وقتی سازمان حفاظت از محیطزیست، میشود دفتر حافظ منافع برخی جریانات سیاسی و محلی میشود برای بدهبستانهای برخی سیاسیون شکستخورده. وقتی اینقدر که هوای «حاشیهها» را دارند و آنچه در «متن» زندگی مردم است را فراموش میکنند. وقتی مسئولان اصلی محیطزیست، در بزنگاههای حیاتی آلودگی هوا یا هر اتفاق دیگری مثل آتشسوزی جنگلها، شدت گرفتن ریزگردها و... جای خالیشان از همیشه خالیتر است. طبیعی است که نباید انتظار داشت حال محیطزیست خوب باشد. نباید متوقع بود بنزینهای یورو۴ برخی نورچشمیها آسمان را آبی کند.
حالا این وسط دولت هم بیاید و جلسه بگذارد و مصوبات تکراری را دوباره مصوب کند. چه اتفاقی میافتد؟ اگر این نسخههای رونویسی شده، قبلا عملی شده بود و افاقه کرده بود که حال این روزهای ما این نبود. اگر هم اساسا به «عمل» اعتقادی نداشتند و فقط برای خالی نبودن عریضه برخی مصوبات را در بوق و کرنا کردند، که دَمشان گرم! خدا این همه سختی مسئولیت را از آنها به احسن وجه! قبول کند.
آقایان سراسر تدبیر؛ لشکر سراسر ژنرالهای راستگو؛ شما که کارتان شده «پمپاژ» کردن امید در بین جامعه. شما که مدام مجبورید به آفتاب تابان برجام زُل بزنید و وعده گلابیهای آینده را بدهید. شما که برخلاف منتقدان چشمتان همیشه «باز» است و دهانتان برای حمله و توهین به هر که با شما نیست، بازتر. شما که گندکاری و بیتعهدی و نامردی غربیها را هم مجبورید ماله بکشید. شما که این همه هوای «برجام» فتحالفتوحتان را دارید. چرا هوای مردم را ندارید؟
چرا برای این آلودگی هرساله هیچ برنامه جامع اقدام مشترک داخلی تدارک نمیبینید؟ چرا دستگاههای مسئول را مواخذه نمیکنید و از آنها برنامه عملیاتی نمیخواهید؟ کاش به جای این بیش از ۳ سال شرطبندی روی اسب فلج برجام، کمی به حال و «هوا»ی مردم فکر میکردید. کاش برای دلخوش کردن فلان جریان سیاسی، یکنفر را در نقش زینتالمجلس دولت و سهمیه بانوان در کابینه جا نمیدادید که هر وقت باید باشد نیست. کسی که هر وقت حال مردم یک منطقهای بد است، هر وقت خوزستان، ایلام و کرمانشاه درگیر ریزگرد میشود، هر وقت مردم تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و... در دود خفه میشوند و هر وقت حال محیطزیست خوب نیست، او هم نیست.
کسی که به یوزپلنگهای ایرانی فکر میکند، برای سگها و گونههای دیگر جانوری دل میسوزاند، اما برای «آدم»ها وقت ندارد.
آن آدمهای سراسر تدبیر و فکری که نشستهاند و آسمان را به ریسمان دوختهاند که «آلودگی هوا سیاسی است» کلاه بر باد رفتهشان را قاضی کنند و عینک دودی مِید.این. فرنگشان را بردارند تا ببینند، مردم عادی، کودکان، سالخوردگان و شهروندان نه آدمهای سیاسی هستند و نه رسانه و روزنامه و تریبون در اختیار دارند.
آنها همانهایی هستند که وقتی از بالا به آنها نگاه میکنید، نمیبینیدشان. همانها که فقط برایشان شعار میدهید و در عمل هیچ کاری نمیکنید.
از ما گفتن بود اگر «هوا»ی این مردم را نداشته باشید، برای باقی ماندن در مقام خدمت! باید از جای دیگری «مردم» وارد کنید!