يكم) تروريسم بينالمللي يك معضل جهاني است. مهمتر آنكه تعداد چشمگيري از اقدامات تروريستي عليه مسلمانان يا در داخل سرزمينهاي اسلامي و احيانا مستند يا منتسب به آنان انجام ميشود. از سوي ديگر، امنيت از نيازهاي اوليه زندگي اجتماعي و برخورداري از آن از آرمانهاي ديرين بشري است. كابوسِ وحشتناكِ ترس ناشي از تجاوز، ظلم و تهديد و ارعاب همواره عامل ناگواري، ركود و نوميدي انسان در زندگي جمعي بوده است. رهايي از اين كابوس و احساس امنيت در برابر عواملي كه آرامش زندگي و حقوق فرد و جامعه را به مخاطره ميافكنده و زندگي و آزادي و آسايش انسان را مورد تهديد قرار ميداده، هم وظيفه نخستين و غيرقابل انكار همه حكومتها، خواه ديني و خواه سكولار است و هم نيازمند تلاش جمعي همه ملتها و بلكه يكايك ابناي بشر است؛ زيرا امنيت حالتي نيست كه با فعاليت فردي و يا يكجانبه تحقق پذيرد، بلكه در اين راه تشريك مساعي افراد براي تأمين امنيت ملّي و مشاركت همگاني در تأمين امنيت جهاني اجتنابناپذير است. ترور يا ايجاد رعب و وحشت نيز از عوامل مهم تهديدكننده امنيت در سطح بينالمللي است. از اينرو، مقابله با تمام عوامل سلب امنيت در هر شكل و قالبي كه باشد ازجمله تروريسم مسئوليت همگاني است؛ زيرا بيشك، كليه عوامل تهديدكننده امنيت از مصاديق «منكر»، يعني زشتي و پليدي و ضد ارزش، هستند و مقابله با آنها مصداق «نهي از منكر» و زمينه تحقق «معروف» خواهد بود.
دوم) ابهام در مفهوم «ترور» و «تروريسم» موجب ناكامي در مبارزه جدّي با آن ميشود؛ زيرا ناكامي جامعه بينالمللي در تعريف «تروريسم»، علتي سياسي دارد، نه فني. دولتهاي سرخورده و ناتوان يا آنها كه قرباني جرايم اقتصادي و اجتماعي هستند يا چنين چهرهاي از خود ترسيم ميكنند، از گردن نهادن به تعريفي صرفا شكلي يا مبتني بر واقعيات از تروريسم سر باز ميزنند.
اين دولتها، بيآنكه آشكارا تروريسم را بستايند، تلويحا آن را توجيه ميكنند و غالبا آن را آخرين حربه ضعفا به شمار ميآورند؛ همانگونه كه دولتهاي سلطهخواه و متجاوز با سوءاستفاده از قدرت و نفوذ خود در مجامع بينالمللي و رسانههاي جهاني، تجاوزگري را «دفاع»، و دفاع يك ملت از حق تعيين سرنوشت و حاكميت سرزميني خود را «ترور، خشونت و تهديد» مينامند؛ آنچنانكه در برخورد اسرائيل غاصب عليه ملت مظلوم فلسطين و «حزباللّه» لبنان صورت ميگيرد.
سوم) در تبليغات مافيايي تروريسم، اثري و حرفي از دموكراسي، آزادي، عدالت، علم، فرهنگ، ادبيات، هنر، سياست و حتي بازيهاي برابر نيست. هر چه هست، توهين و تحقير است. خط دادنها و خط خوردنها و خط زدنها و خط كشيهاي قرون وسطايي است. هرچه هست، رسيدن سريع، نامشروع، غيردموكراتيك، باجخواهانه و طلبكارانه، به سوي قدرت سياسي است بدون اين كه حداقلهاي پرنسيبها و بازيهاي سياسي يا حتي نظامي، در نظر گرفته شود. بازي، هرچه هست، از نوع يك طرفه و مفتبري تمام عيار است! نگاهي به تبليغات روز مافياي تروريسم، گوياي حساسيت و نگراني شديد سياستهاي مافيا در دوران جديد است. مافيايي كه براي به در بردن تروريسم از زير تيغ دموكراسي و مردم، به هر ترفند و دستاويزي چنگ ميزند تا شايد چند صباحي بر عمر تروريسم و باجخواهي، بيافزايد.
چهارم) تروريسم در تاريخ جوامع بشري هميشه بوده، اما چيزي كه آن را مرگبارتر كرده، توليد سلاحهاي مدرن است و بدين خاطر ما آن را يك پديده نوظهور در جوامع اسلامي ميناميم كه متأسفانه تبديل به يك فرهنگ اعتقادي در ميان قشريترين افراد شده است و به همين دليل، هم ابعاد گسترده و بيسابقهاي يافته است و هم مردم بيگناه غيرنظامي و دور از صحنه نبرد را هدف ميگيرد. همه اين ويژگي هايي كه برشمرديم، دقيقا از زماني عارض جامعه بشري شده است كه ايالات متحده آمريكا پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به منطقه لشكركشي كرده است.
پنجم) در بد زمانهای زندگی میکنيم! در زمانهای که بانکداران و نزولخواران جهانی که هراس انگيزترين نظام تا بن دندان مسلح امپرياليستی تاريخ را هدايت میکنند امروز مدعی بسط آزادی و دموکراسی در جهان شدهاند؛ و البته مردم و جامعه آمريکا خود اولين قربانيان اين هيولای جديد الخلقهاند. هيولايی که امروز با شعار مبارزه با تروريسم درپی تحقق بخشيدن به مخوفترين نظام توتاليتر تاريخ بشر است. نظامی که با بردن دوربينهای جاسوسی و ميکروفونهای شنود به اعماق خانهها وکنترل ذهنها با هزاران کانال تلويزيونی ماهوارهای در پی ايجاد جامعه ١٩٨٤ جورج اورول درنيمه نخست ازاولين دهه هزاره سوم ميلادی است.
آری! در بد زمانهای زندگی میکنيم! در زمانهای که بنيادگرايان ارتجاعی دست دردست باندهای مخوف تجارت مواد مخدر، امروز مدعی استقلالطلبی و عدالتخواهی و مبارزه با «امپرياليسم» شدهاند؛ و البته مبارزه ضدامپرياليستی!! آنان منفجر کردن اتوبوسهای حامل شاگردان مدرسه و توريستها و يا زنانی است که برای خريد از خانه خارج شدهاند، و يا انفجار مراسم عروسی و منفجر کردن خانههای مسکونی است که در آنها زنان و کودکان بیگناه زندگی میکنند. ننگ و نفرت ابدی بر اين به اصطلاح «مجاهدان ضد امپرياليسم» و جهادشان و سازمانهای جهنمی که آنها را هدايت میکنند. چه کسانی را میخواهند فريب دهند؟ و گمان میکنند تا به کی مردم دنيا فريب اين بازی مشمئزكننده آنها را خواهند خورد؟