علیاکبر صالحی، وزیر پیشین امور خارجه و رئیس سابق سازمان انرژی اتمی معتقد است؛ آمریکا موجودی را به نام اسرائیل خلق کرده است. اسرائیل عامل امریکا برای ایفای نقش کنترل خاورمیانه شده است. اسرائیل را میخواهند تبدیل به هاب منطقه از حیث تبادل منابع انرژی و نیز انتقال تکنولوژی کنند. به عبارت دیگر تبدیل به مجموعه ای شود که خطوط مختلف ترانزیت شرق و غرب از اسرائیل بگذرد و آمریکا ماندگاری خود را از طریق اسرائیل در خاورمیانه تضمین کند لذا برخی براین باور هستند که اسرائیل ایالت پنجاه و یکم آمریکاست.
متن کامل گفت وگوی شفقنا با دکتر علی اکبر صالحی را می خوانید.
*لطفا توصیفی کوتاه از نظم جهانی گذشته، حال و آینده ارائه دهید؟
توصیف وضعیت جهانی کار دشواری است. بعد از جنگ جهانی دوم،آمریکایی ها با طرح مارشال که در اروپا اجرا کردند، نظم جدید جهانی به وجود آوردند که آمریکا در آن تقریبا فعال مایشاء بوده است. درست است اتحادجماهیر شوروی آن زمان بود ولی علیرغم وجود جماهیر شوروی، آمریکا وزنه سنگین تری بود. آمریکا نمی توانست ببیند رقیبی به نام اتحاد جماهیر شوروی دارد و بالاخره تکلیف آن را روشن کرد و اتحاد جماهیر شوروی فروریخت. با مجموعه بحرانهایی که برای اتحاد جماهیر شوروی به وجود آورد بدون اینکه خود شوروی ها متوجه این بحرانهای تصنعی شده باشند، به قدری هوشمندانه این بحرانها را به وجود آوردند که شوروی ها اصلا متوجه نشده بودند. اصولا راهبرد امریکا ایجاد بحران های تصنعی و مدیریت آن است مانند اینکه سوار قطار شوید و کنار لوکوموتیوران باشید و کم کم جهت قطار را عوض کنید بدون اینکه متوجه شود. نگاه دیگر این بود؛ دنبال نقاط ضعف شان گشتند و اتحاد جماهیر شوروی را مثل خرس بزرگ در نظر گرفتند و یک رگ کوچکش را زدند بدون اینکه متوجه شود. وقتی از رگ کوچک خون برود خرس به سادگی از پا درنمی آید ولی در طول زمان خرس ضعیف و بی حال شده و در آخرین لحظه با یک تلنگر از پا در می آید.
بالاخره اتحاد جماهیر شوروی را با تدابیر پیچیده از سر راه برداشتند و آمریکا تبدیل به یک قدرت مطلقه شد. این وضعیت جهانی بود و هست و آمریکا می خواهد قدرت مطلق همچنان باقی بماند. در حال حاضر امریکا دو رقیب جدید دارد. اولین رقیب نظامی جدی به نام روسیه است که در این چندسال روسیه خود را بازیابی کرد و پوتین توانست روسیه را دوباره به جایگاه قدرتمند حداقل نظامی برساند. اگرچه در حوزه نفت و گاز هم اقدامات خوبی کرده است و توانسته جایگاهی خوبی را پیدا کند و تبدیل به اهرم انرژی و اقتصاد شود. ولی بزرگترین اهرم این کشور وسعت کشور و قدرت نظامی آن است. آمریکا همیشه به دلیل نزدیکی و همسایگی روسیه با اروپا نگرانی از قدرت نظامی روسیه دارد و می خواهد روسیه را همانطور که اتحاد جماهیرشوروی را از هم پاشاند و تبدیل به چند کشور مستقل شد می خواهد روسیه را هم بپاشاند تا جمهوری های خودمختار را جدا کنند. تا زمانی که روسیه یک قدرت نظامی قبال قبولی دارد آمریکا آرام نخواهد نشست.
