۱۸ شهریور، سالروز درگذشت جلال آلاحمد، از پرچمداران جریان روشنفکری است. وی در طول زندگی خود دچار دگردیسی فراوانی شد و در نهایت خود را خسی دید در میقات و در کتاب «خسی در میقات» چنین نوشت: دیدم که تنها «خسی» است و به «میقات» آمده است و نه «کسی» و به «میعادی». جلال که جریان روشنفکری اصیل و مردمی را از غربت در آورد به دلیل پرداختن به مسئله غربزدگی و حمله به غربزدگان، مورد هجمه روشنفکران غربزده قرار گرفت؛ غربزدگانی که خواسته یا ناخواسته، پیاده نظام اجرای سیاستهای غرب استعماری در ایران بودند.
مسئله «نفوذ استعمارگران»، آغاز حرکت غربگرایی و غربزدگی در شرق از جمله ایران بود که لازم است مورد توجه قرار گیرد.
شناخت تاریخ ایران منهای مسئله استعمار امکانپذیر نیست. تا قبل از دوران صفویه پادشاهان و حکمرانان ظالم در حد دیکتاتور و مستبد بودند اما پس از صفویه که استعمار فعالیت خود را در جهان آغاز کرد در ایران نیز تغییراتی شروع شد. در دوران قاجار استعمار نفوذ خود را آغاز کرد و در دوران حکومت پهلوی توانست بر ایران تسلط پیدا کند. نفوذ و سلطه استعمار با اهداف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی با شیوههای مختلف و از طریق لشکرکشی آشکار و پنهان تحقق میپذیرد. یکی از این روشها و مراکز نفوذ غرب استعمارگر به شرق و از جمله ایران، مراکز شرقشناسی و ایرانشناسی است که شرقشناسان و ایرانشناسان تحت عناوین مختلف به عنوان لشکر پنهان استعمار، وارد کشورهای مختلف از جمله ایران شدند و در جهت تأمین منافع کشور متبوع خود اقدامات مهمی انجام دادند که البته خسارات بسیاری را برای کشور هدف نظیر ایران برجای گذاشتند. مراکز شرقشناسی که با هدایت و رهبری سیاست خارجی کشورهای استعمارگر و زیر نظر وزارت امور خارجه آنها فعالیت میکردند سه هدف عمده را مدنظر داشتند: شناخت منطقه برای سلطه و استعمار، از بین بردن هویت فرهنگی و سیاسی و مذهبی و آداب و سنن ملی، جایگزین فرهنگ خودشان. در این زمینه انگلستان سابقه طولانی دارد؛ به عنوان نمونه انگلیسیها ابتدا به عنوان جهانگرد به ایران آمدند (در حقیقت نفوذ کردند) و به جمعآوری اطلاعات پرداختند نظیر «شاردن» یا «برادران شرلی»؛ نکته جالب توجه این است که شاردن اگرچه فرانسوی است اما برای انگلستان کار میکرد، هنگامی که از ایران میرود مدت ۱۰ سال در انگلستان میماند و ۱۴ جلد کتاب درباره ایران مینویسد. افراد نفوذی غرب در ایران در اشکال مختلف فرهنگی، علمی، سیاسی، نظامی و اجتماعی شروع به فعالیت کردند و افراد مختلفی را جذب سیستم خود کرده و عملاً مسیر حرکت کشور را در اختیار گرفتند؛ به عنوان نمونه از افراد نفوذی سیستم غرب در ایران می توان به موارد زیر اشاره کرد: میس لمبتون که از جاسوسان حرفهای انگلستان بود که از سال ۱۳۱۶ به ایران آمد و تا بعد از کودتای ۲۸ مرداد در ایران ایفای نقش کرد. وی مسلط به پنج زبان بود و زبان فارسی را با تمام لهجههای آن به بهترین شکل صحبت میکرد. او که از خود چهرهای ایرانشناس، مردم دوست، طرفدار حقوق حیوانات، عاشق زنان و دختران و رسومات ایرانی نشان میداد از جمله سران و رهبران تشکیلات جاسوسی انگلستان در ایران بود که در وقایعی که منجر به کنارهگیری رضاشاه از سلطنت شد و نیز کودتای ۲۸ مرداد نقش مهمی ایفا کرد. فرد دیگری که مأمور اینتلیجنت سرویس و مأمور تقویت بهائیان در ایران بود ادوارد براون است که توانست افراد مختلفی از جمله تقیزاده را جذب کند و در وقایع دوران مشروطه به ایفای نقش بپردازد. «سر پرسی سایکس» انگلیسی، رئیس پلیس جنوب در ایران که در قتل عام مردم خوزستان و بوشهر و دشتستان و دلوار و ... جنایات زیادی را مرتکب شد از جمله افراد دیگری است که بیش از ۶۰ جلد کتاب درباره تاریخ ایران، اسلام و تشیع نوشته است و کتاب تاریخ ایران او، اساس تاریخنگاری استعماری ایران است، ریچارد کاتم نیز از جمله مأموران سازمان سیا است که در وقایع دوران کودتای ۲۸ مرداد نقش داشته است و هم اکنون به عنوان ایرانشناس مطرح است. چنانچه ملاحظه شد مأموران نفوذی غرب و عوامل استعمار، در پس چهرههای فرهنگی و علمی و با عناوینی نظیر ایرانشناس، وارد کشور شدند و جهت تحقق اهداف کشور استعمارگر متبوع خود تلاش کردند. در این میان عدهای شیفته و شیدای غرب شدند و به عنوان پیاده نظام تحقق اهداف غرب در ایران درآمدند. جلال آلاحمد در تعریف از غربزدگی میگوید: غربزدگی عین طاعونزدگی است، طاعونزدگی چگونه مردم و جامعه را نابود میکند، مثل وبا زدگی است که به عنوان بیماری وارد سرزمینی میشود و جان انسانهای زیادی را میگیرد، مثل برق زدگی است که تمام آب بدن و خون انسان خشک میشود، وقتی غربزدگی وارد ایران میشود جامعه را عموما و روشنفکران را خصوصا بیخاصیت میکند به حدی که مثل موم در دست حاکمیت غرب است.
آنها هرگونه که میخواهند از او اشکال مختلف درمیآورند. به عنوان نمونه افراد مختلفی را میتوان در تاریخ ایران نام برد که شاخصههای افراد غربزده هستند و در این راه به سیستم غرب و نابودی ایران اسلامی اقدامات شایان توجهی انجام دادند از جمله محمد علی فروغی (وابسته به انگلستان بود و میگفت ما مثل کت میمانیم و این کت هیچکاری نمیتواند بکند، وقتی یک دست وارد کت شود آنوقت آن کت میتواند کاری را انجام دهد. آن کت ما هستیم و آن دست انگلستان)، ناصرالملک، آخوندزاده (روسی بود و آثارش پیرامون سه محور غرب، ایران باستان و ضدیت با اسلام و قرآن و پیامبر(ع) بود)، تقیزاده، طالبوف، پورداود، سعید نفیسی، کسروی، پیرنیا، ولیالله نصر، علی امینی، منصور، قوامالسلطنه، علیاصغر حکمت، وثوقالدوله، امیراسدالله علم، منوچهر اقبال، محمد مقدم، خانلری، علی دشتی، محمد معین، احسان طبری (زمان حزب توده)، عبدالحسین زرینکوب (در اوایل و در کتاب دو قرن سکوت)، هویدا و شریف امامی.
نویسنده: حسین اصغری | پژوهشگر تاریخ معاصر ایران