نوید محمدزاده؛ نامی که در این سالهای اخیر، در صنعت سینما و اخیرا سریال سازی بسیار به گوش میرسد. بازیگری از تبار کوردنشینانِ غیور ایلام که ثابت کرد زندگی در مناطق محروم مانعِ رسیدن به اهداف بزرگ نمیشود.
او ثابت کرد که می توان از ایلام به تهران آمد و با همه سختیها به نقش اول اکثر فیلمهایِ خوب چند سال اخیر سینما تبدیل شد.
محمدزاده در کارنامه چند ساله خود فیلمهای قابل دفاعی دارد. از خشم و هیاهو و خفگی و متری شش و نیم و ابد و یک روز گرفته تا مغزهای کوچک زنگ زده و قورباغه؛ همه و همه سریالها و فیلمهای پرطرفداری بود که نوید محمدزاده بدون اغراق یکی از دلایل محبوبیت آن فیلم بوده است.
نقطه اشتراک تمامی فیلمهایی که نوید محمدزاده در آن به ایفای نقش پرداخته، وجود یک ناهنجاری در کاراکترهای اوست .
محمدزاده تا آنجایی که به یاد داریم هیچگاه در آثارش کاراکتر یک فرد آرامِ اجتماعیِ بدون هیاهو را بر عهده نگرفته و اکثر نقشهایش متمایل به سمت فرد معتاد، دزد، مافیای مواد مخدر، فرد دارای پارانویا و چندین و چند نقش دیگر که هیچکدام نماد فرد عادی در جامعه نبودند،ختم شده است.
همین توالی و تکرار نقشها باعث شده که نوید محمدزاده با تمامی استعدادهایش به تکرار بیفتد و نتواند از آن تیپ خارج و به سمت تیپ سازی جدید پیش برود. شاید بسیاری از سینما دوستان نتوانند کاراکترهای نوید محمدزاده در فیلمهای ابد و یک روز و مغزهای کوچک زنگ زده را از هم تفکیک کنند. این دسته از منتقدان معتقدند که این دو کاراکتر از دیدگاه ظاهری و محتوایی و سختی اجرا بسیار به هم شباهت دارد و آکتور برای ایفای این نقش و نزدیک شدن به آن تلاش زیادی نکرده است. برخی نیز پا را فراتر میگذارند و اعتقاد دارند که محمدزاده در دنیای واقعی به آن چه که در فیلمهایش از او می بیینیم نزدیک است و همین امر باعث شده که نقشهایی را بپذیرد که به این تیپ بسیار نزدیکترند.
نمونه بارز این مثال و درجا زدن در نقش را می توان در حمید لولایی جستجو کرد. دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد دوران ظهور کمدیهای خوش ساخت به کارگردانی مهران مدیری و عطاران ، سریال زیر آسمان شهر به کارگردانی مهران غفوریان، سر و صدای زیادی میان مردم به پا کرد و خیلی زود به یکی از محبوب ترین سریال آن روزها تبدیل شد و بسیاری از مردم در کوچه و خیابان درباره این سریال به بحث و تبادل نظر میپرداختند. نکته جالب پخش این سریال یکی از کاراکترها بود که بیش از همه تکیه کلامها و اکتهایش همه گیر شد. کاراکتر حمید لولایی به نام خشایار مستوفی! میمیک صورت، تکیه کلامها و نوع حرکات دست و بدن به یک تیپ در زمان پخش سریال تبدیل شد و خیلی از مردم و دوستداران در زمان پخش، به تکرار تکیه کلامهای خشایار مستوفی علاقه زیادی نشان دادند.
نکته بازخوانی این ماجر، بحث تیپ و تیپ سازی و ماندگاری آن است. حمید لولایی به واسطه پخش زیر آسمان شهر به شدت معروف و مشهور شد و توانست از این راه نامی برای خود دست و پا کند. جالب اینجاست که با پایان یافتن سریال زیر آسمان شهر، سیلی از پیشنهادها به سوی حمید لولایی آمد و او به فراخور حال خود برخی از آنها را پذیرفت. نکتهای که در ادامه این بحث می خواهیم به آن برسیم، این است که حمید لولایی با اینکه بازیگر خوب و دست اولی در ژانر خودش است، ولی در نقشهای بعدی و کاراکترهای متفاوت نتوانست از تیپِ خشایار مستوفی خارج شود و در هر سریالی وقتی مقابل دوربین میرفت بینندگان و مخاطبان میتوانستند به راحتی اثری از زیر آسمان شهر را در حرکات او ببینند.