*اتفاقاتی که امروز چه در خاورمیانه و چه در جهان می افتد، محصول چیست؟
خاورمیانه منطقه مهمی است. خاورمیانه هارتلند (Heart Land) دنیاست. مرکز ثقل دنیا در طول تاریخ خاورمیانه بوده است. در دورانی ایران و رم همیشه بر سر خاورمیانه جنگ داشتند. در حال حاضر هم اهمیت دارد و دلیل این اهمیت وجود گاز و نفت و محل عبور و مرور شاهراههای مهم اتصال شرق و غرب و شمال و جنوب است. منطقه خاورمیانه به مفهوم غرب آسیا و شمال آفریقا منطقه مهمی بشمار می آید. هر کسی تسلط بر این منطقه داشته باشد اهرم عمده ای برای اداره دنیا دارد. امریکا برای مهار دو رقیب خود یعنی چین و روسیه باید تسلطش بر خاورمیانه را حفظ کند. برای مهار چین که نمی تواند بجنگد، خودش هم آسیب می بیند. چین عطش انرژی دارد. تامین کننده عمده انرژی دنیا، خاورمیانه است. از قطر گرفته در گاز تا عربستان در نفت.. کل تولید نفت جهان حدود 107 میلیون بشکه در روز است که بخش قابل توجهی از آن در خاورمیانه تولید می شود. لذا خاورمیانه وزن بسیار مهمی بشمار می آید. آمریکا اگر بر خاورمیانه تسلط داشته باشد با اهرم خاورمیانه می تواند بر چین فشار بیاورد.
یکی از همسایه های بزرگ روسیه، ایران است. خیلی از کشورهای اطراف روسیه که اروپای شرقی بودند مثل لتونی و استونی جزو ناتو شدهاند. ناتو خودش را به روسیه نزدیک میکند و اوکراین یکی از مواردی است که میخواستند به ناتو بچسباند که روسیه در این باره پیش دستی کرد. با توجه به چنین چیدمانی ایران تنها تنفسگاه قدرتمند روسیه بشمار می آید. ایران یک همسایه قدرتمند و مستقل سیاسی در خاورمیانه است و می تواند نقش آفرین باشد. اگر آمریکا تسلط بر خاورمیانه داشته باشد و بتواند ایران را مهار کند در حقیقت کمربند دور روسیه را سفتتر می کند.
*با توجه به تمایل امریکا به خارومیانه سوالی که بوجود می آید این است آیا امریکا می تواند بر خاورمیانه تسلط یابد؟
فرضیه های گوناگونی در این باره وجود دارد. آمریکا موجودی را به نام اسرائیل خلق کرده است. اسرائیل عامل امریکا برای ایفای نقش کنترل خاورمیانه شده است. اسرائیل را می خواهند تبدیل به هاب منطقه از حیث تبادل منابع انرژی و نیز انتقال تکنولوژی کنند. به عبارت دیگر تبدیل به مجموعه ای شود که خطوط مختلف ترانزیت شرق و غرب از اسرائیل بگذرد و آمریکا ماندگاری خودرا از طریق اسرائیل در خاورمیانه تضمین کند. برخی براین باور هستند که اسرائیل ایالت پنجاه و یکم آمریکاست.
نگاه دیگر به این موضوع، به تاریخ صهیونیست ها برمیگردد. اگر خوب نگاه کنید همیشه در طول تاریخ در اقلیت بودند به همین جهت به دلایلی در جاهایی که زیر ذرهبین بودند زندگی میکردند. مثلا انگلیس هزار سال پیش شروع به بیرون کردن یهودی ها می کنند یا اسپانیا هفتصد سال پیش شروع به بیرون کردن یهودی ها از اندلس می کنند. وقتی از اندلس رانده می شوند به مراکش و مصر و شام مهاجرت می کنند و زمانی که از انگلیس رانده می شوند به خاورمیانه می آیند. همیشه خاورمیانه مامن یهودی های رانده شده بود.
