از یکدیگر نقد میکنیم و توپ را در زمین همسایه میاندازیم و داد سخن میدهیم ولی هیچکدام حاضر نیستیم مسئولیت چالش های مختلف را به گردن بگیریم اما در فصاحت کلام و ویرایش نگارش استادهای بیبدیلی هستیم تا دلمان را به آن خوش کرده باشیم و شبها سری آسوده بر بالین بگذاریم در حالی که شاهدیم آحاد جامعه و به خصوص نسل نوجوان و جوان و از همه مهمتر دانش آموزان درگیر آسیبهای اجتماعی باشند که سنین اعتیاد به دخانیات و مواد مخدر و مشروبات الکلی به سرعت نزول کند!
تا همین چند سال پیش این معضل اجتماعی بیشتر در خانوادههایی رایج میشد که اولیاء آنها با هم اختلاف ریشهای داشتند و کارشان به جدایی و طلاق میکشید اما امروز دیگر این آش دیگر آنقدر شور شده که خانوادههای معمولی و بدون دغدغه هم درگیر آن هستند زیرا نه تنها شبکههای اجتماعی نقش معلم را در این ورطه نابودی برای نسل نوجوان وجوان وحتی کودکان به عهده گرفته بلکه محیط مدارس نیز با فقدان کنترل از طریق متولیان امور بخصوص مربیان به اصطلاح پرورشی روبروست که آنقدر با این نسل فاصله تفکری دارند تا به هیچ عنوان حرف واعمالشان به دل آنها نچسبد و همچنان این مسئله یکی از بارزترین دلایل ناموفقیت وزارت متولی یعنی آموزش بدون پرورش باشد و این نسل و کودکان آن نیز از آسیب پذیران مسلم در این منجلاب اجتماعی باشند زیرا به دلایل اقتصادی وهمچنین اقتضائات سنی و شرایط روحی و روانی در برابر این مخاطرات اجتماعی آسیب پذیرتر از دیگران هستند که اگر به جز اولیاء خود؛ محرم قابل اعتمادی چون مربیان دلسوز پرورشی را داشتند تا رهنمود فکری و آموزش دهنده ذهنی و نقشه راه آنها میشدند، قطعاً در زمان برخورد با آسیبهای اجتماعی توانایی کافی را برای تشخیص راه از بیراهه پیدا میکردند، این نسل سرگردان که حالا نام غرب زده z بر رویشان حک شده، مسیر را در نقش یک توپ فوتبالی طی میکنند تا بسیاری از والدین با بررسی سطحی فرزندان خود به این نتیجه برسند که تربیت پذیری و در مقابل آسیب پذیری آنها در محیط مدرسه بسیار بیشتر از کانون خانواده است، چرا که دانش آموز در میان هم سن و سالانش قرار میگیرد و به راحتی از اخلاق و رفتار دوستانش الگو می گیرد .
همین چند وقت پیش بود که مدیرکل وقت امور تربیتی و مشاور و مراقب در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش در یک نشست خبری اینگونه گفت «آسیبهای اجتماعی متنوعتر از قبل شده، سن افراد درگیر، کاهش یافته و مشهودتر شده، جنبه تلفیقی ترکیبی پیدا کرده، خانوادهها درگیر و به نوعی با نوزایی در آسیبهای اجتماعی مواجهیم، آسیبهای اجتماعی علتهای متعددی دارد، بعضی از علتها در گذشته بوده و همچنان اثر خود را حفظ کرده، بعضی از علتها هم مربوط به چند سال اخیر است، دانش آموزانی که درگیرمسائل و آسیبهای اجتماعی هستند؛ نیازمندیهای مختلفی دارند.