اگر بازیگر خوب و کار بلدی باشید باید بتوانید از تیپ و سایه یک کاراکتر خارج و خود را در تیپ و کاراکتر اثر بعدی جا بدهید. این شاخصه است که میتواند میان بازیگران مختلف تمایز ایجاد کند و به آنها برچسب خوب و بد بزند.
نوید محمدزاده با تمام خوبیهایش به این درد دچار شده و نمیتواند از تیپهایی که خود در اثرهای مختلف مبدع آن بوده، خارج شود و خود را در قالبی جدید در سینما به مردم عرضه کند. به تازگی و پس از پخش سریالهای «آکتور» و «قورباغه» که از قضا محمدزاده نیز از کاراکترهای اصلی هر دو سریال بود، سریالی با عنوان « جنگل آسفالت» از نماوا در حال پخش است که به پایان فصل اول رسیده است.
نوید محمدزاده در این سریال نیز در کنار امیر جعفری و ریما رامین فر و فرشته حسینی یکی از کاراکترهای اصلی این سریال محسوب میشود. سریالی که دارای روند و ریتم درست و استخوان داری است و توانسته به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار کند. جدای از مساله جذابیت سریال، بحث ما بر سر تیپِ محمدزاده در این اثر است. نوید محمدزاده در جنگل آسفالت سعی کرده از آن کاراکتر همیشگی اش خارج شود و با لحنی تازه خود را به مخاطب ارائه بدهد ولی نه تنها نتوانسته از زیر سایه نقشهایش در فیلمهای ابد و یک روز و متری شش و نیم خارج شود بلکه با همان رویکرد ولی لحنی متفاوت دوباره تداعی گر نقوش قبلی اش است .
دوباره باید تاکید کنیم که نوید محمدزاده از بازیگرانی است که امضای خاص خودش را دارد و قطعاً آثار ماندگاری از خود به جا گذاشته ولی تکرار این نقشها و انتخاب نادرست کاراکترها و اثر میتواند در ادامه بیش از پیش او را به تکرار بیندازد و همین امر که یکی از آفتهای بازیگری است میتواند در آینده به کار و پیشنهادهای او صدمات جدی وارد کند.
او ثابت کرد که می توان از ایلام به تهران آمد و با همه سختیها به نقش اول اکثر فیلمهایِ خوب چند سال اخیر سینما تبدیل شد.
محمدزاده در کارنامه چند ساله خود فیلمهای قابل دفاعی دارد. از خشم و هیاهو و خفگی و متری شش و نیم و ابد و یک روز گرفته تا مغزهای کوچک زنگ زده و قورباغه؛ همه و همه سریالها و فیلمهای پرطرفداری بود که نوید محمدزاده بدون اغراق یکی از دلایل محبوبیت آن فیلم بوده است.
نقطه اشتراک تمامی فیلمهایی که نوید محمدزاده در آن به ایفای نقش پرداخته، وجود یک ناهنجاری در کاراکترهای اوست .
محمدزاده تا آنجایی که به یاد داریم هیچگاه در آثارش کاراکتر یک فرد آرامِ اجتماعیِ بدون هیاهو را بر عهده نگرفته و اکثر نقشهایش متمایل به سمت فرد معتاد، دزد، مافیای مواد مخدر، فرد دارای پارانویا و چندین و چند نقش دیگر که هیچکدام نماد فرد عادی در جامعه نبودند،ختم شده است.
همین توالی و تکرار نقشها باعث شده که نوید محمدزاده با تمامی استعدادهایش به تکرار بیفتد و نتواند از آن تیپ خارج و به سمت تیپ سازی جدید پیش برود. شاید بسیاری از سینما دوستان نتوانند کاراکترهای نوید محمدزاده در فیلمهای ابد و یک روز و مغزهای کوچک زنگ زده را از هم تفکیک کنند. این دسته از منتقدان معتقدند که این دو کاراکتر از دیدگاه ظاهری و محتوایی و سختی اجرا بسیار به هم شباهت دارد و آکتور برای ایفای این نقش و نزدیک شدن به آن تلاش زیادی نکرده است. برخی نیز پا را فراتر میگذارند و اعتقاد دارند که محمدزاده در دنیای واقعی به آن چه که در فیلمهایش از او می بیینیم نزدیک است و همین امر باعث شده که نقشهایی را بپذیرد که به این تیپ بسیار نزدیکترند.
