اگر نگاهی هرچند گذرا به دوران آغاز و ادامه مشروطیت تا ورود به نهضت جمهوری اسلامی در سال 1342و پیروزی انقلاب آن در بهمن ماه 1357داشته باشیم که طی طول کمتر از یک قرنی آن به دنبال رهبریت بازکردن این قفل زنگ زده بودیم به راحتی متوجه خواهیم شد جرقه اول را محمد مسعود مدیر روزنامه مرد امروز زد که در دم به ضرب یک گلوله آتشین از صحنه محو شد تا ادامه این نهضت برای کسب آزادی بیان مشروط همچنان درهاله محاق بماند و با پیروزی انقلاب اسلامی شکوفا شود.
این آغاز تعالی رسانههای مکتوب برای ورود واقعی به رکن چهارم دموکراتیک به حساب میآمد تا همچنان استمرار داشته باشد که نظام جدید طالب آن بود که بتواند آزادی بیان رابه شرط رعایت حقوق دیگران ترویج دهد؛البته بدست آوردن هر نعمتی بالطبع نغمت به همراه خواهد داشت که بعضی اوقات روند آن طولانیتر از حد تصور است اما هرآنچه در نهایت بدست میآید ارزش بالایی دارد. شاکله این گونه رسانهها با پیروزی انقلاب دربهمن ماه 57 به کلی تغییر یافت تا جایی که دیگر سرباز پیاده در صفحه شطرنج برای ارتقاء وانجام وظیفه بطور کامل در بستر آن دیده نمیشد، اگرچه محتوا فراوان بود ومتقاضی بسیار که میتوانست در ادامه به یکی از مهمترین و برجستهترین مدرسان معتبر برای آحاد جامعه تبدیل شود ولی ضعف فهم و درک دربعضی متولیان زمان از وجود چنین ثروت بیبدیل باعث شد تا به آن بیاعتنایی شود وبه مرور از یک هدف مقدس به یک حرفه معیشتی تبدیل گردد.
شاید برای پیدا کردن عوامل این بیاعتنایی به رسانههای مکتوب کمی دیر شده باشد که گروهی صدا وسیمای پشتوانه دار و شبکههای مجازی بیسروسامان را باعث اصلی این عقب گرد میدانند در حالیکه اینگونه نیست زیرا هنوز هم در بیشتر کشورهای به ظاهر متمدن؛ این رسانههای مکتوب هستند که حرف اول را میزنند تا فرصت یافته و اقتصاد خود را نیز مدیریت کنند اما در این سو چنین نیست. اگرچه طی 45 سال گذشته با تلاش محمد مسعودها و مرد امروزهای در سایه؛ هنوز هم رسانههای مکتوب همچنان در رأس رکن چهارم دمکراسی جا دارند؛ ژوبین صفاری یکی از سرمقاله نویسان نسل نو در روزنامههای پایتخت است که در امتداد این مسیر ادامه دار می گوید« سال گذشته در یکی از کلاسهای درس مقطع دکترای علوم ارتباطات منتظر یکی از استادان خوشنام نشسته بودم که با چهرهای غمگین وارد کلاس شد و گفت(مادر یکی از دانشجویان مقطع کارشناسی آمده و میگوید لطفاً دختر مرا از تحصیل در این رشته منصرف کنید چرا که خبرنگاری نه پول درست وحسابی دارد و نه آیندهای که بتوان به آن اعتماد کرد؛ ضمن اینکه خطرات آن زیاد است) این افسوس استاد قدیمی؛ البته محصول سالهای به محاق رفتن رسانه به عنوان یکی از ارکان اصلی توسعه در کشور است؛ هرچند طی چند دهه گذشته در مقاطعی رسانهها از اعتبار کافی برخوردار بودند اما همان رسانهها هم به سبب مدیریتهای کاملاً غلط نتوانستند به روند مؤثر خود ادامه دهند؛ اما در این بین نوک پیکان؛ مستقیم به سمت سیاست گذارانی است که رسانه