اگرچه تجربه مذاکرات هسته ای و برجام نشان می دهد که رویکرد سازش و ادامه گفتگو به هر قیمت ممکن، رویکردی ناموفق است اما معلوم نیست که چه دلیلی دارد که برخی همچنان خواهان ادامه این سیاست هستند.
در سالهای اخیر، برخی از چهرههای دولتی بر تغییر روش مقابله با امریکا تاکید داشتند و همواره با این بهانه که ورود به عرصه چالش با قدرتها هزینهزاست، تلاش کردهاند تا با سیاست «تنشزادیی» و «نرمالسازی» از منازعه سیاسی با نظام سلطه اجتناب کنند. برجام حاصل این بکارگیری این سیاست است که همچنان برای ادامه حیات با مشکلات متعددی روبروست.
این در حالی است ایستادگی در برابر زورگوییها و قلدریهای قدرتهای سلطهگر، یکی از ارزشهای انقلابی و از خصوصیات بارز انقلاب اسلامی ایران است. البته این ایستادگی چالشهایی نیز را برای نظام اسلامی و ملت ایران در پی داشته و فشارهای اقتصادی، اخلالهای امنیتی و تهدیدات نظامی، از پیامدهای این چالشها است. اما سوال اینجاست که آیا هزینه ایستادگی با هزینه سازش قابل مقایسه است؟
انتظارات غرب
در این میان باید بررسی کرد که چه حوزههای مورد انتظار غرب و امریکا برای تغییر رفتار از سوی ایران است. بسیاری از این حوزه ها همان مسائلی است که غربی ها بهانه آنها، تحریمهایی را علیه ایران وضع کردهاند. همچنین عناوین تحریمها و فشارهای اقتصادی، بیانگر حوزههای مدنظر غرب برای تغییر رفتار است. بنابراین سازش بین ایران و غرب و خصوصاً امریکا، موقعی حاصل میشود که جمهوری اسلامی در این حوزهها طبق نظر امریکاییها تغییر رفتار دهد. این تغییررفتارها، در واقع همان هزینههای سازش است.
نگاهی به هزینه ها
یکی از مسائلی که مدت ها غرب با محوریت امریکا به دنبال تغییر رفتار ایران در این مسئله بود مسئله دستیابی ایران به دانش صلح آمیز هسته ای بود. امریکا و حامیان آن به دنبال این مسئله بود که اساساً مانع دستیابی ملت ایران به دانش هستهای و چرخه سوخت شوند. اگر چه با ایستادگی ملت ایران و نظام در برابر فشارها،ایران وارد باشگاه هستهای شد و به چرخه سوخت دست یافت. اما ایران در نهایت برای برداشته شدن تحریمها و کاهش فشارها، مجموعهای از محدودیتها را در برنامه هستهای خود طبق برجام پذیرفت. این محدودیتها از منظر برآوردهای استراتژیک، هزینههای سنگینی را بر ملت ایران و نظام اسلامی تحمیل کرد.
از این رو باید این امر می تواند تجربه خوبی برای مردم کشورمان در این زمینه محسوب شود.
اما حالا می بینیم که غرب به دنبال تحریمهای تسلیحاتی، نظامی و موشکی است. امریکاییها تلاش می کنند تا با فشار بر ایران، تهران را مجبور کنند که محدودیتهای عمده ای را در برنامه موشکی خود بپذیرد و این امر به معنای محدودسازی قدرت دفاعی کشور است که اساساً عملی برخلاف عقلانیت و تدبیر است.
هزینه این نوع سازش به قدری بالا خواهد بود که نمیتوان آن را محاسبه کرد. از بین بردن قدرت دفاعی و آسیبپذیر کردن امنیت ملی، از جمله این هزینه ها است. کشوری که قادر به دفاع از خود نباشد، استقلال آن در همه ابعاد در معرض خطرات جدی قرار میگیرد.
آیا این نوع هزینهها را میتوان محاسبه کرد؟ یک نظام سیاسی و یک ملتی که نتواند با اقتدار در برابر دشمنانش بایستد، هر روز باید به دشمنانش امتیاز بدهد و عقبنشینی نماید.
از سوی دیگر موضوع همراهی ایران با گروههای مقاومت در منطقه و طرح موضوع حمایت ایران از تروریسم بخشی دیگر از مسائلی است که امریکا خواهان تغییر رفتار ایران در این مسئله است . اگر ایران برای برطرف کردن چالشها و رسیدن به سازش بخواهد در این خصوص حرکتی انجام دهد، بدیهی است که باید دست از حمایت کسانی که از نظر غربیها تروریست هستند بردارد. گروههای مقاومت فلسطینی، حزبالله لبنان، انصارالله یمن و بسیاری از جنبشهای آزادیبخش و جریانهای اسلامی که در مقابل نظام سلطه و شبکه صهیونیزم دست به مبارزه و مقاومت زدهاند، از نظر غربیها و امریکاییها، تروریست هستند. هزینه سازش در این زمینه پا گذاشتن روی اصول اعتقادی، باورهای دینی و ارزشهای انسانی است. بنابراین تغییر رفتار در این حوزه یعنی تغییر هویت و از دست دادن هویت دینی و انقلابی مردم کشور.