یهودی ها همیشه همه جا را رصد می کردند که ببینند قدرتی که در دنیا در حال شکل گرفتن است کجاست. در زمان ایران باستان و قدرتی که در پادشاهی کوروش بود به ایران نزدیک می شدند و در قدرت آنجا نفوذ می کردند. یهودیان در طول تاریخ این کار را می کردند. در قرن جدید قدرت را دست آمریکا دیدند. شش میلیون یهودی در امریکا داریم که البته همه شان صهیونیست نیستند. ولی در امریکا قدرت دارند حدود هفده الی هجده میلیون یهودی در جهان وجود دارد.
باتوجه به قدرت های نو ظهور مثل چین و هند یهودیان طبق سنت تاریخی خود در حال نفوذ در دستگاه های حاکمیتی این کشور ها هستند. بنابراین، در این کشورها نفوذشان را بیشتر می کنند که روزی این نفوذ حتما بکارشان خواهد آمد. این نکته را عنوان کنم که بین صهیونیسم و یهودیان فرق قائل هستیم. مثل داعش که ادعای مسلمانی دارد و اگر تشابه ایجاد کنیم صهیونیسم داعش یهودیان است. همانطور که داعش بخش افراط گونه به ظاهر اسلام طلبی می باشد. صهیونیسم هم بخش افراط گونه یهودیان تلقی می شود. همه یهودیان صهیونیست نیستند. به هر حال حقیقت این است که جهان در حال پوست اندازی است. آمریکا از طرفی می خواهد چین و روسیه را مهار کند. فلذا اسرائیل را به عنوان عامل نیابتی خودش در خاورمیانه گذاشته است. اما از سوی دیگر اسرائیل طبق رویه تاریخی قوم یهود همانطور که در بالا بدان اشاره کردم، همه تخم مرغ های خودش را در سبد آمریکا نخواهد گذاشت. در حال حاضر چین و روسیه روز به روز قدرتمندتر می شوند. ایران در خاورمیانه نقش آفرینی بیشتری میکند. اینها در شکل گیری نظم آینده جهان بی تاثیر نیست. صهیونیسم هم در این میان تلاش می کند ادامه حیات داشته باشد، همانطور که پیشتر گفتم از طریق نفوذ در حاکمیت کشورهای نوظهور مثل چین و هند. البته در روسیه همین الان نفوذ چشمگیری در حاکمیت دارند و یکی از موانع جدی نزدیک شدن روسیه به ایران می باشند.
*با توجه به چنین وضعیتی که حاکم شده است، ایران باید چه استراتژی داشته باشد؟
به نظر من، باید تحلیل درست داشته باشیم. واقعیت های علی الارض را خوب درک کنیم و درست مثل زمان حضرت رسول (ص) برنامه ریزی کنیم. باید تدبیر و تعقل و ارزیابی ها از واقعیت ها درست باشد و بر اساس احساسات و عواطف عمل نکنیم. «انسان تدبیر می کند، خدا مقدر می کند». شرایطی را از جهان ترسیم کردم که جهان، جهان رقابتی و زر و زور و تزویر است و جهان اخلاق نیست. در طول تاریخ براساس زر و زور و تزویر عمل می شده است. تا جایی که پیامبر (ص)می فرمایند: ” آخرین چیزی که از دل یک مومن خارج می شود حب جاه است.” یعنی دوست داشتن مقام است تا چه رسد به انسانهای عادی دیگر. باید براساس واقعیات تحلیل کنیم. بدانیم آمریکا، روسیه، چین و صهیونیسم بینالملل دنبال چه چیزی هستند و راهبردشان چیست؟ بدانیم ظرفیت و توانایی ما چقدر است و چه ابزارهایی داریم؟ سپس نقشه راه خود را تدوین کنیم.
