خبر سوء قصد به ترامپ نامزد ریاست جمهوری آمریکا در حالی در میان سکوت رسانههای غربی در برابر کشتارهای گسترده این روزها در غزه به صدر اخبار رسید که در قبال آن چند نکته قابل توجه است.
هر چند که ضعف و ناتوانی امنیتی در پیش گیری از این حادثه امری ملموس و تاثیرگذار است که پرده از وضعیت نابسامان آمریکای مدعی برترین سرویسهای امنیتی و جاسوسی و اطلاعاتی جهان بر میدارد اما ریشه واقعی و اصلی این حادثه امری فراتر از عملکردهای دستگاههای مذکور می باشد. اولا مروری بر تلفات استفاده از سلاح در آمریکا که نشات گرفته از قوانین آزادی حمل سلاح و ولنگاری در خشونت نهادینه شدن در ساختار و جامعه آمریکاست، آمارهای هولناک را نشان می دهد. از قتل سالیانه بیش از یک هزار نفر به دست پلیس گرفته تا سالیانه صدها مورد کشتار دسته جمعی با سلاح خودکار در مدارس و خیابانها بخشهای اصلی این خشونت نهادیه را تشکیل میدهد. جالب توجه آنکه ساختار سیاسی حاکم بر آمریکا از کاخ سفید گرفته تا کنگره به دلیل منافع اقتصادی و انتخاباتی هرگز به مطالبه مردم برای برداشتن قانون آزادی حمل سلاح توجه نکرده و به ابراز تاسف بسنده کرده اند. به عبارتی دقیقتر آنچه برای ترامپ روی داد چیزی است که هر روز در خیابانهای آمریکا جریان دارد که نتیجه بیتفاوتی و کاسبکاری سیاستمداران و صاحبان کارخانههای اسلحه سازی است.
ثانیا نگاهی بر مواضع دموکراتها و شخص بایدن در قبال ترامپ مبنی بر معرفی او به عنوان دیوی که آمریکا را به نابودی خواهد کشاند، و البته آنچه از سوی ترامپ علیه بایدن مطرح میشود، نشانگر ترویج و تحریک خشونت آمیزی است که خروجی آن جز آنچه در مورد ترامپ روی داد نخواهد بود. در اصل سوء قصد مسلحانه به ترامپ را میتوان نتیجه خروج انتخابات این کشور از اخلاق مداری و فضایل رقابتی دانست که از سطوح بالای ساختار حاکم بر آمریکا آغاز و در نهایت به سطح جامعه کشیده میشود.
ثالثا حادثه حمله مسلحانه به ترامپ امری یک شب و غیر مترقبه نبوده است بلکه این حادثه را میتوان ادامه خروج ساختار حاکم و جامعه آمریکا از منطق دموکراتیک و گفتمان محور به عرصه خشونت و آشوب طلبی ارزیابی نمود. مسئلهای که جرقه آن را در 6 ژانویه پس از انتخابات 2020 آمریکا توان مشاهده کرد که طرفداران ترامپ اقدام به اشغال کنگره آمریکا کردند که در نتیجه آن نیز طی احکام صادره بسیاری از شرکت کنندگان در این حمله به دهها سال زندان محکوم شدند. این فضا در طول 4 سال ریاست جمهوری بایدن تشدید شده است چنانکه رادیکال شدن و خشونت طلبی و آشوب طلبی در میان جامعه آمریکا و هواداران هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات شدت گرفته است که البته دامنه آن به اروپای پیرو آمریکا نیز رسیده چنانکه پس از دور اول انتخابات پارلمانی فرانسه نیز این کشور صحنه آشوب و درگیریهای خیابانی شد.
نکته آنکه این خشونت را میتوان الگوگیری جوامع غربی از نسخههای تجویزی دولتمردانشان برای سایر کشورها دانست که همواره در انتخاباتها و پس از آن تشویق خشونت و آشوب میکنند که نمود آن را در قبال روسیه، ایران، پاکستان، کشورهای حوزه بالکان، آفریقا و آمریکای لاتین میتوان مشاهده کرد.
