سرانجام پس از ماهها جنجال رسانهای وضعیت انتخابات آمریکا مشخص شده و ترامپ راهی کاخ سفید شد. او برای دومین بار در حالی به این امر دست یافته است که یکی از محورهای توجهات و تحلیلها معطوف به تاثیر این نتیجه در تحولات غرب آسیا میباشد.
نگاهی به کارنامه تحولات منطقه طی سالهای اخیر نشان میدهد که هر چند تغییرات در ساختار آمریکا به عنوان کشوری مداخله گر به معنای تغییر در سیاستهای جهانی آن نمیباشد و صرفا در تاکتیک متفاوت است اما در حوه غرب اسیا در طول چنددهه گذشته نکاتی ثابت قابل توجه است.
نخست آنکه ترامپ، هریس یا هر فرد دیگری که در مقام رئیس جمهور آمریکا قرار گیر حمایت و دفاع از رژیم صهیونیستی یک اولویت تغییر ناپذیر است لذا آمدن ترامپ تفاوتی با دوران بایدن نخواهد داشت چنانکه تمام این افراد خود را یک صهیونیست معرفی کردهاند.
دوم آنکه غرب آسیا از سال 2000 به بعد با پدیدهای بر آمده با اندیشههای انقلاب اسلامی ایران همراه شده و آن رویکرد به مقاومت است. کارنامه آمریکا حداقل از ال 2006 تاکنون نشان می دهد که این کشور همواره به دنبال خاورمیانه جدیدی بوده است که زمانی با جنگ 33 روزه لبنان و زمانی با تروریسم و زمانی با طرح آبراهام بوده و در یک سال اخیر نیز آمریکا تمام توان خود را برای این طرح به کار گرفته است.
نکته اساسی آن است که هر چند این رویکرد هزینههای بسیاری را به جبهه مقاومت تحمیل کرده است اما در نهایت این جبهه مقاومت است که سرنوشت جنگها و تحولات را تعیین کرده است. این حقیقتی انکار ناپذیر است که در طول یک سال گذشته مقاومت غزه به تنهایی نابودی هیمنه صهیونیستها و آمریکا را رقم زدهاند و اگر ترامپ نیز بر مسند قدرت باشد تفاوتی در این روند ایجاد نمیشود چرا که از یک سو آمریکا دیگر توان ورود به جنگ مستقیم را ندارد و از سوی دیگر نیز ارتش صهیونیستی تمام امکانات را دریافت کرده است لذا دیگر چیزی برای تقویت آن باقی نمانده است.
بر این اساس عملا تغییری در معادلات منطقه رقم نخواهد خود و ترامپ مانند بایدن بازنده این معادلات خواهد بود.
نگاهی به کارنامه تحولات منطقه طی سالهای اخیر نشان میدهد که هر چند تغییرات در ساختار آمریکا به عنوان کشوری مداخله گر به معنای تغییر در سیاستهای جهانی آن نمیباشد و صرفا در تاکتیک متفاوت است اما در حوه غرب اسیا در طول چنددهه گذشته نکاتی ثابت قابل توجه است.
نخست آنکه ترامپ، هریس یا هر فرد دیگری که در مقام رئیس جمهور آمریکا قرار گیر حمایت و دفاع از رژیم صهیونیستی یک اولویت تغییر ناپذیر است لذا آمدن ترامپ تفاوتی با دوران بایدن نخواهد داشت چنانکه تمام این افراد خود را یک صهیونیست معرفی کردهاند.
دوم آنکه غرب آسیا از سال 2000 به بعد با پدیدهای بر آمده با اندیشههای انقلاب اسلامی ایران همراه شده و آن رویکرد به مقاومت است. کارنامه آمریکا حداقل از ال 2006 تاکنون نشان می دهد که این کشور همواره به دنبال خاورمیانه جدیدی بوده است که زمانی با جنگ 33 روزه لبنان و زمانی با تروریسم و زمانی با طرح آبراهام بوده و در یک سال اخیر نیز آمریکا تمام توان خود را برای این طرح به کار گرفته است.
نکته اساسی آن است که هر چند این رویکرد هزینههای بسیاری را به جبهه مقاومت تحمیل کرده است اما در نهایت این جبهه مقاومت است که سرنوشت جنگها و تحولات را تعیین کرده است. این حقیقتی انکار ناپذیر است که در طول یک سال گذشته مقاومت غزه به تنهایی نابودی هیمنه صهیونیستها و آمریکا را رقم زدهاند و اگر ترامپ نیز بر مسند قدرت باشد تفاوتی در این روند ایجاد نمیشود چرا که از یک سو آمریکا دیگر توان ورود به جنگ مستقیم را ندارد و از سوی دیگر نیز ارتش صهیونیستی تمام امکانات را دریافت کرده است لذا دیگر چیزی برای تقویت آن باقی نمانده است.
بر این اساس عملا تغییری در معادلات منطقه رقم نخواهد خود و ترامپ مانند بایدن بازنده این معادلات خواهد بود.
فرامرز اصغری