چند روزی از اعلام نتایج انتخابات آمریکا میگذرد در حالی که محافل رسانهای و سیاسی غربی بویژه آمریکاییها یک کلید واژه را محور سخنان خود قرار دادهاند و آن پیامدهای آمدن ترامپ است. نگاهی بر این مواضع نشان میدهد که آنها برآنند تا ترامپ را فردی با چهرهای جنگ طلب، غیر قابل مذاکره و بحرانساز معرفی نمایند که آمدنش معادلات جهانی را تغییر خواهد داد.
از جنگ اوکراین گرفته تا روابط آمریکا با اروپا، از رفتارها در قبال چین گرفته تا تحولات غرب آسیا تمام با این کلید واژهها همراه است که از یک سو کشورها از آمدن ترامپ هراس دارند و از سوی دیگر آنکه آمدن ترامپ زمینه ساز تغییرات در این معادلات خواهد شد. سخنانی ادعایی در حالی مطرح میشود که کارنامه دور اول ریاست جمهوری ترامپ و نیز عملکردهای جهانی آمریکا حداقل در طول یک صد سال اخیر نشان میدهد که سیاستی راهبردی و از پیش چینش شده در قالب راهبرد امنیت ملی آمریکا وجود دارد که روسای جمهور مجبور به اجرا آن می باشند و صرفا تاکتیکهای آنها متفاوت خواهد بود.
با توجه به این مولفه به صراحت میتوان گفت که آمدن ترامپ تغییری در راهبرد یک جابنهگرایانه آمریکا ایجاد نخواهد کرد و صرفا برخی رفتارها در این راستا اجرا میشود که شاید تفاوتهای جزئی با رویکردهای سایر افراد که در مقام میتوانستند قرار گیرد داشته باشد. با این شرایط میتوان گفت که دولتمردان کاخ سفید این روزها با ترساندن جهان از ترامپ برآنند تا با دیو سازی از ترامپ و دلبر سازی از بایدن در کنار آنکه بر چهارسال رفتارهای بحران ساز بایدن و دموکراتها در جهان از یک جمله مشارکت در نسل کشی غزه و لبنان سرپوش میگذارند، برآنند تا کشورها را در اشتباه محاسباتی به امتیازدهی و تسلیم شدن در برابر بایدن سوق دهند که بخشی از آن میتواند معطوف به غرب اسیا و آتش بس در لبنان و غزه باشد.
به عبارتی دیگر میتوان گفت که آمریکاییها این روزها با دیو ترامپ به دنبال کاسبکاری جدید در جهان هستند در حالی که در ظاهر خود را تعاملی و او را فردی جنگ افروز معرفی میکنند حال آنکه یک سال جنگ غزه نشان داده که هیج تفاوتی میان آنها نیست و ماهیت ساختار حاکم بر آمریکا ساختاری جنگ طلب و ضد بشری است.
از جنگ اوکراین گرفته تا روابط آمریکا با اروپا، از رفتارها در قبال چین گرفته تا تحولات غرب آسیا تمام با این کلید واژهها همراه است که از یک سو کشورها از آمدن ترامپ هراس دارند و از سوی دیگر آنکه آمدن ترامپ زمینه ساز تغییرات در این معادلات خواهد شد. سخنانی ادعایی در حالی مطرح میشود که کارنامه دور اول ریاست جمهوری ترامپ و نیز عملکردهای جهانی آمریکا حداقل در طول یک صد سال اخیر نشان میدهد که سیاستی راهبردی و از پیش چینش شده در قالب راهبرد امنیت ملی آمریکا وجود دارد که روسای جمهور مجبور به اجرا آن می باشند و صرفا تاکتیکهای آنها متفاوت خواهد بود.
با توجه به این مولفه به صراحت میتوان گفت که آمدن ترامپ تغییری در راهبرد یک جابنهگرایانه آمریکا ایجاد نخواهد کرد و صرفا برخی رفتارها در این راستا اجرا میشود که شاید تفاوتهای جزئی با رویکردهای سایر افراد که در مقام میتوانستند قرار گیرد داشته باشد. با این شرایط میتوان گفت که دولتمردان کاخ سفید این روزها با ترساندن جهان از ترامپ برآنند تا با دیو سازی از ترامپ و دلبر سازی از بایدن در کنار آنکه بر چهارسال رفتارهای بحران ساز بایدن و دموکراتها در جهان از یک جمله مشارکت در نسل کشی غزه و لبنان سرپوش میگذارند، برآنند تا کشورها را در اشتباه محاسباتی به امتیازدهی و تسلیم شدن در برابر بایدن سوق دهند که بخشی از آن میتواند معطوف به غرب اسیا و آتش بس در لبنان و غزه باشد.
به عبارتی دیگر میتوان گفت که آمریکاییها این روزها با دیو ترامپ به دنبال کاسبکاری جدید در جهان هستند در حالی که در ظاهر خود را تعاملی و او را فردی جنگ افروز معرفی میکنند حال آنکه یک سال جنگ غزه نشان داده که هیج تفاوتی میان آنها نیست و ماهیت ساختار حاکم بر آمریکا ساختاری جنگ طلب و ضد بشری است.
فرامرز اصغری