*آیا دولتها تا به امروز توانسته اند تحلیل درستی از واقعیت خاورمیانه ارائه دهند؟
اگر منظور دولت های کشورمان است باید متاسفانه عرض کنم که اغلب تحلیلشان خیلی دقیق و مطلوب نبوده است چون اکثرا متاثر از احساسات و تعصبات ذهنی بوده است. از طرفی کشورهایی در اطراف داریم که قدرتمند هستند ولی سیاست اصولی ندارند. شب یک سیاست و روز یک سیاست دارند. شاید بگویید زرنگی است و منافع ملی شان را تامین می کنند اما دنیا می فهمد که اینگونه نیست. برای دشمن هم عقل و فهمی باید قائل باشید، نادان که نیستند. بالاخره آنها هم باهوش هستند. ایران در این ۴۵ سال بعد از انقلاب در بُعد سیاسی پایبند به یکسری اصول بوده است. شاید برخی رای شان نسبت به این موضوع خلاف این امر باشد ولی سیاست جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی و در بعضی موضوعات همواره پیروی از اصولی بوده که به آن پایبند بوده است. ازجمله قضیه فلسطین.
جمهوری اسلامی پایبندی خود را در این ۴۵ سال علیرغم هزینه های زیاد نشان داده است. پایبندی به اصول سیاسی زود بازده نیست بلکه دیربازده است. مثل استقلال طلبی می ماند.کشوری که بخواهد خودش را از زنجیرهایها وابستگی رها کند باید هزینه بدهد. جمهوری اسلامی؛ بزرگترین دستاوردی که تا به امروز داشته استقلال سیاسی بوده ولی باید این موضوع را لحاظ کنیم که در قبال این استقلال سیاسی خیلی هزینه داده است. بسیاری از کشورهای دیگر می خواهند استقلال سیاسی داشته باشند اما ندارند.
زمانی که نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی بودم. نماینده یکی از کشورهای شرق آسیا گفت، به شما غبطه می خورم، وضع اقتصادی و تکنولوژی کشور ما عالی است ولی متاسفانه استقلال سیاسی نداریم.آمریکایی ها هر کاری که دوست دارند در کشور ما می کنند ولی ما نمی توانیم اعتراضی کنیم اما شما این استقلال سیاسی را دارید. مانند پرنده ای است که در قفس طلایی گذاشته اید و بهترین غذا را به آن می دهید اما دیگر در طبیعت نیست که آزادانه پرواز کند. اگر از این پرنده بپرسید دوست داری در این قفس زیبا باشی یا دوست داری در فضایی مثل جنگل باشی و با همنوعان خودت تماس داشته باشی حتی ممکن است طعمه شوی، قطعا دومی را می پسندد. آن سفیر در ادامه صحبت هاش گفت که از همه مواهب مادی برخورداریم ولی افسوس که در قفس طلایی هستیم و صدایمان نمی تواند در بیاید. می گفت وقتی شما در شورای حکام حرف می زنید پیش خودم می گفتم کاش من هم می توانستم مثل شما در شورای حکام انقدر راحت مسائل بین المللی را شفاف بیان کنم. این امتیاز بزرگ ناشی از استقلال سیاسی است و مردم عزیزمان کلی هزینه دادند که آن را به دست آورند.
* در این ۴۵ سال با تمسک و پایبندی به سیاست اصولی خود، آیا همیشه درست عمل کردیم؟
پایبندی به سیاست های اصولی بالاخره یکسری ابزار هم لازم دارد که این سیاست ها درست پیاده شوند مثلا ابزار رسانه. آیا در پیام رسانی از طریق رسانه های ملی موفق عمل کرده ایم؟ اشتباه پشت اشتباه داشتیم. یکی می گوید پیجرها را ما خریدیم و به حزب الله دادیم بعد این حرف نقض می شود و گوینده را قوه قضائیه احضار می کند. این تضادها و ندانم کاری ها اوضاع را بدتر می کند و منجر به سلب اعتماد از جامعه می شود. ما ابزارهای پایبندی به سیاست اصولی خودمان را نتوانستیم خوب مهیا کنیم. با نداشتن انسجام داخلی و نداشتن وحدت فرماندهی در اینگونه امور که هر کسی اجازه دارد هر حرفی بزند و در مورد مسائل سیاسی اظهار نظر کند اوضاع را برای ما بدتر می کند. مثلا فردی در وزارت خارجه نیست، در ارگان دیگری است اما درباره مسائل سیاسی که از دانش آن کم بهره هست اظهار نظر میکند. بنابراین، تا کنون در روایت پردازی و تصویر سازی مؤثر و مورد قبول افکار عمومی ضعیف عمل کرده ایم. ما نتوانستیم این پایبندی به اصول سیاسی خودمان را که در حقیقت خود نوعی بر آمده از اخلاق سیاسی است (political ethics )را حتی به مردم خودمان خوب تفهیم کنیم.
