«...بعضی ایرادهای شکلی بر این دستور (دستور فراهم شدن زمینه حضور بانوان در ورزشگاهها) میبینیم که احتمالا در ذهن عدهای از مخاطبان روزنامه نیز وجود دارد، یکی از این ایرادها، میزان اولویت این دستور میباشد... بدون اغراق میتوان گفت کماهمیتترین خواسته اصلاحطلبان نیز در مقایسه با دستور اخیر رئیسجمهور، از اولویت بیشتری برخوردار بود...میتوان به قاطعیت ادعا کرد که دستور اخیر حتی دغدغه یک درصد جمعیت کشور نبوده است و از این جهت سرگرم ساختن جامعه به آن و مشغولسازی سیاستمداران و شخصیتهای ذینفوذ به آن به هیچوجه مصلحت نیست».
باور بفرمایید اینها نظر ما نیست. نه ما و نه هیچ جماعت دلواپس یا منتقد دولت فخیمه تدبیر و امید. اینها نظرات دقیق سرمقالهنویس یک روزنامه به ظاهر اصلاحطلب و به ظاهرتر حامی دولت است. البته نه هر دولتی. منظور دولت فعلی و قبلی است و نه قبلیتر.
این نکات دغدغهمندانه را میتوان در آرشیو آن روزنامه به تاریخ سی و هشتمین روز سال ۸۵ یافت. البته اگر آرشیو را معدوم نکرده باشند!
اردیبهشتماه سال ۸۵ بود. هنوز عمر دولت اول احمدینژاد به یکسال هم نرسیده بود که او با یک حرکت دیگر، همه را شگفتزده کرد. دو ماه بعد از آنکه رئیس دولت نهم در یک اقدام غافلگیرانه با لباس ورزشی به تمرین تیمملی رفت و با بازیکنان تمرین کرد، او خطاب به معاونش و رئیس سازمان تربیت بدنی آن زمان نوشت: «برخلاف تصور و تبليغ عدهای تجربه نشان داده است كه حضور انبوه خانوادهها و بانوان در محيطهای عمومي، سلامت و اخلاق و عفاف را در آن محيطها حاكم كرده است: از اينرو ضرورت دارد با همكاري وزارت كشور و با برنامهريزي صحيح و مقتضي شئون بانوان محترم، بخشي از مرغوبترين مكانهای تماشاگران در مسابقات فوتبال ملي و مهم به طور ويژه به بانوان و خانوادهها اختصاص يابد.»
از فردای این نامه واکنشها شروع شد. با توجه به این دستور جنجالی، طبیعی بود که قشر مذهبی کشور به بخش قابل توجهی از جامعه رای رئیسجمهور وقت به این نامه واکنش منفی نشان بدهند، اما از همه جالبتر جریان مخالف دولت بود که به یکباره فریاد «وااسلاما» سر داد و رسانههایشان هم برای تئوریزه کردن به خطر افتادن اسلام، در تماس با دفاتر مراجع عظام تقلید بودند تا با استفتاء از محضر بزرگان دین، جلوی تصمیم عجیب احمدینژاد را بگیرند. چه تیترها و گزارشها و یادداشتهایی که بر صفحات جریدههایشان نقش نبست!
اظهار نگرانیهای آنان برای دستور غیرکارشناسی رئیس دولت و تاکیدشان بر «اعتراض مراجع تقلید، طلاب و نیروهای موثر حوزوی» نشان میداد که نگرانی آنها برای به خطر افتادن دین نه تنها از همیشهی خودشان بیشتر است که حتی در حال عبور از قشر مذهبی هم بودند.
به هرحال آن دستور احمدینژاد اجرایی نشد و دولت بدون سر و صدا آن را کنار گذاشت.
حالا بیش از یک دهه از آن روزها میگذرد. حالا همان جماعت اصلاحاتی که نگران به خطر افتادن اسلام شده بودند، داعیهدار حقوق مساوی و لزوم حضور بانوان در ورزشگاه شدهاند. بعضی وقتها آنچنان به این موضوع پر و بال میدهند و برای گشوده شدن درب ورزشگاهها به روی بانوان بال و پر میزنند که یک درصد آن را برای عملی شدن وعده «گشایش»های بعد از برجام نمیکنند.
راستی چه شده که بعد از ۱۰ سال همان موضوعی که برای اجرایی نشدن آن تلاش میکردند را دوباره روی میز گذاشتهاند و خواستار اجرایی شدن آن هستند؟
آیا نظر مراجع عظام تقلید تغییری کرده است؟ آیا دیگر نیازی به استفتاء نیست؟
نکند شرایطی در زیرساختهای ورزشی ما (مثلا ورزشگاه آزادی) برای حضور بانوان فراهم شده است؟ یا مثلا بیاخلاقی، بیادبی و... در ورزشگاههای ما به نسبت ۱۱ سال قبل کمتر شده است؟! نکند تماشاگرنماها قید استادیوم رفتن را زدهاند که میشود زنان و دختران را تشویق به حضور در ورزشگاهها کرد؟
کدامیک از این اتفاقات رخ داده است؟ هیچکدام!
پس چرا دلواپسان یک دهه قبل، حالا نگران عدم حضور بانوان در ورزشگاهها هستند؟ اگر این حضور جزو حقوق زنان و دختران این سرزمین است، چرا یکدهه قبل نبود؟
نکند اولویتهای بانوان نسبت به سال ۸۵ تغییر کرده است؟ نکند حالا این خواسته ۹۹ درصد جمعیت کشور شده است؟
خودشان هم میدانند که هیچ اتفاقی در ترتیب اولویتهای بانوان جامعه ما ایجاد نشده است و چنین موضوع بیاهمیتی خواسته غالب جمعیت زنان کشور نیست. پس چرا چنین میکنند؟
پاسخ روشن است. پاسخ را همان سرمقالهنویس اردیبهشت ۸۵ روزنامه اصلاحطلبِ منتقد دستورِ آنزمانِ رئیسجمهور وقت داده است: «سرگرم ساختن جامعه به آن و مشغولسازی سیاستمداران و شخصیتهای ذینفوذ»
جریان حامی دولت که تصور میکند میتواند با تیزهوشی! ذهن مردم را به انحراف بکشاند، سعی دارد تا با گلآلود کردن آب، برای دولت مستقر ماهیهای چاق و چله بگیرد. چطوری؟ با همین دست فرمانی که دارند پیش میروند.
داستان از اینجا شروع میشود که دولت یازدهم چهار سال همه کجیها و کمیهایش را یا به مذاکره و برجام گره زد و یا بر گرده دولت قبل گذاشت. حالا چهار سال گذشته است. نوزاد ناقصالخلقه برجام، نه گلابی آورد و نه آفتاب تابان بود. «دولت قبل» هم که حالا همان دولت یازدهم خودشان است و فلاشبک زدن به دولت خیلی قبل هم کار منطقی و عاقلانهای نیست. حالا میماند دو سه جین وعده سر خرمنی که روی دست دولت مانده است و عملی نشدن آنها نه تنها مردم و جامعه رایشان را سرخورده میکند که ممکن باعث زدگی و پشیمانی هم بشود. پس چه بهتر که طبق معمول چهار سال قبل، باز هم مردم را به جاده خاکی فرستاد.
جاده خاکی امروز «حضور بانوان در ورزشگاهها» است. حالا اگر مجبور شوند روی حرفهای ده سال پیش خود هم خاک بپاشند، مهم نیست. مهم شرایط فعلی است که همه چیز دارد از کف میرود.
حالا آنها به خیالشان میتوانند اولویتهای اصلی جامعه و به خصوص بانوان را جابه جا کنند.
آنها میخواهند به زبان بیزبانی به مردم بگویند:
«مردم عزیز که «دوباره» به ما رای دادید، ما به جای رسیدن به مشکلات و معضلات جامعه و اولویتهای اصلی شما میخواهیم با یک اسباببازی فریبتان بدهیم. ما برای حضور شما در ورزشگاهها جنجال به پا میکنیم تا بالاخره جواب بگیریم (شاید هم نگیریم اما ما زورمان را میزنیم). در عوض شما هم موضوعات پیش پا افتادهای مثل چرخ شکسته اقتصاد، پا در هوا شدن برجام، اوضاع زیستمحیطی فاجعه، کپک زدن وعدهها را ندید بگیرید.
آهای بانوان محترم، آیا واقعا به نفعتان نیست که به جای آنکه دلنگران اشتغال، تحصیل و یا حتی ازدواجتان باشید، به ورزشگاه بروید و مثل برخی عناصر ذکور شما هم کمی فحش بدهید تا ته دلتان خنک شود؟ آیا این عین «تدبیر» نیست که به جای آنکه مثلا مشکل بیمه زنان سرپرست خانوار، مرخصی زایمان، حمایت از زنان و دختران بیسرپرست و بدسرپرست، حمایت از بانوان بیمار صعبالعلاج و... را حل کنیم، موضوع مهمی مثل تماشای از نزدیک فوتبال و والیبال را برایتان فراهم کنیم؟»
واقعیت آن است که نه دولت، نه اصلاحطلبان و نه بوقهای رسانهای آنان «دلواپس» حقوق نادیده گرفته شده بانوان نیستند. مهم ادامه حیات آنها در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور است، وگرنه که نمیداند که جریانهای فمنیستی و هواداران برابری جنسیتی، یک سرِ فازشان به همین جریان متصل است؟ پس چگونه است که همه دغدغههای اصلی زنان کنار گذاشته میشود و یک حاشیه و فرع را اصل میکنند؟
خانمهای محترم، دختران و زنان سرزمین من، لطفا مواظب کلاهتان باشید!
پینوشت:
راستی این بانوان مشتاقی که دوست دارند بازیهای ملی و باشگاهی را از نزدیک تماشا کنند، تاکنون چند بار به تماشای مسابقات بانوان نشستهاند؟ چند بار حامی ورزشکاران زن و دختر کشور بودهاند تا آنها را حمایت و اسپانسرهای مالی را تشویق به حضور کنند؟ اگر این جماعت پشت در ورزشگاه مانده که امروز جریانی برای آنها اشک تمساح میریزد، برای همجنسهای خود فریاد میکشیدند و مشوقشان میشدند، آیا الان جایگاه ورزش بانوان و تیمهای باشگاهی و ملیشان به این شکل بود؟ آیا نمیشد در جایگاه بهتری ایستاد؟
نویسنده: محسن رجبی