مستقل و اثر گذار را اساساً مفید برای حکمرانی نمیدانستند؛ واقعیت این است؛ بازیابی مرجعیت رسانههای رسمی دیجیتال؛ هر چند چالش برانگیز است اما با توجه به نقش بیبدیل آنها در پیشرفت جوامع، ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد که باید به آن توجه شود. سالهاست اهالی رسانه، هم وضعیت درآمد مناسب ندارند و هم زیرساخت لازم فعالیت در بستری امن برای کمک به توسعه شفافیت و اطلاع رسانی همه جانبه برایشان وجود ندارد. سیاست گذاریهای صحیح در این بین میتواند به تقویت نقش رسانهها در حفظ شفافیت، اعتماد و دموکراسی کمک کرده و بر اعتبار آن بیفزاید؛ این امر مستلزم نگاه تخصصی به ارتباطات و رسانه است و لازم است تا رسانه ا به طور مستقل و به دور از مناسبات عجیبی که طی این سالها شکل گرفته است؛ رشد یابد. مدیریت رسانه در حال حاضر یک رشته تخصصی در دانشگاههاست و قطعاً مدلهای درست آن در کشورهای توسعه یافته تدریس شده است؛ لذا لازم است تا با به کار گیری افراد متخصص؛ جهت گیری سیاست گذاری رسانهای در کشور تغییر یابد. این مسئله در خصوص روابط عمومی سازمانها اعم از دولتی و خصوصی نیز صادق است که در جای خود قابل بحث است. در واقع حاکم شدن نگاه تخصصی به روابط عمومیها هم تکمیل کننده این پازل توسعه شفافیت در فضای رسانه و ارتباطات است. این امر قطعاً میتواند به رشد اقتصادی و اجتماعی منجر شود؛ شکی نیست که وارد دوره تازهای از عصر اطلاعات و ارتباطات شدهایم که ابزارها و روشهای قدیمی دیگر پاسخگوی اقناع افکار عمومی نیست؛ بنابراین ای کاش مدیران فرهنگی و رسانهای کشور با استفاده از افراد متخصص؛ حتی چهرههای تازهتر، روحی تازه در فضای رسانه کشور بدمند» حالا نوبت نهمین رئیس جمهور تحول خواه است که ادعا دارد، حق را به حقدار میرساند.
چشم به راه میمانیم و چون گذشته در انتظار تا شاهد باشیم ایشان هم فقط شعار میدهند و در نهایت تاب و توان نقدهای منصفانه را نخواهد داشت که کم وبیش از طریق کارگزارانشان تلاش میشود، گربه را سر حجله بکشند!
این آغاز تعالی رسانههای مکتوب برای ورود واقعی به رکن چهارم دموکراتیک به حساب میآمد تا همچنان استمرار داشته باشد که نظام جدید طالب آن بود که بتواند آزادی بیان رابه شرط رعایت حقوق دیگران ترویج دهد؛البته بدست آوردن هر نعمتی بالطبع نغمت به همراه خواهد داشت که بعضی اوقات روند آن طولانیتر از حد تصور است اما هرآنچه در نهایت بدست میآید ارزش بالایی دارد. شاکله این گونه رسانهها با پیروزی انقلاب دربهمن ماه 57 به کلی تغییر یافت تا جایی که دیگر سرباز پیاده در صفحه شطرنج برای ارتقاء وانجام وظیفه بطور کامل در بستر آن دیده نمیشد، اگرچه محتوا فراوان بود ومتقاضی بسیار که میتوانست در ادامه به یکی از مهمترین و برجستهترین مدرسان معتبر برای آحاد جامعه تبدیل شود ولی ضعف فهم و درک دربعضی متولیان زمان از وجود چنین ثروت بیبدیل باعث شد تا به آن بیاعتنایی شود وبه مرور از یک هدف مقدس به یک حرفه معیشتی تبدیل گردد.
