در روزهای اخیر سوریه در حالی به کانون تحولات منطق و جهان مبدل شده است که همزمان تحرکات غربیها در قبال این کشور جای تامل دارد. این کشورها از یک سو در حال تاریخ سازی با محوریت بدنام سازی صد درصدی نظام گذشته سوریه و تطهیر و مقدس سازی تروریستهای حاکم شده بر این کشورند و از سوی دیگر نیز ادعاها و ژستهای بشر دوستانه با ادعای حمایت از مردم و آینده سوریه را مطرح میسازند.
غربیها چنان رفتار میکنند که گویی رهایی بخش و تنها نقطه امید سوریها به آینده هستند و حضور آنهاست که میتواند سرنوشتی روشن برای آنها رقم زند. این تحرکات به اصطلاح حقوق بشری در حالی صورت میگیرد که نگاهی به کارنامه غربیها تکرار این فرایند در قبال بسیاری از کشورها را نشان می دهد. آنها در سال 2001 پس از اشغال افغانستان نشستهایی همچون بن و وین و دهها نشست دیگر را با ادعای کمکهای انسانی به افغانستان و دولت سازی برگزار کردند پس از اشغال عراق در سال 2003 نیز این فرایند تکرار شد. در سال 2012 نیز در حالی غربیها مدعی سرنگونی نظام لیبی شدند که آن زمان نیز نشستهایی همچون لندن و... را برگزار کردند. در تمام این نشستها ادعا آن بود که غرب به دنبال تامین نیازهای مالی برای بازسازی این کشورها و البته تحقق دموکراسی و آزادی است.
این ادعا در حالی تابلوی حقوق بشر غربی در جهان بوده که در عمل هیچ کدام از این وعدهها محقق نشده است و سازمان ملل بارها اذعان کرده است که غرب در نهایت با ادعای امنیت کمکهای جهانی را مصادره کرده است و در عین حال نیز حضورش و تحرکاتش جز تروریسم پروری، ناامنی اقتصادی و اجتماعی و بحران سیاسی و برهم زدن پیوندها هیچ نتیجهای نداشته است. به عبارتی دیگر ادعاهای بشر دوستانه صرفا بهانه غرب برای مداخله و غارت گری بوده است. با توجه به سابقه غربیها به صراحت میتوان گفت که آنچه امروز در سوریه جریان دارد استمرار همان سیاستهاست که دست چدنی در آستین مخملی است. تجربههای تلخی که مردم سوریه با توجه کردن به آنها میتوانند از نیات شوم غربیها آگاه و با رویکرد به مقاومت برای آزادی وطن خویش از اشغالگران تلاش نمایند تا به سرنوشت لیبی و افغانستان دچار نشوند.
غربیها چنان رفتار میکنند که گویی رهایی بخش و تنها نقطه امید سوریها به آینده هستند و حضور آنهاست که میتواند سرنوشتی روشن برای آنها رقم زند. این تحرکات به اصطلاح حقوق بشری در حالی صورت میگیرد که نگاهی به کارنامه غربیها تکرار این فرایند در قبال بسیاری از کشورها را نشان می دهد. آنها در سال 2001 پس از اشغال افغانستان نشستهایی همچون بن و وین و دهها نشست دیگر را با ادعای کمکهای انسانی به افغانستان و دولت سازی برگزار کردند پس از اشغال عراق در سال 2003 نیز این فرایند تکرار شد. در سال 2012 نیز در حالی غربیها مدعی سرنگونی نظام لیبی شدند که آن زمان نیز نشستهایی همچون لندن و... را برگزار کردند. در تمام این نشستها ادعا آن بود که غرب به دنبال تامین نیازهای مالی برای بازسازی این کشورها و البته تحقق دموکراسی و آزادی است.
این ادعا در حالی تابلوی حقوق بشر غربی در جهان بوده که در عمل هیچ کدام از این وعدهها محقق نشده است و سازمان ملل بارها اذعان کرده است که غرب در نهایت با ادعای امنیت کمکهای جهانی را مصادره کرده است و در عین حال نیز حضورش و تحرکاتش جز تروریسم پروری، ناامنی اقتصادی و اجتماعی و بحران سیاسی و برهم زدن پیوندها هیچ نتیجهای نداشته است. به عبارتی دیگر ادعاهای بشر دوستانه صرفا بهانه غرب برای مداخله و غارت گری بوده است. با توجه به سابقه غربیها به صراحت میتوان گفت که آنچه امروز در سوریه جریان دارد استمرار همان سیاستهاست که دست چدنی در آستین مخملی است. تجربههای تلخی که مردم سوریه با توجه کردن به آنها میتوانند از نیات شوم غربیها آگاه و با رویکرد به مقاومت برای آزادی وطن خویش از اشغالگران تلاش نمایند تا به سرنوشت لیبی و افغانستان دچار نشوند.
علی تتماج