هر چند به نظر برخی صاحبنظران، تفاهم لوزان را با در نظر گرفتن سابقه تنشها بر سر پرونده هستهاي کشورمان دربردارنده دستاورد مهمی برای صلح جهانی دانسته و آن را حافظ منافع و حقوق کشورمان خواندهاند، اما برخی دیگر بر این گمانند که سابقه طرف مقابل از اجرای چنین توافقهایی، حکایت از این دارد که تهران باید در بیانیه مشترک لوزان، محدودیتهای کمتری را میپذیرفت و در اجرای تعهدات طرف مقابل صراحت بیشتری به خرج میداد. وحدت نظر گروههای سیاسی در ایران بر سر مذاکرات هستهای، باعث شده تا برخلاف واشنگتن که کاخ سفید برای راضی کردن منتقدان خود در کنگره یا لابیهای صهیونیستی به برخورد گزینشی با تفاهم لوزان روی آورده، تهران نیازی به چنین اقداماتی نداشته باشد و از همین حیث، بررسی نقاط قوت و ضعف بیانیه مشترک لوزان میتواند تیم مذاکرهکننده را برای مذاکرات نهایی تا دهم تیرماه آمادهتر کند.
اكنون اين قلم با توجه به حساسيت موضوع و مواضع منتقدان (چه موافق و چه مخالف) ، پارهاي از نكات را در اين خصوص مورد اشاره و ارزيابي قرار خواهد داد:
۱- صدور بیانیه در عرف دیپلماتیک نه از نظر حقوقی نه از نظر سیاسی الزامآور نیست. اگر بود نام آن را توافقنامه میگذاشتند. لذا همانطور که آقای ظریف فرمودند؛ فعلاً هیچ چیز قطعی نیست. صدور بیانیه نوعی دور زدن از چیزی است که قبلاً از آن به نام توافق دو مرحلهای یاد میشد و پیش از آن هم عزم ایران بر این بود که به چنین سمتی نرود. بیانیه نشانههایی از پیشرفت در مذاکرات را نشان میدهد.
همچنین یک سری تعهدات را برای طرفین تعریف کرده است و در حقیقت یک راهنمای مفهومی برای نگارش متن نهایی توافق بیان کرده است. که هر طرف میتواند قرائت خاص خود را از آن داشته باشد لذا حاوی صراحت مفهومی برای حل اختلافات نیست. به همین دلیل با متن منتشره از سوی سایت وزارت امور خارجه آمریکا تفاوت ماهوی دارد.
۲- ایران با این استدلال که بزرگترین امتیاز رسمی توافق لوزان به رسمیت شناخته شدن برنامه هستهاي ایران و خروج ایران از تحریمهای ذیل فصل ۷ منشور سازمان ملل است، نتایج مذاکرات را مثبت میداند و آمریکا با نگاه به بخش خالی لیوان که ایران را فاقد توانایی ساخت بمب میبیند، نتایج مذاکرات را تأئید میکند و البته در بیان و تفسیر خود، ادبیات مناسب فضای داخلی آمریکا را به کار میبرد و به گونهاي وانمود میکند که این آمریکا بوده که نیمی از آب لیوان را خالی کرده است، در حالی که همه میدانند آمریکا و دیگر قدرتها از اساس با داشتن لیوان آب از سوی ایران مخالف بودند.
۳- باید بپذیریم هر کشوری تلاش دارد منافع خود را به حداکثر برساند و این کاری است که جمهوری اسلامی ایران هم باید انجام دهد و راهبرد به حداکثر رساندن منافع در همه عرصهها باید جاری باشد و بدانیم که طرفهای مقابل ما هم همین راهبرد را دارند و فصل مشترک ما جایی است که هر دو طرف بتوانند بردهای خود را شمارش کنند. در تحلیل نتایج مذاکرات لوزان هم باید به بردهای خود فکر کنیم تا تفسیر حریف از بردهای واقعی یا کاذبش باعث اشتباه محاسبات ما نشود.
۴- این نگاههای مثبت و منفی داخلی به لوزان در شرایطی است که ریچاردهاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا تاکید کرده بیانیه مشترک پایان مذاکرات لوزان «به همان اندازه که پرسشهایی را پاسخ داده، پرسشهای دیگری را بیجواب گذاشته و مسائل کلیدی هنوز باید بررسی و حل شود» و این شاید همان نگاهی باشد که برخی منتقدان داخلی نیز نگران آن هستند، یعنی «پاسخ به پرسشهای جدید.»
۵- فارغ از آنکه طرف آمریکایی چه متنی را منتشر کرده و چه دروغهایی سر هم کرده است، این حق مردم ایران است که از جزئیات مذاکرات تیم دیپلماسی کشورشان با طرف مقابل مطلع شده و از روند مذاکرات آگاه شوند. مقام معظم رهبري نیز در سخنرانی اخیر خود در ۲۰ فروردینماه سالجاري به این نکته اشاره نمودند که: «البته من به خود مسئولین هم این را گفتهام همین چند روز؛ مسئولین باید بیایند مردم را و بخصوص نخبگان را از جزئیات و واقعیات مطلع کنند؛ ما چیز محرمانه نداریم، چیز مخفی نداریم. این مصداق همدلی با مردم است.»
متأسفانه تا به حال، دستگاه ديپلماسي به گونهای رفتار کردهاست که گویی مردمايران را نامحرم پنداشتهاند! این نگاه مصلحتگونه متأسفانه در مذاکرات اخیر نیز به وضوح دیده میشود؛ تا آنجا که با توجه به تأکید رهبری معظم انقلاب مبنی بر انتشار و تبیین جزئیات مذاکرات، آقای صالحی میگوید «درباره مسئله فکتشیت تصمیم گرفته شد و آقای ظریف در حال بررسی هستند و سازمان انرژی اتمی و وزارت امور خارجه متفقاً فکتشیتی تهیه کردهاند که الان دست آقای ظریف است واگر مصلحت بدانند این فکتشیت را اعلام میکنند تا برخی از این ابهاماتی که هر چند پاسخ داده شده است در چارچوب فکتشیت به عرض ملت بزرگ ایران برسد!
تعلل دولت در انتشار ابعاد و جزئیات مذاکرات که مورد مطالبه رهبری و مردم میباشد، چه وجهی دارد؟ اگر دستگاه ديپلماسي و تیم مذاکرهکننده ایرانی به منش و منطق مذاکراتی خود اطمینان کافی دارند، چرا فکتشیت ایرانی (گزاره برگ) را منتشر نمیکنند؟
۶- بیانیه سوئیس، به عنوان سند راهبردی حل و فصل مسائل هستهای ایران و مبنای نگارش سند نهایی تحت عنوان «برنامه جامع اقدام مشترک»، در حالی به امضای احتمالی ایران و ۱+۵ خواهد رسید که الزامات حقوقی و لازمالاجرایی را برای کشورهای طرف توافق به وجود خواهد آورد. این در حالی است که دولت آمریکا به عنوان اصلیترین کشور طرف مذاکره با ایران بر سر رسیدن به این توافق با کنگره دچار اختلافاتی عمیق شده است.
نمایندگان کنگره آمریکا بعد از مخالفتهای دنبالهدار با روند جاری مذاکره با ایران توانستند تأیید ضمنی کاخ سفید را برای نظارت بر توافق احتمالی با ایران به دست آورند. این مسأله که آیا این نظارت میتواند توافق احتمالی ایران و ۱+۵ را نقض کند یا خیر، بستگی به محتوا و چارچوبی دارد که در توافقنامه نهایی به امضای ایران و ۶ قدرت جهانی میرسد.
۷- به باور اغلب حقوقدانان بعد از امضای توافق میان ایران و ۶ کشور ۱+۵ و مهر تأیید شورای امنیت سازمان ملل متحد، کنگره نمیتواند این معاهده الزامآور بینالمللی را نقض کند. اگر هم رئیسجمهوری آمریکا مطابق خواست کنگره بپذیرد که توافق نهایی را برای بررسی به کنگره بفرستد، باز هم خدشهای به اجرای معاهده وارد نخواهد شد، مگر اینکه یک وضعیت ناگوار رخ دهد یعنی فشار سیاسی مخالفان توافق آنچنان شدت گیرد که اوباما ناچار شود به دولت ایران اعلام کند اقدامی خلاف قانون اساسی انجام داده و به همین دلیل، معاهده «باطل» و از درجه اعتبار ساقط است. البته تحقق این فرضیه امری شبه محال است زیرا هزینههای سنگین جهانی و داخلی را متوجه دولت آمریکا خواهد کرد.
۸- من نيز چون همكاران دلسوز مطبوعاتي، با آنان در اين امر، همنظر و همعقيده هستم كه؛ در سال همدلي و همزباني دولت و ملت و آن هم در مقطعي که دستگاه سياست خارجي کشورمان ماههايي پرتلاطم را در مذاکرات هستهاي در پيشروي خود خواهد داشت، لازم است مشي و روش مقام معظم رهبري در تعامل با دولتهاي مختلف را بيش از هر زمان ديگري سرلوحه خود قرار دهيم.
در اين مشي استنباطي، سه مؤلفه "رصد هوشمندانه"،"حمايت حکيمانه" و "نقد منصفانه" موضوعيت دارد. اگر هر يک از اين موارد به صورت خواسته يا ناخواسته فراموش شود، تصوير نهايي ايجاد شده در ارتباط ملت و دولت به سود منافع کشور نخواهد بود. "حمايت بدون انتقاد" يا "انتقاد بدون حمايت" و از اين دو بدتر حمايت و انتقاد بدون رصد اوضاع نه تنها مطلوب نيست، بلکه مذموم و نکوهيده خواهد بود.