کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

گام در مسیرِ بهشت

قسمت آخر

28 تير 1403 ساعت 1:47


عجیب اتمسفری بود، با اینکه جمعیتی عجیب و غریب و در حال زیارت مرقد حضرت علی (ع) بودند، ولی با نیرویی وصف نشدنی به سمت ضریح هول داده شدم. به خودم که آمدم خودم را چسبیده به ضریح مطهر یافتم. با اینکه باید اقرار کنم که در طول زندگی آدم چندان مذهبی نبودم ولی بی‌اختیار با مواجه شدن با آن صحنه، به آرامی اشک ریختم و به طواف دور حرم ادامه دادم.
هوای داخل حرم به شدت خنک بود و آدم علاوه بر اتمسفر معنوی حاضر در حرم علاقه ای به دل کندن از آن هوای مطبوع نداشت ولی به ناچار مجبور به ترک حرم شدیم تا تیم بعدی برای زیارت داخل شوند و ما به همراه دوستان مواطب تجهیزات و وسایل باشیم. پا را که از حرم بیرون گذاشتیم تازه فهمیدیم که گرما چه معنا و مفهومی دارد. آفتاب به قدری داغ بود و مستقیم می تابید که گویی با آدمی خصومت شخصی داشت. با اینکه در طول زندگی از کلاه لبه دار و کلا هر نوع کلاهی فراری بودم مجبور به خرید یه کلاه لبه دار شدم تا کمی بتوانم با خصومت بی حد و حصر خورشید در آن دیار مقابله کنم.
بعد از طواف حرم و خداحافظی موقت از آقا امیرالمومنین حوالی ساعت دو بعداز ظهر تصمیم گرفتیم که خود را به ابتدای راه پیاده روی به سمت کربلا برسانیم. با پرس و جو از ایرانی های اطراف حرم فهمیدیم که مسیر زیادی تا ابتدای راه فاصله است و اگر بخواهیم خود را سریع به آنجا برسانیم باید وسیله یا خودرویی کرایه کنیم که هرچه سریعتر کار و پیاده روی را شروع کنیم. بعد از گشت و گذار طولانی برای اجاره خودرو به دلیل بالا بودن قیمت کرایه ها، تصمیم گرفتیم موتوری کرایه کنیم. موتورهایی که با بستن باربند به انتهای آن سعی کرده بودند که ان را مناسب سازی کنند و در این ایامی که مسافر فراوان است، کسب درآمدی نیز بکنند.
پس از اجاره موتور و حرکت به سمت ابتدای مسیر پیاده روی احساس کردم هرچقدر از نجف به سمت کربلا در حرکتیم از میزان دلتنگی و کسالت روحی من کم می شود. از همکاران که پرس و جو میکردم آنها نیز چنین حس و حالی داشتند و همگی متفق القول اعتقاد داشتند که شهر نجف بسیار دلگیر است و تنها در حرم می توان کمی حس و حال خوبی داشت. انگاری شهر نجف ماتمِ سال های زیستِ حضرت علی علیه السلام را به دوش می کشید و می خواست با چنین غم نمایی به زوار یادآوری کند که در این شهر به علی علیه السلام چه گذشته است.
بعد از طی مسیری تقریبا چهل دقیقه ای به ابتدای مسر پیاده روی رسیدیم. باشکوه بود. بی شباهت به فیلم های سینمایی نبود. همه با هر دین و مسلکی با هر شکل و شمایلی با هر پوششی سعی داشتند فوج فوج خود را به مکانی برسانند. مکانی مشخص که افراد را وادار می کرد با پاهای پیاده و گرمای هوا مسیر بیش از هفتاد کیلومتری را برای دیدار ضریح و صحن و سرای حسن علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام بپیمایند.
عمود اول، عمود دوم، عمود چهلم واقعا از چیزی که فکر میکردم سخت تر بود. با اینکه در مسیر پیاده روی به شدت به ما می رسیدند و هیچگاه نه احساس تشنگی و گرسنگی نمی کردیم ولی واقعا گرمای هوا باعث شده بود که طی مسیری طولانی بدون وقفه و استراحت غیرممکن باشد. بعد از خوردن نوشیدنی و غذا و با پایین آمدن آفتاب کمی مسیر قابل تحمل تر شد و سرعت ما هنگاه پیاده روی بیشتر؛ در مسیر هم باید اقدام به تهیه گزارش می کردیم. هم فال بود هم تماشا، جامعه هدف ما برای تهیه گزارش کودکانی بودند که در مسیر به زوار خدمت رسانی می کردند. کودکانی که در بهترین حالت باید در خانه و روی مبل لم داده باشند و در حال بازی با کنسول بازی آب خنک و شربت و شیرینی بخورند، در مسیر کفش های مردم را واکس می زدند، آب پخش می کردند، در موکب ها زمین را جارو می زدند، نذری ها را پخش می کردند. پای صحبتشان که می نشستی عجیب حس و حالی داشتند، وصف نشدنی، اعتقاد داشتند که اینکار یعنی نوکریِ زوار امام حسین برکتی دارد که در سال آینده و تا اربعین دیگر به زندگی اشان رزق و روزی می دهد. اعتقاد داشتند که هرچقدر دارایی دارند و از دستشان برمی آید باید برای خدمت به زوار عرضه کنند تا هیچ زائری گرسنه یا تشنه دیارشان ر ترک نکند. شاید کسی اگر به این سفر نرفته باشد باور نکند که با وجود این حجم از زائر و مسافر، نه کسی تشنه می ماند نه گرسنه نه حتی کسی برای جای خواب به مشکل برمیخورد.  
