همه فکر و ذکرشان شده است اقتصاد مقاومتي. زبان به زبان ميچرخد و نقل همگان شده است، روزنامهها و رسانهها هم در مدح آن ميگويند، دارد ميشود يکسال از زمان فرمان حضرت آقا كه اقتصاد مقاومتي را مطرح كردند، همايش ميگذارند و سمينار. ستاد هم برايش تشکيل ميدهند تا ببينند چه ميشود عاقبت اين اقتصاد مقاومتي. عدهاي هم هي ورد زبانشان است که خودکفايي کيلويي چند! کدام دستاورد هستهاي!
اين آدمها با اين حرفهايشان ميزنند سرمال! پايمال ميکنند هر چه که تاکنون به دست آورده است اين نظام و اين مردم. آبي که از آنها گرم نميشود. حداقل سرکوفت و سرزنشهاي زخمدار نزنند به داشتههايمان که نامردي است، بيمعرفتي است. از هواي اين کشور تنفس ميکنند و از پول بيتالمال هم ارتزاق آنگاه نمکخوري و نمکدان شکني!
بگذريم؛ اقتصاد مقاومتي را بچسبيم و آنهايي که بايد کاري کنند، محکم اين فرمان را بچسبند که حلال مشکلات است.
همانطور که حضرت آقا فرمودند، «يک روز درصدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسيد که با شعب ابيطالب و محاصره اقتصادي مسلمانها، آنها را از پا بيندازند، اما نتوانستند. اين روسياههاي بد محاسبهگر، خيال ميکنند ما امروز در شرايط شعب ابيطالبيم. اينجور نيست. ما امروز در شرايط شعب ابيطالب نيستيم؛ ما در شرايط بدر و خيبريم.»
آنها که برگفته خود اصرار ميکردند از سالها پيش تاکنون، همچنان هم آيه يأس ميخوانند در گوشه و کنار، که شرايط شعب ابيطالب است براي ايران، اما حضرت آقا، بدر و خيبر را به ميان کشيدند. اما چرا بدر و خيبر؟
جنگ بدر براي اين خاطر بود که برخي مسلمانان آن زمان، با ديدن سپاه مجهز و پرتعداد مشرکان دچار وحشت شدند، که اکنون هم چنين افرادي ديده ميشوند در ميان ما; همان وادادگان و وحشتزدهها پيشنهاد دادند به عقبنشيني! ترس از لشکر پرتعداد مشرکين آنها را به اين فکر انداخت و ميخواستند پيامبر خدا(ص) را هم راضي کنند، که نتوانستند.
بدر، پيروزي بزرگ مسلمانان شد و ضربهاي سهمگين بر پيکر مشرکين و اما ماجراي خيبر؛ يهوديان مخالف اسلام، مخالفت خود را با پيامبر(ص) آشکار کردند و ساز جنگ نواختند. خيبر منطقهاي بود براي نبرد، جنگ خيبر هم با پيروزي بزرگ مسلمانان با فرماندهي رسولالله(ص) به سرانجام رسيد.
شرايط بدر و خيبر، يعني اين، پيروزي براي ما و شکست براي دشمن، اما شرط دارد، شرطش اين است که فرمان فرمانده کل را گوش کنيم، كج نينديشيم، شک نکنيم و ترديد نپاشيم در دل ديگران، اگر يار نيستيم، بار هم نباشيم براي کشور. اگر خيبري باشيم همه معادلات کنوني برعکس ميشود. حربهها را ميگيرد از دست دشمنقدار.
اين که نميشود، شعار اقتصاد مقاومتي را سرلوحه داريم، اما ولخرجي ميکنيم. ببينيد وارداتمان را! اين واردات لوکس شرايط شعب ابيطالب است؟! از جان آدميزاد گرفته تا شير مرغ را وارد ميکنيم، دلار و يورو برايش ميپردازيم، آنگاه اقتصاد مقاومتي را پيش ميکشيم. همايش برپا ميشود با چند صد ميليون هزينه، پشت هم، سري به سري. با نامهاي گوناگون و در شهرهاي مختلف. اين همه سمينار و همايش و اينجور چيزها پول ميخواهد، سرجمع آنها ميشود ميلياردها تومان!
اقتصاد مقاومتي ميخواهيم؟ خرج کردن بچه پولداري جايي ندارد در آن. مانند بچه پولدارها خرج ميکنيم، بدون آن که دلمان بسوزد براي آن پول. ساختمانهايي ميسازيم که ميلياردها تومان خرجش ميشود. اگر نسازيم اين ساختمانهاي اشرافي را، به کسي برميخورد؟! اگر هم ميخورد، به ليبرال مسلکها برميخورد، که بخورد.
همه اينها را ميتوان در جاي خودش خرج کرد.
اگر به اين فرموده حضرت امير(ع) توجه شود، بسياري از مشکلات اقتصادي حل خواهد شد؛ «اعتدال در خرج کردن (ميانهروي) موجب فراواني مال و ثروت و اسراف باعث تباهي و نابودي است.»
سياوش کاوياني