«قلب رقه» به کارگردانی خیرالله تقیانیپور، اثری در ژانر اکشن و امنیتی است که از چهارشنبه هفته گذشته، اکران خود را در سینماهای کشور آغاز کرده است.
این فیلم به موضوع نفوذ نیروهای ایرانی در سازمان داعش و جنگ پنهان درون آن پرداخته است، «قلب رقه» با بهرهگیری از جلوههای ویژه میدانی و بصری، ترکیبی از داستانی عاشقانه در دل بحرانهای منطقهای و تروریستی را ارائه میدهد.
پیش از «قلب رقه»، سینمای ایران از تولید فیلمی در مورد داعش و مقابله ایرانیان با این گروه تروریستی فاصله گرفته بود و اثر مهمی جز «به وقت شام» دیده نمیشد.
اما تقیانیپور با این فیلم، توانسته باز هم این روایتها را زنده کند، در «قلب رقه»، وی داستان عاشقانهای را در دل خشونت و نفوذ جاسوسی میان داعش به تصویر میکشد که یادآور سبک کار او در سریال «نجلا» نیز هست.
داستان فیلم حول محور شخصیتی به نام شهرام حقیقتدوست میگردد که به عنوان یک قهرمان ایرانی، توانسته است در بخش رسانهای داعش نفوذ کند و اطلاعات کلیدی را به نیروهای ایرانی ارسال کند، او در این میان، با همسرش که گمان میکرده از دست داده است، دوباره ملاقات میکند. نقش مقابل او را شادی مختاری بازی میکند که با این فیلم، نخستین تجربه جدی سینمایی خود را رقم میزند.
این فیلم در جشنواره فیلم فجر سال گذشته اولین نمایش عمومی خود را تجربه کرد. این اثر در چندین بخش از جمله بهترین طراحی صحنه و بهترین جلوههای ویژه میدانی و بصری، نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.
عوامل و بازیگران فیلم از جمله شهرام حقیقتدوست، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، فرهاد قائمیان و محمدرضا شریفینیا نقشهای کلیدی را در این اثر ایفا کردهاند، تیم تولید فیلم شامل افرادی چون سعید پروینی (تهیهکننده)، کارن همایونفر (موسیقی)، داوود محمدی (مدیر فیلمبرداری) و حسن ایزدی (جلوههای بصری) است که هریک با تخصص خود، به ساخت این فیلم کمک کردهاند. در ادامه به بررسی و نقد اجمالی این اثر می پردازیم.
بعد از فیلم «به وقت شام» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا با مضمون داعش و جنایات این گروهک، هر کارگردانی بخواهد پا در مسیر ساخت چنین اثری بگذارد باید حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد و با اطلاعات کافی و همچنین نگاهی درست و جدید اقدام به ساخت اثر کند.
«قلب رقه» به کارگردانی تقیانیپور به هیچ وجه در حد و اندازههای یک اثر خوش ساخت در این مضمون نیست. فیلم قصد دارد روایتِ متفاوت و عاشقانهای از قلب سوریه و داعش ارائه بدهد، ولی سوال اینجاست آیا نشان دادن جنایاتِ داعش بدون استرس و هیجان و جنگ و خونریزی ممکن است؟! و یا آیا تمرکز بر جنایات این گروهک در کنار روایت عُشاقی دورافتاده از هم، تناسب دارد؟
تا ۴۵ دقیقه ابتدایی، فیلمنامه به شدت روند کُندی دارد و هیچ اتفاق خاصی نمیافتد، یا اگر هم به فرض مثال اتفاقی در روند به وقوع میپیوندد کاملا تصادفی و خارج از برنامه است و مشخص است هیچ تفکری در پس ساخت آن سکانس وجود نداشته است.
اثر در تمام طول فیلم سعی میکند راه خود را پیدا کند ولی به شدت سردرگم است و به سرمنزل مقصود نمیرسد. ساخت چنین فیلمی نیازمند فیلمنامهای قوی و قابل باور و همچنین تحقیق شده است ولی در قلب رقه به مانند بسیاری از آثارِ این ژانر، هیچ دقتی در روایت فیلمنامه صورت نمیگیرد و در نهایت سعی دارد با چند انفجار فیلم را به خورد مخاطب بدهد.
