اظهارات جدید آقای میرسلیم درباره فرزندش که با واکنش های منفی زیادی در افکار عمومی روبهرو شده حاوی نکات قابل توجه زیادی است که دقت در آنها نشان دهنده عیار سیاست ورزی و فرهنگ سیاسی رایج در کشورمان است.
آقای میرسلیم در یک گفتگوی تازه بیان کرده است:
... پسرم کارمند صداوسیما بود و اکنون بازنشسته است. فرزند من ارتباطی با منافقین نداشت؛ منافقین سوارش شدند به خاطر اینکه پسر میرسلیم است... به ضابطین ایراد گرفتم که چرا به پسرم کمک نکردند تا در دام منافقین نیفتد، او روحیه حساسی دارد... ما صبح تا شب درگیر هستیم، اینکه سر بچهی ما کلاه میگذارند را ضابطین باید کمک کنند.
طبیعی است که آقای میرسلیم در مقام یک پدر مانند همه پدران دیگر نگاهی عاطفی به فرزندش داشته باشد اما چه می شود کرد که ایشان پدری مانند پدران دیگر نیست. ایشان یکی از مقامات قدیمی و مشهور جمهوری اسلامی ایران است که برای چند دهه سمت های مختلف اجرایی و سیاسی داشته و مانند همه جای دنیا سخنانش نه به عنوان یک شهروند عادی در جامعه بلکه به عنوان یک فرد سیاسی مورد داوری قرار میگیرد بنابراین در اظهار نظر باید این موقع و مقام خود را بشناسد.
افکار عمومی چه برداشتی میکند وقتی یک مقام سیاسی پس از تایید اتهامات پسرش و صدور حکم، به صراحت ارتباط سیاسی او را با منافقین - که دلیل صدور حکم قضایی بوده- انکار میکند و تازه از ضابطین قضایی هم انتقاد می کند که چرا حواس شان به فرزند او نبوده است! اگر شهروندان ایرانی بلافاصله در پاسخ ایشان بگویند چنین توقع، حساسیت و دلسوزی را آیا دیگران هم میتوانند از ساختار قضایی داشته باشند ایشان چه خواهد گفت؟ کم نیستند از کارگزاران همین نظام سیاسی با جایگاهی بالاتر از ایشان که در موقعیتهای مشابه آقای میرسلیم نه تنها چنین سخنانی بر زبان نراندهاند بلکه احکام بسیار سختتری نیز برای فرزندانشان صادر شده. چرا ایشان باید مشی متفاوتی در این زمینه داشته باشد؟
نکاتی که آقای میرسلیم درباره شخصیت فرزندشان و برخی آسیب های روحی که متوجه او بوده است مطرح کردهاند تنها در صورتی قابل اعتناست که در چنان حدی بوده باشد که او را از فعل اتهامی منتسب به وی مبرا کند که رویه برخورد قضایی با او نشان می دهد چنین نبوده و برای نظام قضایی مسلم نشده که ایشان فاقد مسئولیت در برابر فعل مرتکب شده بوده اند. وانگهی چنین مسالهای با هر درجه از وقوع، مسولیت آقای میرسلیم را در قبال فرزندشان بیشتر می کند نه مسولیت دستگاه قضایی را! ایشان قاعدتا باید اشتغالات متنوع و گوناگونشان را کمی سبک تر می کردند و به دیگرانی که هم جوان تر هستند و هم با انگیزه تر واگذار می کردند تا وقت بیشتری را برای فرزندشان داشته باشند.
آقای میرسلیم دو سال پیش و در زمان مطرح شدن پرونده فرزندشان درباره او گفته اند: فرزندم بسیار عاطفی و ساده لوح و سست اراده است؛ این ضعف موجب ناتوانی در تامین وضعیت معیشتی او شده و منافقین نیز با استفاده از همین موارد توانستند او را جذب کنند و به انحراف بکشانند. با این حال در گفتگوی منتشر شده در روز گذشته تاکید می کنند که فرزندشان در استخدام صدا و سیما بوده و در حال بازنشستگی است! این نشان می دهد که فرزند آقای میرسلیم علیرغم توصیفاتی که پدر از ایشان داشتهاند از این فرصت برخوردار بوده که بر خلاف بیشمار شایستگان بد اقبال دیگر به استخدام صدا و سیما هم در بیاید!