شاید برخی بگویند مگر سیاست اخلاق دارد؟ بله. قبل از فاجعه غزه وقتی بامسئولین غربی صحبت میکردیم دائم دم از حقوق بشر می زدند. در صورتیکه الان اگر با یک مسئول غربی روبرو شوید می توانید چشم در چشمش بیندازید و از او بپرسید لطفا حقوق بشررا برایم تعریف کنید، حقوق بشر چیست؟ اگر وجدان داشته باشند قطعا خجالت خواهند کشید. به این اخلاق سیاسی می گویند که بی تاثیر نیست و برای مثال افکار عمومی الان می فهمد که صهیونیسم بین المللی چه پدیده زشتی است.
حق را نمی توان برای همیشه کتمان کرد، چون ذات حق پنهان پذیر نیست. سیاست اصولی ما مبتنی بر حق است، ما از حقوق حقه مردم فلسطین که سرزمین شان غصب شده است و آن سرزمین برای ما مقدس است و اینها برادران مسلمان و خواهران مسلمان ما هستند دفاع می کنیم. کار بدی نکردیم.از مظلوم در مقابل ظالم دفاع کردن البته با تدبیر عین انسانیت است. آیا ایستادگی و مقاومت مردم فرانسه در مقابل اشغالگران آلمانی فرانسه درست بود یا اشتباه؟ آیا الجزایر که یک میلیون کشته داد تا استقلالش را از فرانسه بگیرد کار درستی کرده بود یا اشتباه.اگر الجزایر استقلال خود را نگرفته بود که فرانسه الجزایر را به زور تصاحب کرده بود. ولی یک میلیون کشته داد. قضیه فلسطین به همین صورت است. در حال حاضر یک وزیر اسرائیلی با کمال وقاحت در شبکه های اجتماعی گفته، باید دو سوم عربستان و عراق و سوریه و لبنان را بگیریم.
اینگونه شواهد، اهداف آنها را نشان می دهد. اگر جمهوری اسلامی دارای مواضع اصولی سیاسی است باید آن را تکریم کرد. در حال حاضر حقانیت ایران برای وجدان های بیدار جهان کاملا رو شده است و در مقابل وحشی گری صهیونیست ها برای همه روشن شده است. دیگر نیاز نیست با عبارات گوناگون درباره این وحشی گری در خصوص لبنان و غزه صحبت کنیم. حتی برخی از کشورهای غربی و دانشجویان و اساتید دانشگاه های آمریکایی در این باره اعتراضات خود را به صراحت بیان می کنند علیرغم اینکه به راحتی اجازه اعتراض داده نمی شود. اگرکشتارهایی که اسرائیل انجام میدهد کشور دیگری انجام می داد چه غوغایی بر پا میشد. ولی در عوض متاسفانه شاهد سکوت مرگبار امریکا و غرب در قبال این اقدامات شرم اور اسرائیل هستیم. نه فقط سکوت بلکه حتی تشویق نیز می کنند. خوشبختانه وجدان عمومی دنیا بیدار شده است که همین موضوع ضربه مهلکی به اعتبار صهیونیسم بین الملل و آمریکاست. آمریکا اعتبارش را فدای صهیونیسم بین الملل کرده است.