هر چند که ضعف و ناتوانی امنیتی در پیش گیری از این حادثه امری ملموس و تاثیرگذار است که پرده از وضعیت نابسامان آمریکای مدعی برترین سرویسهای امنیتی و جاسوسی و اطلاعاتی جهان بر میدارد اما ریشه واقعی و اصلی این حادثه امری فراتر از عملکردهای دستگاههای مذکور می باشد. اولا مروری بر تلفات استفاده از سلاح در آمریکا که نشات گرفته از قوانین آزادی حمل سلاح و ولنگاری در خشونت نهادینه شدن در ساختار و جامعه آمریکاست، آمارهای هولناک را نشان می دهد. از قتل سالیانه بیش از یک هزار نفر به دست پلیس گرفته تا سالیانه صدها مورد کشتار دسته جمعی با سلاح خودکار در مدارس و خیابانها بخشهای اصلی این خشونت نهادیه را تشکیل میدهد. جالب توجه آنکه ساختار سیاسی حاکم بر آمریکا از کاخ سفید گرفته تا کنگره به دلیل منافع اقتصادی و انتخاباتی هرگز به مطالبه مردم برای برداشتن قانون آزادی حمل سلاح توجه نکرده و به ابراز تاسف بسنده کرده اند. به عبارتی دقیقتر آنچه برای ترامپ روی داد چیزی است که هر روز در خیابانهای آمریکا جریان دارد که نتیجه بیتفاوتی و کاسبکاری سیاستمداران و صاحبان کارخانههای اسلحه سازی است.
ثانیا نگاهی بر مواضع دموکراتها و شخص بایدن در قبال ترامپ مبنی بر معرفی او به عنوان دیوی که آمریکا را به نابودی خواهد کشاند، و البته آنچه از سوی ترامپ علیه بایدن مطرح میشود، نشانگر ترویج و تحریک خشونت آمیزی است که خروجی آن جز آنچه در مورد ترامپ روی داد نخواهد بود. در اصل سوء قصد مسلحانه به ترامپ را میتوان نتیجه خروج انتخابات این کشور از اخلاق مداری و فضایل رقابتی دانست که از سطوح بالای ساختار حاکم بر آمریکا آغاز و در نهایت به سطح جامعه کشیده میشود.
ثالثا حادثه حمله مسلحانه به ترامپ امری یک شب و غیر مترقبه نبوده است بلکه این حادثه را میتوان ادامه خروج ساختار حاکم و جامعه آمریکا از منطق دموکراتیک و گفتمان محور به عرصه خشونت و آشوب طلبی ارزیابی نمود. مسئلهای که جرقه آن را در 6 ژانویه پس از انتخابات 2020 آمریکا توان مشاهده کرد که طرفداران ترامپ اقدام به اشغال کنگره آمریکا کردند که در نتیجه آن نیز طی احکام صادره بسیاری از شرکت کنندگان در این حمله به دهها سال زندان محکوم شدند. این فضا در طول 4 سال ریاست جمهوری بایدن تشدید شده است چنانکه رادیکال شدن و خشونت طلبی و آشوب طلبی در میان جامعه آمریکا و هواداران هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات شدت گرفته است که البته دامنه آن به اروپای پیرو آمریکا نیز رسیده چنانکه پس از دور اول انتخابات پارلمانی فرانسه نیز این کشور صحنه آشوب و درگیریهای خیابانی شد.
نکته آنکه این خشونت را میتوان الگوگیری جوامع غربی از نسخههای تجویزی دولتمردانشان برای سایر کشورها دانست که همواره در انتخاباتها و پس از آن تشویق خشونت و آشوب میکنند که نمود آن را در قبال روسیه، ایران، پاکستان، کشورهای حوزه بالکان، آفریقا و آمریکای لاتین میتوان مشاهده کرد.
علی تتماج