فردریش هگل تعبیری تحت عنوان آفهِبونگ دارد که همزمان شامل این معانی است: نفی یا رفع، حفظ و ارتقاء. معادل فارسی پیشنهادی نگارنده برای این مفهوم عمیق چنین می تواند باشد: فرار- فرا و متناسب با یادداشت حاضر، رفع- رفعت. در نهایت اگر بخواهیم تنها یک واژه را به عنوان معادل پیشنهاد کنیم، آن واژه، «فرارفعی» است؛ واژه ای که تاکنون در زبان فارسی سابقه نداشته است. این واژه متضمن و حامل فراتر از رفع بودن و مشابه واژه ی فراروی و هم آهنگ آن است. این مشابهت، عامدانه است و مطابق با آن است که در مفهوم آفهبونگِ هگلی، با وجود مکانیزم حفظ و رفع، در نهایت این فراروی است که اصالت دارد.
از بحث بیشتر بر سر مفهوم مذکور در می گذرم. آنچه گفته شد اجمالی بود تا به تفصیل درباره فرارفعی و چگونگی فراروی در عین حفظ میراث و مبانی گذشته جمهوری اسلامی ناظر به حوادث اخیر (شهریور و مهر) سخن بگویم.
فرارفعی و فراروی حداکثری مورد نظر این نوشته در صورتی ممکن است که جمهوری اسلامی در خصوص نسبت عنصر نفی یا رفع، عنصر حفظ و و سپس ارتقاء، دست به داوری عقلی و عقلانی بزند و نسبت به آن خودآگاهی و روکرد تأملی داشته باشد. این مستلزم اصرار بر مبانی و مواضع انسانی و الهی و دینی و در عین حال التفات به خطاها و خلاهایی است که زمینه نفی و به طور خاص خشونت را فراهم کرده یا آن را تسریع و تقویت می کند. در این صورت، عمق و وسعت عقلانی و مقبولیت و استحکام جمهوری اسلامی بیشتر خواهد شد. به زبان ساده، با انعطاف بدون عقب نشینی این اتفاق خواهد افتاد. چنانکه منطق انقلاب اسلامی نیز منطقی منعطف و در عین حال دقیق و مقتدر(آرمان گرایی واقع بینانه) است.
به طور مصداقی، لازم است جمهوری اسلامی حتی بیش از گذشته بر حجاب اصرار کند اما این اصرار باید اصرار عقلانی و عمیق و متناسب با عمق اعتقادی و نظری و بنیانی انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن باشد. انقلاب اسلامی یک منظومه است. کامل ترین و عمیق ترین منظومه فکری-سیاسی- حکومتی، انقلاب اسلامی است. همچنین یک منظومه صرفاً فکری نیست بلکه منظومه عملی هم هست. مطابق این حقیقت، لازم است هم فکر کارگزاران آن و هم عمل آنها حتی اگر بعضاً عمیق نباشد، اما ضرورتا سازگار و بدون تناقض باشد.
به طور مصداقی، تفاوت زندگی برخی از کارگزاران با زندگی بخش بزرگ تر مردم و یا تناقضات مبنی بر زندگی وابستگان برخی آنها در کشورهای غربی به ویژه کشورهای متخاصم باید با عقلانیت مقتدرْ دفع و رفع شود. انجام چنین رفع هایی، عنصر نفی از جانب مردم را به حداقل ممکن رسانده و اثر نفی خارجی و بیرونی(دستکاری و توطئه) نیز تقریبا بی اثر می شود. در یک کلام با موضعی ایجابی و با ارتقای عدالت و با تصمیمات و سیاست های درون زا و کنشی است که عنصر حفظ و حتی نفی نیز کارکرد مثبت و سازنده خواهند یافت.