شاید برای پیدا کردن عوامل این بیاعتنایی به رسانههای مکتوب کمی دیر شده باشد که گروهی صدا وسیمای پشتوانه دار و شبکههای مجازی بیسروسامان را باعث اصلی این عقب گرد میدانند در حالیکه اینگونه نیست زیرا هنوز هم در بیشتر کشورهای به ظاهر متمدن؛ این رسانههای مکتوب هستند که حرف اول را میزنند تا فرصت یافته و اقتصاد خود را نیز مدیریت کنند اما در این سو چنین نیست. اگرچه طی 45 سال گذشته با تلاش محمد مسعودها و مرد امروزهای در سایه؛ هنوز هم رسانههای مکتوب همچنان در رأس رکن چهارم دمکراسی جا دارند؛ ژوبین صفاری یکی از سرمقاله نویسان نسل نو در روزنامههای پایتخت است که در امتداد این مسیر ادامه دار می گوید« سال گذشته در یکی از کلاسهای درس مقطع دکترای علوم ارتباطات منتظر یکی از استادان خوشنام نشسته بودم که با چهرهای غمگین وارد کلاس شد و گفت(مادر یکی از دانشجویان مقطع کارشناسی آمده و میگوید لطفاً دختر مرا از تحصیل در این رشته منصرف کنید چرا که خبرنگاری نه پول درست وحسابی دارد و نه آیندهای که بتوان به آن اعتماد کرد؛ ضمن اینکه خطرات آن زیاد است) این افسوس استاد قدیمی؛ البته محصول سالهای به محاق رفتن رسانه به عنوان یکی از ارکان اصلی توسعه در کشور است؛ هرچند طی چند دهه گذشته در مقاطعی رسانهها از اعتبار کافی برخوردار بودند اما همان رسانهها هم به سبب مدیریتهای کاملاً غلط نتوانستند به روند مؤثر خود ادامه دهند؛ اما در این بین نوک پیکان؛ مستقیم به سمت سیاست گذارانی است که رسانه مستقل و اثر گذار را اساساً مفید برای حکمرانی نمیدانستند؛ واقعیت این است؛ بازیابی مرجعیت رسانههای رسمی دیجیتال؛ هر چند چالش برانگیز است اما با توجه به نقش بیبدیل آنها در پیشرفت جوامع، ضرورتی اجتناب ناپذیر دارد که باید به آن توجه شود. سالهاست اهالی رسانه، هم وضعیت درآمد مناسب ندارند و هم زیرساخت لازم فعالیت در بستری امن برای کمک به توسعه شفافیت و اطلاع رسانی همه جانبه برایشان وجود ندارد. سیاست گذاریهای صحیح در این بین میتواند به تقویت نقش رسانهها در حفظ شفافیت، اعتماد و دموکراسی کمک کرده و بر اعتبار آن بیفزاید؛ این امر مستلزم نگاه تخصصی به ارتباطات و رسانه است و لازم است تا رسانه ا به طور مستقل و به دور از مناسبات عجیبی که طی این سالها شکل گرفته است؛ رشد یابد. مدیریت رسانه در حال حاضر یک رشته تخصصی در دانشگاههاست و قطعاً مدلهای درست آن در کشورهای توسعه یافته تدریس شده است؛ لذا لازم است تا با به کار گیری افراد متخصص؛ جهت گیری سیاست گذاری رسانهای در کشور تغییر یابد. این مسئله در خصوص روابط عمومی سازمانها اعم از دولتی و خصوصی نیز صادق است که در جای خود قابل بحث است. در واقع حاکم شدن نگاه تخصصی به روابط عمومیها هم تکمیل کننده این پازل توسعه شفافیت در فضای رسانه و ارتباطات است. این امر قطعاً میتواند به رشد اقتصادی و اجتماعی منجر شود؛ شکی نیست که وارد دوره تازهای از عصر اطلاعات و ارتباطات شدهایم که ابزارها و روشهای قدیمی دیگر پاسخگوی اقناع افکار عمومی نیست؛ بنابراین ای کاش مدیران فرهنگی و رسانهای کشور با استفاده از افراد متخصص؛ حتی چهرههای تازهتر، روحی تازه در فضای رسانه کشور بدمند» حالا نوبت نهمین رئیس جمهور تحول خواه است که ادعا دارد، حق را به حقدار میرساند.
چشم به راه میمانیم و چون گذشته در انتظار تا شاهد باشیم ایشان هم فقط شعار میدهند و در نهایت تاب و توان نقدهای منصفانه را نخواهد داشت که کم وبیش از طریق کارگزارانشان تلاش میشود، گربه را سر حجله بکشند!
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت