یک مأمورعالیرتبه دستگاه امنیتی در سطح ثابتی ازعالم غیب پیدا میشود و بدون الزام و اجبار میآید تاریخچه یک سازمان امنیتی بسته و غیرقابل دسترس را با ظرافت و دقت تمام بیان میکند و از این بابت باید از مسئولان شبکه ضدانقلاب من و تو نیز تشکر و قدردانی بسیار کرد. چرا تشکر؟ درادامه خواهم گفت.
ثابتی در «مونولوگ» یکطرفهای که با مصاحبهگر «من و تو» دارد، چیزهایی را بیان میکند که اگر در چالش با مصاحبهگر قرار میگرفت، قطعاً به جای حقیقت درون، پیش ساختههای ذهناش را به شکل دیگری بیان میکرد.
در این مستندهای پنجگانه، همه موارد خالص و نابی که در ذهن ثابتی وجود داشته و گلچین کرده، میبینیم. چون به هر حال او یک فرد امنیتی تراز اول و کار بلد است که هر چند از زمان تجربههای کاریاش، سالها میگذرد ولی قطعاً اثرات آن سالها را همراه خود دارد و به قول روانشناسان صددرصد نمیتوان گفت که تخلیه درونی شده است.
یک نمونه کوچک ولی مهم از گفتار وی مربوط میشود به موضوع «جالیز، هندوانه و مترسک» که او بعد از چهل و پنج سال هنوز آن را در ذهن دارد و این موضوع آنقدر برایش مهم و با ارزش است که بعد از گذشت سالیان سال، آن را با لذت بعنوان زیرکی دستگاه امنیتیاش بازگو میکند!
خلاصه داستان این است که عدهای جوان فیلمساز، فیلم آماتوری درست میکنند، که در آن حکایت جالیزی روایت می شود که کلاغها برای این که بتوانند مترسک را از پا بیندازند با نوک زدن خاک، آب را به پای آن میرسانند. این فیلم به نظر ثابتی آنقدر خطرناک بوده و آن را ضد «دستگاه» ارزیابی می کرده که نظر مستقیم شاه را جویا شدهاند و دست آخر کمیسیونی برای بررسی این فیلم تشکیل شده و در برخورد با پسردایی فرح دیبا، کار تهدید لفظی به جایی میکشد که به او میگوید: اگر پسردایی ملکه نبودید شما را دستگیر میکردم و در نهایت قطبی به عنوان مسئول تلویزیون ناچار به عذرخواهی می شود. یعنی قدرت ثابتی تا این حد و ممنوعیت و حساسیتهای ساواک و دربار شاه روی مخالفتها یا انتقادات آنقدر بوده است که حتی سمبلهایی مثل کلاغ و مترسک را نیز تحمل نمیکردند!
تشکر از من و تو و ثابتی به این دلیل است که کار ما را بسیار آسان کردند و برای ما شاهدی شدند از غیب. چرا که ما هر چه به طرفداران براندازی و سلطنت طلبان میگوییم که شاه و ساواکش چنین و چنان بودند و چه بلاهایی که سر مردم میآوردند، گوشی برای شنیدن نداشته و ندارند و اصرار دارند که ساواک و ثابتی فقط با تروریستهای مسلسل به دست کار داشتهاند و کسی کاری به کار اندیشه و قلم مخالفان و منتقدان نداشته است. «مونولوگ یکطرفه ثابتی با من و تو» این مهم را به همگان فهماند که رژیم پهلوی مخلوع اتفاقاً آنقدر که روی مسائل فرهنگی و اعتقادی حساسیت داشت روی بقیه موارد اینقدر حساس نبود.ثابتی آمد و با اختیار خودش حرفهایی را زد که نشان داد رژیم پهلوی تا پستوهای خانههای مردم را هم کاوش میکرد. «من وتو» در آخرین روزهای حیات مزدوریش سبب خیر شد تا آنهایی که آرزوی بازگشت دوران ستم شاهی را دارند دریابند که سلطنت شاه مخلوع همچین لقمه دندان گیری نبوده که آرزوی برگشتش را دارند و باید آن را به گور ببرند. اما ثابتی نشان داد که آنها از کلاغ و مترسک هم میترسیدند و به آن رحم نمیکنند!
ثابتی در «مونولوگ» یکطرفهای که با مصاحبهگر «من و تو» دارد، چیزهایی را بیان میکند که اگر در چالش با مصاحبهگر قرار میگرفت، قطعاً به جای حقیقت درون، پیش ساختههای ذهناش را به شکل دیگری بیان میکرد.
در این مستندهای پنجگانه، همه موارد خالص و نابی که در ذهن ثابتی وجود داشته و گلچین کرده، میبینیم. چون به هر حال او یک فرد امنیتی تراز اول و کار بلد است که هر چند از زمان تجربههای کاریاش، سالها میگذرد ولی قطعاً اثرات آن سالها را همراه خود دارد و به قول روانشناسان صددرصد نمیتوان گفت که تخلیه درونی شده است.
یک نمونه کوچک ولی مهم از گفتار وی مربوط میشود به موضوع «جالیز، هندوانه و مترسک» که او بعد از چهل و پنج سال هنوز آن را در ذهن دارد و این موضوع آنقدر برایش مهم و با ارزش است که بعد از گذشت سالیان سال، آن را با لذت بعنوان زیرکی دستگاه امنیتیاش بازگو میکند!
خلاصه داستان این است که عدهای جوان فیلمساز، فیلم آماتوری درست میکنند، که در آن حکایت جالیزی روایت می شود که کلاغها برای این که بتوانند مترسک را از پا بیندازند با نوک زدن خاک، آب را به پای آن میرسانند. این فیلم به نظر ثابتی آنقدر خطرناک بوده و آن را ضد «دستگاه» ارزیابی می کرده که نظر مستقیم شاه را جویا شدهاند و دست آخر کمیسیونی برای بررسی این فیلم تشکیل شده و در برخورد با پسردایی فرح دیبا، کار تهدید لفظی به جایی میکشد که به او میگوید: اگر پسردایی ملکه نبودید شما را دستگیر میکردم و در نهایت قطبی به عنوان مسئول تلویزیون ناچار به عذرخواهی می شود. یعنی قدرت ثابتی تا این حد و ممنوعیت و حساسیتهای ساواک و دربار شاه روی مخالفتها یا انتقادات آنقدر بوده است که حتی سمبلهایی مثل کلاغ و مترسک را نیز تحمل نمیکردند!
تشکر از من و تو و ثابتی به این دلیل است که کار ما را بسیار آسان کردند و برای ما شاهدی شدند از غیب. چرا که ما هر چه به طرفداران براندازی و سلطنت طلبان میگوییم که شاه و ساواکش چنین و چنان بودند و چه بلاهایی که سر مردم میآوردند، گوشی برای شنیدن نداشته و ندارند و اصرار دارند که ساواک و ثابتی فقط با تروریستهای مسلسل به دست کار داشتهاند و کسی کاری به کار اندیشه و قلم مخالفان و منتقدان نداشته است. «مونولوگ یکطرفه ثابتی با من و تو» این مهم را به همگان فهماند که رژیم پهلوی مخلوع اتفاقاً آنقدر که روی مسائل فرهنگی و اعتقادی حساسیت داشت روی بقیه موارد اینقدر حساس نبود.ثابتی آمد و با اختیار خودش حرفهایی را زد که نشان داد رژیم پهلوی تا پستوهای خانههای مردم را هم کاوش میکرد. «من وتو» در آخرین روزهای حیات مزدوریش سبب خیر شد تا آنهایی که آرزوی بازگشت دوران ستم شاهی را دارند دریابند که سلطنت شاه مخلوع همچین لقمه دندان گیری نبوده که آرزوی برگشتش را دارند و باید آن را به گور ببرند. اما ثابتی نشان داد که آنها از کلاغ و مترسک هم میترسیدند و به آن رحم نمیکنند!
فرهاد خادمی