کلاهتان را قاضی کنید آقای میرسلیم و از خود بپرسید اگر خودتان در مقام یک شهروند عادی یک لاقبا چنین توجیهاتی را از یک مقام سیاسی می شنیدید چه داوری می کردید؟!
آقای میرسلیم در یک گفتگوی تازه بیان کرده است:
... پسرم کارمند صداوسیما بود و اکنون بازنشسته است. فرزند من ارتباطی با منافقین نداشت؛ منافقین سوارش شدند به خاطر اینکه پسر میرسلیم است... به ضابطین ایراد گرفتم که چرا به پسرم کمک نکردند تا در دام منافقین نیفتد، او روحیه حساسی دارد... ما صبح تا شب درگیر هستیم، اینکه سر بچهی ما کلاه میگذارند را ضابطین باید کمک کنند.
طبیعی است که آقای میرسلیم در مقام یک پدر مانند همه پدران دیگر نگاهی عاطفی به فرزندش داشته باشد اما چه می شود کرد که ایشان پدری مانند پدران دیگر نیست. ایشان یکی از مقامات قدیمی و مشهور جمهوری اسلامی ایران است که برای چند دهه سمت های مختلف اجرایی و سیاسی داشته و مانند همه جای دنیا سخنانش نه به عنوان یک شهروند عادی در جامعه بلکه به عنوان یک فرد سیاسی مورد داوری قرار میگیرد بنابراین در اظهار نظر باید این موقع و مقام خود را بشناسد.
افکار عمومی چه برداشتی میکند وقتی یک مقام سیاسی پس از تایید اتهامات پسرش و صدور حکم، به صراحت ارتباط سیاسی او را با منافقین - که دلیل صدور حکم قضایی بوده- انکار میکند و تازه از ضابطین قضایی هم انتقاد می کند که چرا حواس شان به فرزند او نبوده است! اگر شهروندان ایرانی بلافاصله در پاسخ ایشان بگویند چنین توقع، حساسیت و دلسوزی را آیا دیگران هم میتوانند از ساختار قضایی داشته باشند ایشان چه خواهد گفت؟ کم نیستند از کارگزاران همین نظام سیاسی با جایگاهی بالاتر از ایشان که در موقعیتهای مشابه آقای میرسلیم نه تنها چنین سخنانی بر زبان نراندهاند بلکه احکام بسیار سختتری نیز برای فرزندانشان صادر شده. چرا ایشان باید مشی متفاوتی در این زمینه داشته باشد؟
نکاتی که آقای میرسلیم درباره شخصیت فرزندشان و برخی آسیب های روحی که متوجه او بوده است مطرح کردهاند تنها در صورتی قابل اعتناست که در چنان حدی بوده باشد که او را از فعل اتهامی منتسب به وی مبرا کند که رویه برخورد قضایی با او نشان می دهد چنین نبوده و برای نظام قضایی مسلم نشده که ایشان فاقد مسئولیت در برابر فعل مرتکب شده بوده اند. وانگهی چنین مسالهای با هر درجه از وقوع، مسولیت آقای میرسلیم را در قبال فرزندشان بیشتر می کند نه مسولیت دستگاه قضایی را! ایشان قاعدتا باید اشتغالات متنوع و گوناگونشان را کمی سبک تر می کردند و به دیگرانی که هم جوان تر هستند و هم با انگیزه تر واگذار می کردند تا وقت بیشتری را برای فرزندشان داشته باشند.
آقای میرسلیم دو سال پیش و در زمان مطرح شدن پرونده فرزندشان درباره او گفته اند: فرزندم بسیار عاطفی و ساده لوح و سست اراده است؛ این ضعف موجب ناتوانی در تامین وضعیت معیشتی او شده و منافقین نیز با استفاده از همین موارد توانستند او را جذب کنند و به انحراف بکشانند. با این حال در گفتگوی منتشر شده در روز گذشته تاکید می کنند که فرزندشان در استخدام صدا و سیما بوده و در حال بازنشستگی است! این نشان می دهد که فرزند آقای میرسلیم علیرغم توصیفاتی که پدر از ایشان داشتهاند از این فرصت برخوردار بوده که بر خلاف بیشمار شایستگان بد اقبال دیگر به استخدام صدا و سیما هم در بیاید!
کلاهتان را قاضی کنید آقای میرسلیم و از خود بپرسید اگر خودتان در مقام یک شهروند عادی یک لاقبا چنین توجیهاتی را از یک مقام سیاسی می شنیدید چه داوری می کردید؟!
حسین علی زاده