در صورت اخذ موضع سلبی یا نهایتاً واکنشی، عقب نشینی در حجاب و حتی گشت ارشاد، مشروعیت دادن به عناصر ناسازگار نفی و بدل کردن رفع به نفی آن هم نفی مطلق است. به زبان ساده این اقدام، گم کردن مسأله و از دست دادن نظرگاه ایجابی و گفت وگویی و در یک کلام، عقلانیت انقلاب اسلامی است. عقلانیت انقلاب اسلامی مستلزم ساده زیستی مدیران جمهوری اسلامی است و بدون این امر که زندگی امامین انقلاب اسلامی واضح و محرز بوده، صداقت هم معنا نداشته و از سوی افکار عمومی چندان باور نمی شود. انقلابی بودن مستلزم توجه به همه مفاهیم انقلاب اسلامی از جمله استضعاف، استکبارستیزی، ساده زیستی و در فراتر از این ها، آزادی و عدالت است.
در نهایت باید دانست ارتقاء بدون عناصر حفظ و رفع، شدنی نیست اما ارتقای حداکثری، یک ارتقای التفاتی و معقول علاوه بر ارتقای عقلی(هگلی) است. حفظ نیز بدون ارتقا به محافظه کاری و انسداد منتهی می شود. قابل توجه است که جمهوری اسلامی در مواقف و وقایع ارتقایی بیش از هر زمانی حفظ و تثبیت شده است.
سخن نهایی اینکه وقت آن رسیده چنان باشیم که حادثه ای مثل درگذشت غمبار مرحومه مهسا امینی، سبب سکوت و یا تناقض ما نشود. وقت آن است تا با تأمل و اقدام کنشی و اصیل و درونی به ریشه بازگردیم و اصرار بیشتری بر حفظ مبانی و مواضع الهی و انسانی انقلاب اسلامی داشته باشیم. وقت آن است که اتفاقات تلخ را بدل به فرصت ارتقاء کنیم و بدانیم رضای الهی به معنای حقیقی، رضای مردم -دست کم مردم ایران امروز- را در پی دارد و سبب فراروی و فرارفعی جمهوری اسلامی خواهد شد؛ نظامی که محکم ترین نظام سیاسی تاریخ در برابر بحران و توطئه بوده است و امروز می باید بیش از هر زمانی خوداتکایی و بازگشت به خود (انقلاب مردمی و الهی ۵۷) را به تجلی برساند. باید توجه داشت رفتن به حقیقت انقلاب و برجسته کردن سیاست حقیقت در برابر سیاست دروغ و پساحقیقت دشمن غربی و پیروان آن مستلزم درک عنصر و مفهوم مصلحت است؛ مفهومی که نزد رهبر حکیم انقلاب متضمن حقیقت، و مسئول حفظ و ارتقای آن است. از این رو بازگشت و اصرار بر مبانی و مواضع انقلاب اسلامی، مستلزم واقعبینی و سنجیده و سنجنده بودن است.
نویسنده: محسن سلگی
از بحث بیشتر بر سر مفهوم مذکور در می گذرم. آنچه گفته شد اجمالی بود تا به تفصیل درباره فرارفعی و چگونگی فراروی در عین حفظ میراث و مبانی گذشته جمهوری اسلامی ناظر به حوادث اخیر (شهریور و مهر) سخن بگویم.
فرارفعی و فراروی حداکثری مورد نظر این نوشته در صورتی ممکن است که جمهوری اسلامی در خصوص نسبت عنصر نفی یا رفع، عنصر حفظ و و سپس ارتقاء، دست به داوری عقلی و عقلانی بزند و نسبت به آن خودآگاهی و روکرد تأملی داشته باشد. این مستلزم اصرار بر مبانی و مواضع انسانی و الهی و دینی و در عین حال التفات به خطاها و خلاهایی است که زمینه نفی و به طور خاص خشونت را فراهم کرده یا آن را تسریع و تقویت می کند. در این صورت، عمق و وسعت عقلانی و مقبولیت و استحکام جمهوری اسلامی بیشتر خواهد شد. به زبان ساده، با انعطاف بدون عقب نشینی این اتفاق خواهد افتاد. چنانکه منطق انقلاب اسلامی نیز منطقی منعطف و در عین حال دقیق و مقتدر(آرمان گرایی واقع بینانه) است.
