این تیتر که برگرفته از اصطلاحی است محلی که امروز جنبه یک ضربالمثل جهانی را به خود گرفته تا مشابه لاتین هم داشته باشد مربوط به منطقه لنجانات در استان اصفهان است که روزگاری پا بهپای شمال کشور به تولید بهترین و مرغوبترین نوع برنج جهان شهرت داشت که امروز به دلیل خشکسالی زایندهرود و بیاعتنایی وزارت نیرو به حق آبه این استان بر اساس سند مکتوب شیخ بهایی در حداقل ظرفیت کشت میشود درحالیکه امکانات کشاورزی آنزمان همچنان سنتی بود تا شلتوک بهواسطه داس و دست برداشت شود و زیر تیغههای گاوآهن خرد و سپس بهوسیله غربالهای چوبی در مسیر باد بوجاری و برنج از سفاله ها جدا گردد.
فلسفه انجام این عمل چیزی نبود جز اینکه شالیکاران برای تفکیک ناچار بودند از هر سو که باد میوزید غربال را به حرکت درآورند و از آن به بعد هرکس سری با او دلی با دیگری داشت و ازهر طرف باد سودآور میوزید به آنسو میرفت را بوجار لنجان مینامیدند!
و امروز بعضی از سیاستها که برخلاف کلام مدرس بزرگ عین دیانتها نیستند، شباهت بسیاری به بوجار لنجان دارند زیرا اینگونه سیاستمداران عضو حزب باد میشوند و از هر سو وزیدن گرفت بیرق خود را در مسیر آن قرارمی دهند تا همیشه پست و مقام و منزلت را همراه با رهاوردهای آن داشته باشند.
اما همچنان از بازی زمانه غافل هستند که قائممقام فراهانی گفته: «روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد / چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد» زیرا همین باد است که بهوقت بوجاری پردهها را در مقطعی از زمان کنار میزند و حقایق را آشکار میسازد! آنچه امروز رسانه ملی را در تنگناهای خبری و شفافیتها قرار داده ادامه حضور چنین کسانی در این مجموعه حساس است که آن را ملک تلک خود فرض کرده و سالیان دراز است در حاشیه آن شلتاق میکنند! چند صباح اول را به آن ورود پیدا کرده و چشمههایی از سیاست را به نمایش میگذارند تا یکی از مدیران ارشد علمی بهگونهای جذب کاسه لیسی آنها شده و نقش ملیجک به آنها واگذار شود و چند صباحی در حالی که حقوقشان را از صندوق این رسانه میگیرند مأمور در ارگانی دیگر شوند و بدعت شلتاق را به آن انتقال داده! و به نوعی همان روش موفق بوجاری لنجان را در آن ادامه دهند! شهرداری اصفهان درست دو دهه پیش پذیرای معدودی از این افراد بوده که قبل از آن در یکی از دانشگاههای بااهمیت شهر غاز میچراندند و مدرک میگرفتند تا پس از آن به صورت اتوبوسی به این ارگان شهری آمده و هریک بخشی را مدیریت نمایند و یادشان برود هنوز هم جیره ماهانه آنها سوای مزایایی که از شهرداری میگیرند به عهده مبدأ یعنی رسانه ملی است که در اینجا طی پلههای ترقی سرعت بیشتری داشته و در طول آن با ابزار رانت میشود سری هم به شورای شهر زد و چهار سالی را در آن سپری کرد تا ضمن آن تبصرههای خاصی ازجمله اجباری کردن کسب مجوز از روابط عمومی شهرداری برای تهیه گزارش توسط رسانه ملی در سطح شهر را به تصویب رساند! جلالخالق از این همه دو دوزه بازی کردنها که میشود در یک لحظه سه نقش در دانشگاه، شهرداری و رسانه ملی بازی کرد و برای هرکدام جداگانه گربهرقصانی نمود! امروز همه آن گشتوگذارها و تغییر صندلیها از دانشگاه به روابط عمومی شهرداری و نشستن روی صندلی مدیریت یک روزنامه ارگانی که توسط شخص فرهیخته دیگری راهاندازی شده و درنهایت تکیه زدن بر مسند شورای اسلامی شهر سپری و در این جاهم دستها رو میشود تا مخاطبان را ناچار به بازگشت به اصل نماید که اینگونه جنگلوک بازیهای سیاسی را در رسانه ملی ادامه دهند و قاپ مدیر غریب را برگرفته و مجدداً ملیجک آقا شوند و دوباره در صف اول اقتدا بایستند! درحالیکه عمل هرکس همیشه با اوست که ضربالمثلی معروف میگوید: «چاه نکن بهر کسی / اول خودت دوم کسی» زیرا امروز همان تبصرهای که بهناحق در شورای شهر برای در تنگنا قرار دادن رسانه ملی بهمنظور روی آنتن بودن گرفته میشود یقه خالقش را میچسبد!
امروز واحد خبر این رسانه ملی که بر اساس وظائف و تعهدات خود ناچار است شفافیت را در رأس امور قرار داده و مسائل متنوع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را منعکس نماید با چالش همین مصوبه در سطح شهر روبرو است تا متولیان از روند کار آنها به بهانه نداشتن مجوز از روابط عمومی شهرداری جلوگیری نمایند که خود نوعی سنگاندازی پیش پای جریان مقابل است تا در حساسترین لحظات تبلیغاتی که به ۲۲ بهمن و انتخابات مجلس نزدیک میشویم، تبصرهای که در شورای شهر چهارم به تصویب رسیده ابزار دستی برای پیشگیری از رسانهای شدن شفافیتها شود! و به مدیران صالح سادهلوح و غریب در این شهر بار دیگر متذکر گردد تا مراقب ورود مجدد اینگونه بوجارهای لنجان به محدوده خود باشند که اصولاً یک روده راست در وجودشان نیست و درنهایت این بالاترین مقام رسانه ملی و سلسلهمراتب پاییندستی آنها است که چوب بعضی از این خوشباوریها را میخورند تا بر اساس تحرکاتشان تخریب شود!
نویسنده: حسن روانشید