مردم، مهمترین کلید واژهای که در پس خاندانسالاری حاکم بر دربار پهلوی به فراموشی سپرده شده بود و تودرتوی هزار فامیل، اجازه باز شدن این حلقه تنگ نفسگیر را به ساکنان کوچه و بازار برای ورود نمیداد. به همین میزان سازمان اطلاعاتی کشور، خصوصا ساواک نیز با حفظ فاصله از مردم چهرهای مخوف و همیشه مخفی از خود به جای گذاشت.
انقلاب اسلامی اما یک بازگشت تمام عیار به مردم بود آن هم نه فقط در قول بلکه در عمل. از ابتدای حرکت نهضت تا انتهای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی حضرت امام(ره) مکررا بر نقش مردم تاکید کرده و همواره روی سخنشان با عموم بود. پس از انقلاب نیز در همه امور، جماعات مردمی تعیین کننده و نقشآفرین بودند؛ از تایید قانون اساسی گرفته تا انتخاب مستقیم و غیر مستقیم همه مسئولین نظام تازه تاسیس شده.
شاید بتوان گفت علت اصلی شکست دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی شاهنشاهی که براساس متد روز جاسوسی و ضد جاسوسی از طرف موساد و دیگر دستگاهها آموزش دیده بود را نشناختن مردم ایران دانست. ساواک تمام تلاش خود را معطوف به یکسری گروه چپ و مذهبی کرد و شبانهروز در تلاش پرونده سازی برای کسانی بود که در بین مردم محترم و محل رجوع بودند. کارشناسان ساواک نفهمیدند که در برخورد با انتقاد از سیستمی که از مردم فاصله گرفته است توبیخ، بازداشت، ایجاد هراس، زندان و... نتیجه بخش نیست و فقط در کوتاه مدت میتواند این موجهای کوچک را مهار کرده و اجازه بروز موج سهمگین را ندهد اما غافل از اینکه اگر مسالهای در بین مردم ایران فراگیر شود و به نتیجه برسند دیگر روشهای فوق پاسخگو نیست و باید راه دیگری اتخاذ کرد.
قطعاً دیتاهای غلطی که وارد دستگاه تحلیل ساواک شد منجر به خروجیهای غلط گشت و سیستم اطلاعاتیای که باید چشم نظام شاهنشاهی میبود نابینا گشت و نتوانست درخواستهای بحق مردم مذهبی ایران را ببیند، فلذا منجر به سقوط شد.
غرق شدن ماموران اطلاعاتی در امورات اقتصادی و چنبره بر منابع طبیعی در آن سالهای سیاه سبب شد تا تحلیل امنیت ملی از دست برود و بیشتر مسابقهای برگزار شود جهت چپاول بیشتر و در این میان مسئولین متمایل به غرب و شرق بر سر کار آمده و در هر دوره بخشی از منابع حیاتی ایران در تصرف قدرتهای ظاهرا بزرگ قرار میگرفت و دست آخر شاید اهمال همین سیستم اطلاعاتی سبب شد تا بخشی از ایران شاه بخشی شود و بحرین از آن جدا گردد.
ضعف دیگر دستگاه ساواک عدم اتکال به خداوند متعال بود. گویی عمده نیروهای این دستگاه اطلاعاتی در خلال آموزشها یاد گرفته بودند که وجدان مسالهای بدون تاثیر در بررسیهای امنیتی است و هدف فقط و فقط باقی ماندن نظام شاهنشاهی است و اگر در این مسیر اقدامی برخلاف ابتداییات انسانی و الهی نیز ضامن بقای سیستم بود باید مرتکب شد تا شاه بماند و این یعنی اساسا محوریت با شاه بود نه خداوند متعال و قطعا خروجی همچنین نگاهی خروجی فاسدی است.
بطور مثال میتوان به اقداماتی که پرویز ثابتی در کتاب خود برای زمینگیر کردن منبریهای معروف تهران نقل میکند اشاره کرد. فارغ از اینکه این ادعاها صحت دارد یا خیر، همین که یک مامور ارشد امنیتی برای زمینگیر کردن مخالف خود در خصوصیترین حریمهای آن فرد ورود میکند یا به آن فکر میکند نشان میدهد که در ذهنش اساسا خدا وجود ندارد و تمام تلاشش مصروف باقی ماندن اعلی حضرت است.
اساساً بنظر میرسد همینگونه رفتارها سبب شد تا در حافظه تاریخی مردم فرد اطلاعاتی یک انسان مخوف و همیشه در سایه در نظر بیاید و فرد بیشتر از آنچه پوشش حفاظتی است علاقه داشته باشد که مخفی بماند و این مخفی ماندن او را در موضع قدرت قرار میداد.
حضرت امام(ره) با دریافتی صحیح از این ویژگیها، و دهها ویژگی دیگری که در این مقال نمیگنجد همه مردم را عضو دستگاه اطلاعاتی میدانستند. اینکه همه مردم در این امر دخیل باشند سبب میشود تا انحصاری که ساواک در دوران ستمشاهی برای برخی ایجاد کرده بود بوجود نیاید و امنیت دیگر گوی قدرتی در دست عدهای خاص نباشد و همه مردم خود را نسبت به آن مسئول بدانند. مهمترین ویژگی این نوع نگاه این است که سیستم خود را در چارچوبی الهی میبیند نه عیب جوی مردم. خلق کلیدواژه سرباز گمنام امام عصر عج برای ماموران امنیتی از سوی ایشان دقیقا نشان میدهد که نگاه این رهبر عظیم پیرامون یک مامور اطلاعاتی تا چه میزان متفاوت از تعریفات مدرن و پست مدرن از دستگاههای امنیتی در دنیاست. بواقع ایشان با خلق این واژه میخواهند به جز جز افراد جامعه این پیام را منتقل کنند که تلاش در این مسیر باید معطوف به رضایت صاحبالامر عج باشد نه فقط ماندن سیستم به هر طریقی.
پس از ایشان، رهبری عزیز نیز بارها و بارها ماموران اطلاعاتی را خادمان مردم دانسته و همه مردم را دخیل در امنیت کشور میدانند. این نگاه سبب میشود تا هر فرد افق دید خود را وسیعتر از یک شهروند بیمسئولیت بداند و آن انحصاری که ساواک ایجاد کرده بود بشکند.در هر سیستمی اگر مولفه مردم و خواستههایشان در دستگاه تحلیل سیاسی - اقتصادی - فرهنگی - اجتماعی - امنیتی و... قرار نگیرد آن سیستم محکوم به شکست است. نکتهای که بارها و بارها رهبری عزیز بدان تاکید کردند و همه مسئولین را ملزم کردند که در میان مردم باشند و خواستههای ایشان را بشنوند.
باید گفت دستگاههای اطلاعاتی در ایران با توجه به تجربه ساواک سعی کردند تا آن فاصله عمیق میان خود و مردم را کاهش دهند و البته در برخی حوزهها از جمله در حوزه ایجاد حس امنیت در منطقهای آتشفشانی موفق هم عمل کردند اما هنوز تا آنجا که مردم این سیستمها را در کنار خود ببینند نه بالای سر خودفاصله باقی مانده است. البته این به معنای نفی زحمات شبانهروزی ماموران امنیتی این مرزوبوم نیست.
بنظر میرسد با بررسی دوباره رفتار ساواک میتوان نقاط سیاه عملکرد این سازمان اطلاعاتی را استخراج کرده و همواره برای دوری از ابتلا به آن بلیه، بازخوانی نمود.
حسین هاشمی