حوالی ساعت هشت و نه شب به دلیل خستگی فراوان سعی کردیم موکب مرتب و تمیزی را برای اسکان یک شب انتخاب کنیم تا به راحتی شب را صبح و خود را برای راهپیمایی روز بعد آماده کنیم.
قصد زیاده گویی ندارم پس سعی می کنم خلاصه کنم.بعد از چند روز پیاده روی در نهایت با فشار مضاعفی که به زانوی یکی از همکاران وارد شد دیگر توانایی پیاده روی نداشت و همین موضوع سبب شد که ادامه مسیر را با  ماشین طی کنیم و خودمان را به کربلا برسانیم. به کربلا که رسیدیم،راننده برای اجتناب از شلوغی شهر و دوری از ایجاد ترافیک مسافران را در ورودی شهر پیاده کرد. درکی از میزان مسافت تا حرمین مطهر نداشتم و احساس می کردم که نهایتا تا ده دقیقه دیگر به حرم خواهیم رسید. ابتدا در ورودی شهر گلویی تازه کردیم و غذایی خوردیم و سپس عزم حرم کردیم. ده دقیقه یک ساعت شد و هنوز اثری از حرم ها از دور دیده نمی شد. تقریبا یکساعت و نیم پیاده روی کردیم تا در نهایت از دور ضریح زیبای حرم امام حسین (ع) از دور آشکار شد . بی اختیار هرکس به آن نقطه می رسید دست بر سینه راست می گذاشت و به پهنای صورت اشک می ریخت و زیر لب چیزی زمزمه می کرد. حس قشنگی بود دوست داشتم دوربین را دربیارم و از تمامی این صحنه ها فیلم بگیرم ولی حیف انقدر خسته بودم که حتی توانایی راه رفتن هم نداشتم. بعد از طی حدودا نیم ساعت دیگر به بین الحرمین رسیدم. جایی که فقط توی فیلم ها و عکس ها آن را دیده بودم و باید اقرار کنم که از فیلم و عکس هایش زیباتر بود. همگی خسته و کوفته وسط بین الحرمین نشسته بودند و یکبار با جلو و یکبار به عقب حرمین را نظاره می کردند و اشک می ریختند. عجیب حس همدلی و برادری موج می زد. کسی با بغل دستی اش احساس غریبگی نمی کرد، حس این بود که انگاری همه از یک خانواده هستند و اگر اتفاقی هم بیفتد همه پشت هم خواهند بود.
پس از اقامه نماز وقت آن شده بود که به سمت ضریح حرکت کنیم. اول حضرت عباس؛ شنیدم که می گفتند اول باید برای زیارت حرم حضرت عباس را برویم و سپس به دیدار ضریح امام حسین علیه السلام ! وارد که شدم باورم نمی شد طلبیده شده باشم و الان در حرم سقای کربلا گام بردارم. حس و حالی بود که واقعا درباره ان نوشتن سخت بود و همچنان سخت است. پس از زیارت حرم حضرت عباس با گروه تصمیم گرفتیم به سمت حرم امام حسین حرکت کنیم. تراکم جمعیت انقدر بالا بود که مسیر بین الحرمین را تقریبا نیم ساعته طی کردیم و به حرم حضرت سیدالشهدا رسیدیم. بی اختیار با رسیدن به حرم پاهایم سست شد و روی زمین نشستم دوست داشتم به این زودی از آنجا بلند نشوم و فقط نظاره گر حرم باشم و لذت ببرم.
سفر اربعین برایم توفیق اجباری بود. اقرار می کنم اگر به بهانه کار و اعزام و تهیه گزارش نبود شاید تا به امروز هم جرات نمیکردم در این مسیر گام بگذارم. تا از نزدیک این اجتماع عظیم را مشاهده نکنید به بزرگی آن پی نخواهید برد. بیش از بیست میلیون آدم و زائر در یک روز در یک شهر جمع می شوند و جالب اینجاست که به فرمان امام حسین هیچ اتفاقی برای هیچکس نمی افتد و حتی کسی تشنه هم نمی ماند.
گام در مسر بهشت بود مسیر اربعین، امیدوارم کسانی که آرزو دارند به کربلا قدم بگذارند، سفر ابتدایی شان با اربعین حسینی باشد.
 
علی کلانتری


کد مطلب: 130103

آدرس مطلب :
https://www.siasatrooz.ir/fa/report/130103/گام-مسیر-بهشت

سیاست روز
  https://www.siasatrooz.ir