نشست گروه هفت با حضور کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، بریتانیا و ایالات متحده در حالی در ژاپن برگزار شد که یکی از ادعاهای مطرح شده در بیانیه پایانی را ادعای آمادگی برای برقراری رابطهای سازنده و باثبات با چین و حفظ رابطه و تعامل سازنده با پکن عنوان شده است. این ادعای به اصطلاح تعاملی در حالی مطرح شده که مواضع عملی مقامات حاضر در این نشست و نیز حاضران در آن پیامی دیگر را به پکن مخابره می سازد.
نخست آنکه در نشست مذکور چارلز میشل، رئیس شورای اتحادیه اروپا ،یون سوک یئول رییس جمهور کرهجنوبی ، مقامات استرالیا، جزایر قمر، جزایر کوک، هند، اندونزی و ویتنام حضور داشته اند. این ترکیب یعنی آن دسته از کشورهایی که هر کدام به نوعی در پازل ضد چینی غرب ایفای نقش میکنند و عملا نوعی یارگیری علیه پکن بوده است.
دوم انکه سوناک نخست وزیر انگلیس مدعی شد که چین بزرگترین چالش امنیتی و اقتصادی جهان است. همچنین پیش از آن نیز لیز تراس که پیش از سوناک نخست وزیر انگلیس بود، هفته گذشته به شناختهشدهترین سیاستمدار انگلیسی بدل شد که پس از مارگارت تاچر(دهه ۱۹۹۰) به تایوان سفر میکند. از سوی دیگر بایدن رئیسجمهور ایالات متحده در کنفرانس خبری در هیروشیما با لحنی هشدارآمیز، چین را تهدید کرد که در صورت اقدام یکجانبه علیه تایوان، با واکنش آمریکا مواجه خواهد شد. در همین حال مقامات تاویوان ادعا کردند که رزمایش نظامی را تحت فرماندهی و نظارت ژنرالهای آمریکایی برگزار میکند.
مجموع این مواضع در کنار سخنان بورل که پیش از این گفته بود هیچ مصالحهای با چین در کار نخواهد بود بیانگر آن است که غرب هر چند در ظاهر به دلیل برخی ملاحظات اقتصادی و نیز برای جلوگیری از گرایش کامل چین به روسیه، ادعای تعامل با پکن را سر می دهد اما در نهایت رویکردی تماما تقابلی دارد که بخشی از آن برگرفته از جنگ اوکراین میباشد و بخشی نیز نشات گرفته از رویارویی جهانی طرفین در نظم نوین جهانی می باشد. اوج چرایی رفتار ضد چینی غربی را در سخنان وزیر خارجه آلمان میتوان یافت که در دیدار با همتای چینی عنوان میکند بی طرفی چین هیچ معنایی ندارد و برابر با همراهی با روسیه است. غرب صرفا دیدگاهی را می پذیرد که همراه با آن باشد در غیر این صورت بی طرفی را برابر با دشمنی با خود میداند. تفکری که یادآور سخنان جرج بوش پسر در سال ۲۰۰۱ میباشد که گفته بود هر که با ما نیست علیه ماست. تفکری که نتیجه آن جنگهای خونین افغانستان و عراق و سالها بحران در صحنه بینالملل شده است.
علی تتماج
نخست آنکه در نشست مذکور چارلز میشل، رئیس شورای اتحادیه اروپا ،یون سوک یئول رییس جمهور کرهجنوبی ، مقامات استرالیا، جزایر قمر، جزایر کوک، هند، اندونزی و ویتنام حضور داشته اند. این ترکیب یعنی آن دسته از کشورهایی که هر کدام به نوعی در پازل ضد چینی غرب ایفای نقش میکنند و عملا نوعی یارگیری علیه پکن بوده است.
دوم انکه سوناک نخست وزیر انگلیس مدعی شد که چین بزرگترین چالش امنیتی و اقتصادی جهان است. همچنین پیش از آن نیز لیز تراس که پیش از سوناک نخست وزیر انگلیس بود، هفته گذشته به شناختهشدهترین سیاستمدار انگلیسی بدل شد که پس از مارگارت تاچر(دهه ۱۹۹۰) به تایوان سفر میکند. از سوی دیگر بایدن رئیسجمهور ایالات متحده در کنفرانس خبری در هیروشیما با لحنی هشدارآمیز، چین را تهدید کرد که در صورت اقدام یکجانبه علیه تایوان، با واکنش آمریکا مواجه خواهد شد. در همین حال مقامات تاویوان ادعا کردند که رزمایش نظامی را تحت فرماندهی و نظارت ژنرالهای آمریکایی برگزار میکند.
مجموع این مواضع در کنار سخنان بورل که پیش از این گفته بود هیچ مصالحهای با چین در کار نخواهد بود بیانگر آن است که غرب هر چند در ظاهر به دلیل برخی ملاحظات اقتصادی و نیز برای جلوگیری از گرایش کامل چین به روسیه، ادعای تعامل با پکن را سر می دهد اما در نهایت رویکردی تماما تقابلی دارد که بخشی از آن برگرفته از جنگ اوکراین میباشد و بخشی نیز نشات گرفته از رویارویی جهانی طرفین در نظم نوین جهانی می باشد. اوج چرایی رفتار ضد چینی غربی را در سخنان وزیر خارجه آلمان میتوان یافت که در دیدار با همتای چینی عنوان میکند بی طرفی چین هیچ معنایی ندارد و برابر با همراهی با روسیه است. غرب صرفا دیدگاهی را می پذیرد که همراه با آن باشد در غیر این صورت بی طرفی را برابر با دشمنی با خود میداند. تفکری که یادآور سخنان جرج بوش پسر در سال ۲۰۰۱ میباشد که گفته بود هر که با ما نیست علیه ماست. تفکری که نتیجه آن جنگهای خونین افغانستان و عراق و سالها بحران در صحنه بینالملل شده است.
علی تتماج