شطرنج بازان در این بازی فکری سنگین، حرکتی دارند که حریف را در وضعیت تنگنا قرار میدهد، به این حرکت میگویند «آمپاس»، به این معنی که حرکت یک مهره در صفحه شطرنج باعث میشود که حریف در شرایط بسیار دشوار و تنگنا قرار بگیرد. البته اشتباه هر یک از طرفین در حرکت مهرهها هم میتواند شرایط آمپاس را ایجاد کند.
شرایط دولت تدبیر و امید را میتوان در وضعیت «آمپاس» دانست، چرا که رفتارهای سیاسی، اقتصادی و انتخاباتی دولت در این مقطع و عملکرد چهار سال گذشته آن، باعث شد تا دولت یازدهم در آمپاس قرار گیرد، شرایط تنگنا باعث میشود تا حرکت مهرهها در صفحه شطرنج، با حرکات انتحاری همراه شود به گونهای که حتی مهرههای اصلی از جمله وزیر از گردونه بازی بیرون برود و حذف شود. آنگاه زمینه و شرایط برای باخت حریفی که در آمپاس قرار گرفته آماده میشود، یعنی مات.
تنها در یک وضعیت، حریفی که در آمپاس قرار گرفته میتواند خود را از تنگنا بیرون بیاورد و آن رساندن سرباز خود به خانه آخر صفحه شطرنج طرف مقابل است که البته کار بسیار دشواری است.
اشتباهات محاسباتی در یک بازی فکری، باعث میشود تا حرکت مهرهها در صفحه شطرنج با بیدقتی همراه شود. شاید بتوان گفت که مهمترین اشتباه دولت یازدهم دل سپردن به نتایج مذاکراتی بود که به توافق هستهای انجامید.
دولت تصور میکرد با رسیدن به برجام هم محبوبیت خود را افزایش میدهد و هم شرایط اقتصادی را به واسطه لغو تحریمها بهبود میبخشد، در صحنه بینالملل نیز خود را یک چهره تعامل کننده با دنیا و کشورهای منطقه و همسایگان نشان میدهد. بارها گفتهایم که شاید بتوان نکته مثبت توافق هستهای را در این دانست که ثابت کرد ایران در پی ساخت سلاح هستهای نبوده است، یکی از اهداف مذاکرات هستهای نفی ایران هراسی و ایران ستیزی بر سر موضوع هستهای بود، اما چنین اتفاقی نیفتاد و کشورهای عربی منطقه به ویژه رژیم سعودی دشمنیهای خود را افزایش دادند. آمریکا و اسرائیل هم بر سیاستهای ضد ایرانی خود افزودند.
در این برهه که فضای انتخاباتی و شور و شوق در مردم ایجاد شده است، برجام هم نتوانست به یاری دولت یازدهم بیاید، هر چه در این باره مسئولین دولت تدبیر و امید سخن بگویند و از مزایای آن برای مردم حرف بزنند، باز هم برای افکار عمومیقانع کننده نخواهد بود، چرا که وعدهای که دولت به مردم داده بود با برجام برآورده نشد.
رفتارهای تند و سخنان غیرمنطقی دولتمردان در چند روز گذشته عمق نگرانی آنها را نشان میدهد. چرا که نامزد انتخابات ریاست جمهوری که رئیس جمهور مستقر است، اگر با قابلیتهای مدیریتی ۴ سال گذشته خود، باعث خروج کشور از مشکلات اقتصادی شده بود، نیازی به مواضع تند و غیرمنطقی نداشت. فرصت سوزی دولت یازدهم در کم توجهی به سیاستهای اقتصاد مقاومتی بود. اقتصاد مقاومتی مهره خوبی برای دولت بود تا آن با اهمیت دادن به آن حرکت متحورانهای را انجام دهد.
کنارهگیری قالیباف به نفع حجتالاسلام و المسلمین رئیسی هم یک شوک به طرف مقابل وارد ساخت. دولت سعی داشت تا خود را از تنگنای ایجاد شده بیرون بیاورد. دوگانه جهانگیری و روحانی برای همین شکل گرفته بود.
زمزمه کنارهگیری آقای جهانگیری به نفع آقای روحانی از چند روز پیش شنیده میشد، گفته میشود که او قرار است امشب (دوشنبه شب) انصراف خود را اعلام کند. تا زمان نگارش این یادداشت هنوز چنین اتفاقی نیفتاده است. اما اگر هم او از نامزدی انتخاباتی ریاست جمهوری در چند روز باقی مانده برگزاری انتخابات کنارهگیری کند، درصد آراء آقای جهانگیری براساس نظرسنجیهای منتشر شده، رأی زیادی را به سبد رئیس جمهور سرازیر نمیکند.
یک فرضیه هم وجود دارد براین اساس که اگر جبهه مقابل به این نتیجه رسیده باشد که در انتخابات ۲۹ اردیبهشت، شانس پیروزی آقای روحانی کم شده است، کنارهگیری او و ماندن جهانگیری در عرصه انتخابات به صلاح نزدیکتر باشد، اصلاحطلبان و حامیان دولت یازدهم شکست آقای روحانی را به غایت سنگین میدانند، اما در صورت شکست جهانگیری بار آن از بدنه اصلاحطلبان و حامیان دولت تدبیر و امید کاسته میشود.
با این تفاسیر، اقدام قالیباف را در عین اقتدار و مقبولیت در افکار عمومی میتوان یک حرکت خوب دانست که توانست طرف مقابل را در شرایطی قرار دهد که هر تصمیمی که بگیرد، شرایط برای او بغرنجتر خواهد شد. اما در هر حال، مهمترین اتفاقی که باید در انتخابات ریاست جمهوری و البته شورای شهر بیفتد، حضور میلیونی و حداکثری مردم پای صندوقهای رآی است و نام هر کس که از صندوقها بیرون بیاید رئیس جمهوری اسلامی همه مردم ایران خواهد بود.