آمریکا صهیونیسم را به وجود آورده که عاملش باشد اما از سوی دیگر صهیونیسم از آمریکا استفاده می کند تا نفوذش و سیطره اش را در جهان برای آینده تضمین کند. بسیاری بر این باورند که اگر کشورهای عربی علی الخصوص عربستان بخواهند می توانند موجب آتش بس شوند چرا تا به امروز که یکسال از جنگ غزه و اسرائیل می گذرد شاهد چنین موضعگیری نبودیم؟
دولت کشورها اگر برآمده از اراده ملتهای شان باشد نه دولتی تحمیل شده بر ملت ها؛ آن زمان قضایا فرق می کرد. در ایران ممکن است بسیاری راجع به انتخابات و دولت اختلاف نظر داشته باشند اما حقیت این است که دولت های ما در ایران برآمده از اراده ملتمان هستند. آقای پزشکیان را مردم انتخاب کردند. مرحوم آقای رئیسی، آقای خاتمی ،آقای احمدی نژاد، آقای روحانی را مردم انتخاب کردند. ممکن است درون ایران نسبت به یک رئیس جمهور اختلاف نظر داشته باشیم. وقتی دولت ها برآمده از اراده ملت باشند، دولت احساس پشتیبانی ملی خود را حس می کند و احساس قدرت می کند و ترس در وجودش نیست که حرف حق را بزند.
آقای محمد البرادعی (مدیرکل پیشین آژانس بینالمللی انرژی اتمی) حرف زیبایی در زمانی که نماینده ایران در آژانس بودم، زد. ایشان را به ایران آوردم و با آقای خاتمی جلسه ای داشتند. آقای البرادعی بعد از این دیدار گفتند؛ خوش به حال شما، حداقل هر چهار سال یکبار انتخابات دارید و فرد رئیس جمهورتان در اثر انتخابات تغییر می کند.
*به نظر شما سکوت این کشورها تا چه زمانی ادامه دارد؟
بحران های جهانی را با مقیاس های زمانی طول عمر من و شما نباید ارزیابی کرد. زمانی که جنگ تحمیلی با صدام بود مردم می گفتند خدایا این همه ظلم را می بینی پس چرا صدام را نابود نمی کنی؟ هشت سال جنگ طول کشید اما دیدید آخرش چه شد، صدام را از کجا بیرون آوردند، وضع ما چه شد و وضع عراق چه شد. در این بحران ها تصور مردم این است که با راه حل معجزه آسا در اسرع وقت همه چیز حل شود، صلح و صفا بشود. بحران های جهانی با این مقیاس های زمانی حل نمی شود. به کشورهای عربی اشاره کردید، ابتدا دولت های کشورهای عربی را بررسی کنید که آیا برآمده از اراده ملت هاشان هستند؟ اگر نیستند در نتیجه در دو سه دهه آینده در کشورهای عربی مشخص نیست چه اتفاقاتی بیفتد. چون مردم هوشیارتر می شوند و با شبکه های اجتماعی فهیم تر می شوند و درک و استنباط شان گسترده تر می شود و به حقوق مدنی خود واقفتر.
دو نگاه می توانیم داشته باشیم، یک اینکه در فاصله دو، سه سال آینده کاری کنیم که صلح و صفا شود ما هم تلاش می کنیم این اتفاق بیفتد. وزیرخارجه ما هم به اغلب کشورهای منطقه سرزده است و صریحا اعلام می کند که نمی خواهیم دامنه جنگ گسترده شود. این موضع ایران است. ولی از طرف دیگر اسرائیل، ایران را دشمن موجودیت خودش می داند و می گوید تا ایران پابرجاست نگران موجودیت خودم هستم. از طرف دیگر آمریکا می گوید چنانچه در خاورمیانه ایران دارای نفوذ گسترده و نقش آفرین باشد، تسلطم بر این منطقه کامل نخواد بود. هر دو متفقا می خواهند ایران را درگیر کنند. البته تحلیلی وجود دارد که آمریکا نمی خواهد ایران بپاشد اما قصد دارد ایران را نحیف و ضعیف کند تا بتواند از این طریق استفاده های خودش را ببرد. اما اسرائیل می خواهد ایران را بپاشاند. به هر حال اینها می خواهند ایران را درگیر کنند.