به طور مصداقی، لازم است جمهوری اسلامی حتی بیش از گذشته بر حجاب اصرار کند اما این اصرار باید اصرار عقلانی و عمیق و متناسب با عمق اعتقادی و نظری و بنیانی انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن باشد. انقلاب اسلامی یک منظومه است. کامل ترین و عمیق ترین منظومه فکری-سیاسی- حکومتی، انقلاب اسلامی است. همچنین یک منظومه صرفاً فکری نیست بلکه منظومه عملی هم هست. مطابق این حقیقت، لازم است هم فکر کارگزاران آن و هم عمل آنها حتی اگر بعضاً عمیق نباشد، اما ضرورتا سازگار و بدون تناقض باشد.
به طور مصداقی، تفاوت زندگی برخی از کارگزاران با زندگی بخش بزرگ تر مردم و یا تناقضات مبنی بر زندگی وابستگان برخی آنها در کشورهای غربی به ویژه کشورهای متخاصم باید با عقلانیت مقتدرْ دفع و رفع شود. انجام چنین رفع هایی، عنصر نفی از جانب مردم را به حداقل ممکن رسانده و اثر نفی خارجی و بیرونی(دستکاری و توطئه) نیز تقریبا بی اثر می شود. در یک کلام با موضعی ایجابی و با ارتقای عدالت و با تصمیمات و سیاست های درون زا و کنشی است که عنصر حفظ و حتی نفی نیز کارکرد مثبت و سازنده خواهند یافت.
در صورت اخذ موضع سلبی یا نهایتاً واکنشی، عقب نشینی در حجاب و حتی گشت ارشاد، مشروعیت دادن به عناصر ناسازگار نفی و بدل کردن رفع به نفی آن هم نفی مطلق است. به زبان ساده این اقدام، گم کردن مسأله و از دست دادن نظرگاه ایجابی و گفت وگویی و در یک کلام، عقلانیت انقلاب اسلامی است. عقلانیت انقلاب اسلامی مستلزم ساده زیستی مدیران جمهوری اسلامی است و بدون این امر که زندگی امامین انقلاب اسلامی واضح و محرز بوده، صداقت هم معنا نداشته و از سوی افکار عمومی چندان باور نمی شود. انقلابی بودن مستلزم توجه به همه مفاهیم انقلاب اسلامی از جمله استضعاف، استکبارستیزی، ساده زیستی و در فراتر از این ها، آزادی و عدالت است.
در نهایت باید دانست ارتقاء بدون عناصر حفظ و رفع، شدنی نیست اما ارتقای حداکثری، یک ارتقای التفاتی و معقول علاوه بر ارتقای عقلی(هگلی) است. حفظ نیز بدون ارتقا به محافظه کاری و انسداد منتهی می شود. قابل توجه است که جمهوری اسلامی در مواقف و وقایع ارتقایی بیش از هر زمانی حفظ و تثبیت شده است.
سخن نهایی اینکه وقت آن رسیده چنان باشیم که حادثه ای مثل درگذشت غمبار مرحومه مهسا امینی، سبب سکوت و یا تناقض ما نشود. وقت آن است تا با تأمل و اقدام کنشی و اصیل و درونی به ریشه بازگردیم و اصرار بیشتری بر حفظ مبانی و مواضع الهی و انسانی انقلاب اسلامی داشته باشیم. وقت آن است که اتفاقات تلخ را بدل به فرصت ارتقاء کنیم و بدانیم رضای الهی به معنای حقیقی، رضای مردم -دست کم مردم ایران امروز- را در پی دارد و سبب فراروی و فرارفعی جمهوری اسلامی خواهد شد؛ نظامی که محکم ترین نظام سیاسی تاریخ در برابر بحران و توطئه بوده است و امروز می باید بیش از هر زمانی خوداتکایی و بازگشت به خود (انقلاب مردمی و الهی ۵۷) را به تجلی برساند. باید توجه داشت رفتن به حقیقت انقلاب و برجسته کردن سیاست حقیقت در برابر سیاست دروغ و پساحقیقت دشمن غربی و پیروان آن مستلزم درک عنصر و مفهوم مصلحت است؛ مفهومی که نزد رهبر حکیم انقلاب متضمن حقیقت، و مسئول حفظ و ارتقای آن است. از این رو بازگشت و اصرار بر مبانی و مواضع انقلاب اسلامی، مستلزم واقعبینی و سنجیده و سنجنده بودن است.
نویسنده: محسن سلگی