دوران ریاست جمهوری باراک اوباما در حالی به روزهای پایانی نزدیک میشود که همزمان با چینش تیم ترامپ رئیس جمهور بعدی آمریکا، کنگره در حال تصویب مجموعهای از مصوبات است که دو محور در آن مشاهده میشود. نخست مصوباتی که جنبه نظامی دارد نظیر تصویب بودجه نظامی ۶۱۱ میلیارد دلاری و تاکید بر لزوم حضور نظامی آمریکا در مناطق مختلف جهان در حالی که همزمان فرماندهان نظامی نیز بر لزوم تقویت نظامیگری برای مقابله با آنچه تهدیدات چین، روسیه، ایران و کره شمالی علیه آمریکا مینامند، تاکید دارند. جالب توجه آنکه مقوله تروریسم در اولویت اول آمریکاییها نیست و حتی حضور نظامی در مناطق مختلف جهان را نه برای مبارزه با تروریسم بلکه برای مقابله با این ۴ کشور عنوان میکنند. دوم مصوباتی است که در قالب اعمال تحریمهای سنگین علیه آنچه دشمنان آمریکا مینامند یعنی ایران، روسیه ، چین و کره شمالی صورت میگیرد.
تمدید دوباره قانون داماتو علیه ایران که بخش عمدهای از آن تحریمهای هستهای است، اعمال تحریمهای جدید علیه روسیه و کره شمالی و تاکید بر مقابله اقتصادی با چین از جمله این اقدامات است. حال این سوال پیش میآید که چرا کنگره که روزهای پایانی خود را سپری میکنند با چنین شتابی چنین مصوباتی دارد و هر روز بر آنها نیز افزوده میشود؟ پیش از پاسخ به این پرسش یک اصل مهم را باید در نظر داشت و آن اینکه مصوبات کنگره با اجماع هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات صورت میگیرد حال آنکه آنها در دوران مبارزات انتخاباتی شدیدترین تنشها را داشته و قاعدتا کنگره باید محلی برای تقابل آنها باشد نه اجماع سراسری. با توجه به این شرایط روند کاری کنگره را میتوان برگرفته از بازی برد-برد دولت اوباما و ترامپ در کنگره دانست. اوباما که دستاوردی در عرصه داخلی و خارجی نداشته از این مصوبات به عنوان نشانه قدرت در برابر تهدیدات علیه آمریکا بهره میگیرد چنانکه وی برخلاف سخنان گذشته و تعهداتش در برجام از امضای تحریمهای داماتو علیه ایران میگوید.
ترامپ نیز که تازه کار خود را آغاز میکند میداند که توان حل بحرانهای گسترده داخلی و خارجی آمریکا را ندارد و در عین حال کشورش توان آغاز جنگ جدید را ندارد که بخواهد مانند بوش عمل نماید براین اساس با ابزار کنگره سیاست دشمنسازی خارجی و البته خط و نشان کشیدن برای جهانیان را در پیش گرفته تا به اصطلاح هژمونی جهانی آمریکا را به نمایش گذارد. به عبارتی میتوان گفت آنچه در کنگره روی میدهد نه برگرفته از قدرت آمریکا بلکه ناشی از چالشهای درونی و بیرونی آن است که با مولفه درونی یعنی دستگاه قانونگذاری به دنبال پنهانسازی آن است. آمریکایی که نظامیگری(قدرت سخت) و دیپلماسیاش(قدرت نرم) شکست خورده، اجبارا به دنبال مولفهای جایگزین به نام پارلمان است تا شاید با این حربه فروپاشی درونی و اضمحلال بیرونی خود را از چشم جهانیان دور سازد.