ممکن است دانش آموزان درگیر اختلالات روان شناختی، فقر مطلق، نیازمند درمان، نیازمند خدمات مدد کاری، بد سرپرست یا بیسرپرست، حتی جان دانش آموز در خطر باشد، کودک کار یا کودک خیابانی یا اتباع یا دارای معلولیت باشد، بنابراین از طریق نماد به آن رسیدگی میشود. نماد یک سند ائتلافی است که دستگاههای مختلف وظیفه ذاتی برای کمک دارند تا با همکاری، هم افزایی، ظرفیتها، امکانات و برنامه به ارائه خدمت به دانش آموزان نیازمند بپردازند. نماد یک نخ تسبیح است که تمام دستگاه هایی که باید به دانش آموزان نیازمند ارائه خدمت کنند، کنارهم نخ میکنند و چرخ دندهها را کنار هم قرار میدهند، یکی از کارهای اساسی، قوی و غنی کردن نوجوانان است.
اگر بستر سازان فرهنگی جامعه کمک کنند تا نیازهای نوجوانان شناسایی شود و در راستای این نیازها موفقیتهایی را قرار دهند که هم با ارزشها و فرهنگهای جامعه مطابقت داشته باشد و هم نیاز روانی اجتماعی نوجوان ما را تامین کند، او به دنبال آسیبهای نوظهوری نمیرود و خطر آسیبهای اجتماعی کمتر متوجه او میشود.
نوجوان تشنه رفتن به سراغ پدیدههای جدید از هر نوع است تا بتواند از این طریق دیده شود، بنابراین اگر این تشنگی از طریق مثبت برطرف شود آن وقت او دنیای رنگارنگ و تنوع طلبانهاش را کشف میکند. خواندیم که این مدیرکل متولی تربیت نسل نوجوان و جوان چگونه با کلمات زیرکانه بازی کرده بود که باید از او پرسید چرا ضمن کاهش و حذف هزینههای بیخاصیت از بودجههای نسبتاً کلان در حوزه ستادی و اختصاص به اردوگاههای دانش آموزی سراسر کشور به نسبت نیاز، فرصت نمیدهید یک دانش آموز دهک پایین اقتصادی بتواند برای حداقل سالی یک بار هم که شده بصورت رایگان وارد این محوطههای پرورشی شود و آموزش اجتماعی ببیند و با دریافت یک پرس چلو جوجه و یا کباب یا خورشت میهمان شما باشد؟ شاید نصیحتهای مربیان پرورشی را به دل بپذیرد، که البته همچنان چون گذشته« سیر از گرسنه خبر ندارد و سواره از پیاده»!
تا همین چند سال پیش این معضل اجتماعی بیشتر در خانوادههایی رایج میشد که اولیاء آنها با هم اختلاف ریشهای داشتند و کارشان به جدایی و طلاق میکشید اما امروز دیگر این آش دیگر آنقدر شور شده که خانوادههای معمولی و بدون دغدغه هم درگیر آن هستند زیرا نه تنها شبکههای اجتماعی نقش معلم را در این ورطه نابودی برای نسل نوجوان وجوان وحتی کودکان به عهده گرفته بلکه محیط مدارس نیز با فقدان کنترل از طریق متولیان امور بخصوص مربیان به اصطلاح پرورشی روبروست که آنقدر با این نسل فاصله تفکری دارند تا به هیچ عنوان حرف واعمالشان به دل آنها نچسبد و همچنان این مسئله یکی از بارزترین دلایل ناموفقیت وزارت متولی یعنی آموزش بدون پرورش باشد و این نسل و کودکان آن نیز از آسیب پذیران مسلم در این منجلاب اجتماعی باشند زیرا به دلایل اقتصادی وهمچنین اقتضائات سنی و شرایط روحی و روانی در برابر این مخاطرات اجتماعی آسیب پذیرتر از دیگران هستند که اگر به جز اولیاء خود؛ محرم قابل اعتمادی چون مربیان دلسوز پرورشی را داشتند تا رهنمود فکری و آموزش دهنده ذهنی و نقشه راه آنها میشدند، قطعاً در زمان برخورد با آسیبهای اجتماعی توانایی کافی را برای تشخیص راه از بیراهه پیدا میکردند، این نسل سرگردان که حالا نام غرب زده z بر رویشان حک شده، مسیر را در نقش یک توپ فوتبالی طی میکنند تا بسیاری از والدین با بررسی سطحی فرزندان خود به این نتیجه برسند که تربیت پذیری و در مقابل آسیب پذیری آنها در محیط مدرسه بسیار بیشتر از کانون خانواده است، چرا که دانش آموز در میان هم سن و سالانش قرار میگیرد و به راحتی از اخلاق و رفتار دوستانش الگو می گیرد .