موضوع حقوق بشر نیز بهانه دیگر غربی هاست که هزینه سازش در این زمینه به معنای فاصله گرفتن از اسلام ناب و شریعت از یک طرف و پذیرش ارزشهای غربی از طرف دیگر است . آیا برای یک ملت مسلمان با هویت دینی، قابل قبول است که برای عبور از هزینههای چالش، از هویت ملی و دینی خود دست بردارد؟
همچنین امریکا خواهان تغییر رفتار ایران در منطقه است و این امر به این معنای پایانبخشی به قدرت منطقهای ایران است. امریکاییها به دنبال محصور کردن ایران در مرزهای جغرافیاییاش هستند. سازش در این امر به معنای از دست دادن نفوذ در منطقه، آسیبپذیر شدن منافع ملی و در رأس آن آسیبپذیر شدن امنیت ملی که خسارت بسیار بزرگی برای کشور به شمار می رود.
تاکیدات رهبری
در همین زمینه رهبر معظم انقلاب در مراسم بیست و هشتمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (ره) با اشاره به خصوصیات حضرت امام و از جمله ایستادگی ایشان در برابر ظالمان و ستمگران، با انتقاد از کسانی که به اسم «عقلانیت» میگویند: «چالش با قدرتها» هزینه دارد، فرمودند: «بله چالش هزینه دارد اما سازش هم هزینههای گزاف دارد.»
ایشان در تشریح هزینههای چالش، اقدام سعودیها را در هزینه کردن صدها میلیارد دلار از پول ملتشان برای تحقق امیال و اهداف امریکا، هزینه سازش با شیطان بزرگ خواندند و افزودند: «اگر انسان با اعتماد به نفس و منطق و عقلانیت انقلابی در یک چالش وارد شود، هزینهاش به مراتب کمتر از هزینه سازش است.»
تجربه دولت های سازش گر
درهمین سالهای اخیر نیز دیدیم که دولت های سازشگر نتوانستند از این روش به مقصود برسند. چرا که تبعات منفی سازش قدرت ها برای آنها به مراتب بیشتر از چالش با آنها بود. برای نمونه در این زمینه می توان به سرنوشت معمر قذافی اشاره کرد.
معمر قَذّافی که سالها سودای رهبری جهان عرب را در ذهن می پروراند و سیاست های مقابله با امریکا را برای رسیدن به این هدف در پیش گرفته بود، پس از آنکه فشارهای دولت آمریکا بر وی بر سر پرونده لاکربی شدت گرفت، درنهایت به سازش با غربیها تن داد. اما این امر موجب ، لیبی قدرت هسته ای ، نظامی و .... را از دست بدهد و سرانجام با پشتیبانی امریکا قذافی سرنگون و کشته شد. این تنها مورد از این مسئله نبود ، چنین نتایجی را می توان در مورد کره شمالی و کوبا نیز دید.
حتی کشورهای عربی منطقه نیز نتوانستند با استفاده از این روش به مقصود خود دست یابند، که بهترین نمونه آن عربستان است.
به عنوان مثال ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی خود بشدت حمایت از عربستان سعودی را زیر سؤال برد و گفت: «عربستان بهزودی بهعلت خطر داعش در ورطه سختی گرفتار خواهد شد، و به کمک ما نیاز پیدا خواهد کرد، اگر آمریکا وجود نداشت، اکنون عربستانی هم نبود و نمیتوانست اکنون به بقای خود ادامه دهد». وی رسماً مقامات سعودی خواست تا در قبال هزینههای دولت آمریکا خسارت آن را جبران کنند. دیکتاتورهای سعودی حامی کلینتون راهی جزء پرداخت هزینه سازش به ترامپ پرخاشگر نداشتند، به همین سبب در اولین سفر وی به عربستان این مهم محقق شد.
هزینه سازی
پر واضح است که حرکت در مسیر سازش، هزینههای سنگین بسیار زیادی را برای مردم کشورمان به دنبال خواهد داشت. هزینههایی که سر جمع آن در نهایت، بازگرداندن سلطه امریکا بر ایران خواهد بود و اصل انقلاب اسلامی را زیر سوال خواهد برد.
طرفداران نظریه سازش به ویژه در دولت باید به این باور برسد که سازش نیز همچون چالش هزینهزاست. در برخی موارد خسارات سازش به مراتب بیشتر از هزینه چالش با قدرتهای فرامنطقهای و طرفداران منطقه ای آنهاست.
در این میان طرفداران سازش باید به این سوال خانواده های شهدا و جانبازان و آزادگان پاسخ دهند که اگر کشور قصد سازش و بازگشت به عقب را داشت چرا عزیزان آنها را قربانی کرد؟ همچنین باید بتوانند به مردم پاسخ دهند که اگر سرانجام تدابیر آنها کوتاه آمدن و عقبنشینی بود، چرا این همه سختی و تحمل را به مردم تحمیل کرد؟