نمونه بارز این مثال و درجا زدن در نقش را می توان در حمید لولایی جستجو کرد. دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد دوران ظهور کمدیهای خوش ساخت به کارگردانی مهران مدیری و عطاران ، سریال زیر آسمان شهر به کارگردانی مهران غفوریان، سر و صدای زیادی میان مردم به پا کرد و خیلی زود به یکی از محبوب ترین سریال آن روزها تبدیل شد و بسیاری از مردم در کوچه و خیابان درباره این سریال به بحث و تبادل نظر میپرداختند. نکته جالب پخش این سریال یکی از کاراکترها بود که بیش از همه تکیه کلامها و اکتهایش همه گیر شد. کاراکتر حمید لولایی به نام خشایار مستوفی! میمیک صورت، تکیه کلامها و نوع حرکات دست و بدن به یک تیپ در زمان پخش سریال تبدیل شد و خیلی از مردم و دوستداران در زمان پخش، به تکرار تکیه کلامهای خشایار مستوفی علاقه زیادی نشان دادند.
نکته بازخوانی این ماجر، بحث تیپ و تیپ سازی و ماندگاری آن است. حمید لولایی به واسطه پخش زیر آسمان شهر به شدت معروف و مشهور شد و توانست از این راه نامی برای خود دست و پا کند. جالب اینجاست که با پایان یافتن سریال زیر آسمان شهر، سیلی از پیشنهادها به سوی حمید لولایی آمد و او به فراخور حال خود برخی از آنها را پذیرفت. نکتهای که در ادامه این بحث می خواهیم به آن برسیم، این است که حمید لولایی با اینکه بازیگر خوب و دست اولی در ژانر خودش است، ولی در نقشهای بعدی و کاراکترهای متفاوت نتوانست از تیپِ خشایار مستوفی خارج شود و در هر سریالی وقتی مقابل دوربین میرفت بینندگان و مخاطبان میتوانستند به راحتی اثری از زیر آسمان شهر را در حرکات او ببینند.
اگر بازیگر خوب و کار بلدی باشید باید بتوانید از تیپ و سایه یک کاراکتر خارج و خود را در تیپ و کاراکتر اثر بعدی جا بدهید. این شاخصه است که میتواند میان بازیگران مختلف تمایز ایجاد کند و به آنها برچسب خوب و بد بزند.
نوید محمدزاده با تمام خوبیهایش به این درد دچار شده و نمیتواند از تیپهایی که خود در اثرهای مختلف مبدع آن بوده، خارج شود و خود را در قالبی جدید در سینما به مردم عرضه کند. به تازگی و پس از پخش سریالهای «آکتور» و «قورباغه» که از قضا محمدزاده نیز از کاراکترهای اصلی هر دو سریال بود، سریالی با عنوان « جنگل آسفالت» از نماوا در حال پخش است که به پایان فصل اول رسیده است.
نوید محمدزاده در این سریال نیز در کنار امیر جعفری و ریما رامین فر و فرشته حسینی یکی از کاراکترهای اصلی این سریال محسوب میشود. سریالی که دارای روند و ریتم درست و استخوان داری است و توانسته به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار کند. جدای از مساله جذابیت سریال، بحث ما بر سر تیپِ محمدزاده در این اثر است. نوید محمدزاده در جنگل آسفالت سعی کرده از آن کاراکتر همیشگی اش خارج شود و با لحنی تازه خود را به مخاطب ارائه بدهد ولی نه تنها نتوانسته از زیر سایه نقشهایش در فیلمهای ابد و یک روز و متری شش و نیم خارج شود بلکه با همان رویکرد ولی لحنی متفاوت دوباره تداعی گر نقوش قبلی اش است .
دوباره باید تاکید کنیم که نوید محمدزاده از بازیگرانی است که امضای خاص خودش را دارد و قطعاً آثار ماندگاری از خود به جا گذاشته ولی تکرار این نقشها و انتخاب نادرست کاراکترها و اثر میتواند در ادامه بیش از پیش او را به تکرار بیندازد و همین امر که یکی از آفتهای بازیگری است میتواند در آینده به کار و پیشنهادهای او صدمات جدی وارد کند.
علی کلانتری