همین چند وقت پیش بود که مدیرکل وقت امور تربیتی و مشاور و مراقب در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش در یک نشست خبری اینگونه گفت «آسیبهای اجتماعی متنوعتر از قبل شده، سن افراد درگیر، کاهش یافته و مشهودتر شده، جنبه تلفیقی ترکیبی پیدا کرده، خانوادهها درگیر و به نوعی با نوزایی در آسیبهای اجتماعی مواجهیم، آسیبهای اجتماعی علتهای متعددی دارد، بعضی از علتها در گذشته بوده و همچنان اثر خود را حفظ کرده، بعضی از علتها هم مربوط به چند سال اخیر است، دانش آموزانی که درگیرمسائل و آسیبهای اجتماعی هستند؛ نیازمندیهای مختلفی دارند.
ممکن است دانش آموزان درگیر اختلالات روان شناختی، فقر مطلق، نیازمند درمان، نیازمند خدمات مدد کاری، بد سرپرست یا بیسرپرست، حتی جان دانش آموز در خطر باشد، کودک کار یا کودک خیابانی یا اتباع یا دارای معلولیت باشد، بنابراین از طریق نماد به آن رسیدگی میشود. نماد یک سند ائتلافی است که دستگاههای مختلف وظیفه ذاتی برای کمک دارند تا با همکاری، هم افزایی، ظرفیتها، امکانات و برنامه به ارائه خدمت به دانش آموزان نیازمند بپردازند. نماد یک نخ تسبیح است که تمام دستگاه هایی که باید به دانش آموزان نیازمند ارائه خدمت کنند، کنارهم نخ میکنند و چرخ دندهها را کنار هم قرار میدهند، یکی از کارهای اساسی، قوی و غنی کردن نوجوانان است.
اگر بستر سازان فرهنگی جامعه کمک کنند تا نیازهای نوجوانان شناسایی شود و در راستای این نیازها موفقیتهایی را قرار دهند که هم با ارزشها و فرهنگهای جامعه مطابقت داشته باشد و هم نیاز روانی اجتماعی نوجوان ما را تامین کند، او به دنبال آسیبهای نوظهوری نمیرود و خطر آسیبهای اجتماعی کمتر متوجه او میشود.
نوجوان تشنه رفتن به سراغ پدیدههای جدید از هر نوع است تا بتواند از این طریق دیده شود، بنابراین اگر این تشنگی از طریق مثبت برطرف شود آن وقت او دنیای رنگارنگ و تنوع طلبانهاش را کشف میکند. خواندیم که این مدیرکل متولی تربیت نسل نوجوان و جوان چگونه با کلمات زیرکانه بازی کرده بود که باید از او پرسید چرا ضمن کاهش و حذف هزینههای بیخاصیت از بودجههای نسبتاً کلان در حوزه ستادی و اختصاص به اردوگاههای دانش آموزی سراسر کشور به نسبت نیاز، فرصت نمیدهید یک دانش آموز دهک پایین اقتصادی بتواند برای حداقل سالی یک بار هم که شده بصورت رایگان وارد این محوطههای پرورشی شود و آموزش اجتماعی ببیند و با دریافت یک پرس چلو جوجه و یا کباب یا خورشت میهمان شما باشد؟ شاید نصیحتهای مربیان پرورشی را به دل بپذیرد، که البته همچنان چون گذشته« سیر از گرسنه خبر ندارد و سواره از پیاده»!
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت