بهتر نبود به نام حاج قاسم یک گرمخانه تمیز و مرتب میساختید تا کارتن خوابها در این سرمای سوزان بتوانند در جایی گرم با یک وعده غذای گرم خستگی بیخانمانی را از تن به در کنند؟
با این یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان کارهای زیادی میشد کرد. بهتر است بجای صرف اینگونه هزینهها که قابل دفاع هم نیست، به اوضاع شهر، مردمی که نیازمند هستند و از فقر به حال نزار افتادهاند رسیدگی کنید. شاید بگویید وظیفه شهرداری نیست! اما چگونه است که تولید آلبوم موسیقی از وظایف شهرداری محسوب میشود؟!
آن آدم که این آلبوم را خوانده تکلیفش روشن است ۷۰۰ میلیون از دریافتی را به ادعای خود بازگردانده، او آنقدر جرأت ندارد که پای کار درستی که کرده بایستد،اما این فرصت را شهرداری به او داد تا بیاید و چنین رفتاری از خود بروز دهد. بهتر است سازمانها و نهادهای فرهنگی طرف مقابلشان را بشناسند آنگاه به سوی آنها دست همکاری دراز کنند.
اما جالب اینجاست که پس از گذشت چند روز خواننده این آلبوم از خود فیلمی منتشر کرده و گفته که او را فریب دادهاند و قرار نبود چنین آیینی برای رونمایی برگزار شود و قرار بود این آلبوم برای آرشیو و بایگانی تولید شود! یک اثر موسیقایی برای آرشیو به چه درد میخورد؟
این خواننده از فریبی که خورده سخن گفته، اما چه فریبی؟ مراسمی برگزار شده و او هم در این مراسم در تالار وحدت اجرا داشته، اگر ادعا میکند فریبش دادند، میتوانست مراسم را ترک کند اما او با گروه خود تا پایان حضور دارد.
اما سخنی با شهرداری و سازمان فرهنگی،آیا بهتر نبود در سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی آن یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان را به نیت سردار دلها صرف نیازمندان، فقرا یا کارتن خوابها میکردید؟ آیا بهتر نبود به نام حاج قاسم یک گرمخانه تمیز و مرتب میساختید تا کارتن خوابها در این سرمای سوزان بتوانند در جایی گرم با یک وعده غذای گرم خستگی بیخانمانی را از تن به در کنند؟
با این یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان کارهای زیادی میشد کرد. بهتر است بجای صرف اینگونه هزینهها که قابل دفاع هم نیست، به اوضاع شهر، مردمی که نیازمند هستند و از فقر به حال نزار افتادهاند رسیدگی کنید. شاید بگویید وظیفه شهرداری نیست! اما چگونه است که تولید آلبوم موسیقی از وظایف شهرداری محسوب میشود؟!
آن آدم که این آلبوم را خوانده تکلیفش روشن است ۷۰۰ میلیون از دریافتی را به ادعای خود بازگردانده، او آنقدر جرأت ندارد که پای کار درستی که کرده بایستد،اما این فرصت را شهرداری به او داد تا بیاید و چنین رفتاری از خود بروز دهد. بهتر است سازمانها و نهادهای فرهنگی طرف مقابلشان را بشناسند آنگاه به سوی آنها دست همکاری دراز کنند.