*به نظر شما اسرائیل به چه صورت به ایران حمله میکند؟
فکر میکنم تا قبل از انتخابات امریکا، اسرائیل یا کاری نمیکند یا اگر حمله کند حمله ضعیفی خواهد کرد تا برای انتخابات امریکا مشکلی پیش نیاید. تصور بنده این است که این فشار از طرف امریکا به اسرائیل خواهد آمد. در صورتی که اسرائیل بخواهد واکنشی نشان بدهد، از دید اسرائیل چون آمریکا مشغول تحولات داخلی خود است و نمی تواند کاری کند، آزادی عمل اسرائیل الان بیشتر است. اما از آن سو آمریکا نمی خواهد درون خودش آشفتگی ایجاد شود. به گمان بنده تصور دولت امریکا این است که اگر درگیری با ایران ایجاد شود ممکن است آرای کامالا هریس پایین بیاید و بگویند در زمان دمکرات ها جنگ راه افتاد.
اگر قبل از انتخابات امریکا، اسرائیل اقدامی نکرده باشد، یقینا بعد از انتخابات امریکا با این تصور که دولت جدید هنوز مستقر نشده است وارد عمل خواهد شد و دولت امریکا را در مقابل عمل انجام شده قرار خواهد داد. علت اینکه امریکا بر خلاف اسرائیل نمی خواهد دامنه جنگ گسترده شود. اول، عواقب آن روشن نیست. دوم، اینکه شرایطش در خاورمیانه غیر قابل پیش بینی خواهد شد و سوم اینکه چین و روسیه دو رقیب اصلی آن این فرصت را برای اهداف خودشان مغتنم خواهند دانست.
دومین فرضیه این است که اسرائیل فهمیده بازدارندگی ایران جدی است. بازدارندگی ایران خیلی نمایان بود و این ممکن است اسرائیل را به فکر فرو ببرد و اقدام خیلی جدی و خطرناک انجام ندهد. ضمن اینکه حزب الله و حماس علیرغم ضربه های جدی که به آنها وارد شده هنوز نفس قوی دارند. هنوز از نفس نیفتاده اند. یادی کنیم از شهید یحیی سنوار واقعا ایشان تا آخرین لحظه حیات خود قهرمانانه جنگید و تبدیل به اسطوره جهانی شد. به هر حال ایران باید خودش را برای بدترین سناریو آماده کند.
*آتش بس بین اسرائیل و غزه به وجود می آید؟
بستگی به نفس حماس دارد. اگر حماس بتواند این شرایط طاقت فرسارا همچنان تحمل کند، یقینا به اذن خدا اسرائیل از نفس می افتد چون آستانه تحمل آنها خیلی کمتر از مردم بی پناه غزه است که دیگر چیزی ندارند از دست بدهند. همین الان کسری بودجه اسرائیل و مهاجرت از اسرائیل و پناه گرفتن اسرائیلی ها در پناهگاه ها را شاهدیم. مردم غزه چیزی برای از دست دادن، ندارند. فرد پدر و مادر و خانه اش را از دست داده و تازه می گوید من هم شهید شوم بهتر از این زندگی است.
*اگر جنگی فراگیر در بگیرد نوع آن را چگونه می بینید؟
بنده تخصص نظامی ندارم ولی تصورم این است که در یک جنگ گسترده منطقه ای با توجه به تجارب گذشته امریکا در جنگ با عراق و افغانستان، صحنه نظامی بیشتر در دریا خواهد بود تا در آسمان و زمین. ضمنا این را بدانید وقتی اراده ملتی بر کسب حیات طیبه باشد یقینا دست تقدیر با آن همراه خواهد بود.
** مصاحبه با دکتر علی اکبر صالحی در هفته گذشته انجام شده است.