علیرغم تمامی مشکلات، ساخت چنین فیلمهایی با این مضمون همواره دچار چالشهایی است که قطعاً میتواند علاوه بر سخت کردن کار برای گروه، در نهایت تولید را به کاری فرسایشی تبدیل کند. لهجه و نوع حرف زدن بازیگران ایرانی، انتخاب لوکیشن مناسب، سفر به سوریه با وجود ناآرامیها و حتی ضبط سکانسهای جنگی در آن فضای ملتهب اقدامات و اتفاقاتی است که قطعا باید مورد توجه مثبت قرار بگیرد. باید دقت داشته باشیم که قلب رقه، فیلمی آپارتمانی نیست و برای تولید آن نیرو و تلاشهای فراوانی صورت گرفته و به همین علت است که متعاقباً توقعات از خروجی بالا میرود. سوژه بسیار خوب بود ولی در نهایت چیزی که در سینماهای کشور برای مردم به اکران درآمده است، آنچنان خوشایند نیست و به اصطلاح سینمایی در این پروژه یک سوژه سوزی آشکار اتفاق افتاده است.
البته باید در نظر داشته باشیم که سینمای مقاومت محور و دفاع مقدس کشور چند سالی است که به درد قلب رقه دچار شده و صرفاً سینماگران با پیدا کردن سوژه غیر تکراری سعی در ساخت و مطرح کردن نام خود دارند و آنچنان تحقیقی حول محور سوژه صورت نمی گیرد که در نهایت باعث میشود خروجی کار باب میل خودِ سازندگان اثر نباشد بلکه به مذاق مخاطبان نیز خوش نیاید.
باید دقت داشته باشیم برای ساخت چنین آثاری که نیازمند بودجه های سنگین و متعاقبا تلاش و ممارست فراوان تیم سازنده است، کمی بیشتر نسبت به تولید تک به تک سکانسها وسواس به خرج بدهند تا در نهایت بتوانند دوباره میان سینمای مقاومت محور و دفاع مقدس با مردم آشتی برقرار کنند.
این فیلم به موضوع نفوذ نیروهای ایرانی در سازمان داعش و جنگ پنهان درون آن پرداخته است، «قلب رقه» با بهرهگیری از جلوههای ویژه میدانی و بصری، ترکیبی از داستانی عاشقانه در دل بحرانهای منطقهای و تروریستی را ارائه میدهد.
پیش از «قلب رقه»، سینمای ایران از تولید فیلمی در مورد داعش و مقابله ایرانیان با این گروه تروریستی فاصله گرفته بود و اثر مهمی جز «به وقت شام» دیده نمیشد.
اما تقیانیپور با این فیلم، توانسته باز هم این روایتها را زنده کند، در «قلب رقه»، وی داستان عاشقانهای را در دل خشونت و نفوذ جاسوسی میان داعش به تصویر میکشد که یادآور سبک کار او در سریال «نجلا» نیز هست.
داستان فیلم حول محور شخصیتی به نام شهرام حقیقتدوست میگردد که به عنوان یک قهرمان ایرانی، توانسته است در بخش رسانهای داعش نفوذ کند و اطلاعات کلیدی را به نیروهای ایرانی ارسال کند، او در این میان، با همسرش که گمان میکرده از دست داده است، دوباره ملاقات میکند. نقش مقابل او را شادی مختاری بازی میکند که با این فیلم، نخستین تجربه جدی سینمایی خود را رقم میزند.
این فیلم در جشنواره فیلم فجر سال گذشته اولین نمایش عمومی خود را تجربه کرد. این اثر در چندین بخش از جمله بهترین طراحی صحنه و بهترین جلوههای ویژه میدانی و بصری، نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.
عوامل و بازیگران فیلم از جمله شهرام حقیقتدوست، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، فرهاد قائمیان و محمدرضا شریفینیا نقشهای کلیدی را در این اثر ایفا کردهاند، تیم تولید فیلم شامل افرادی چون سعید پروینی (تهیهکننده)، کارن همایونفر (موسیقی)، داوود محمدی (مدیر فیلمبرداری) و حسن ایزدی (جلوههای بصری) است که هریک با تخصص خود، به ساخت این فیلم کمک کردهاند. در ادامه به بررسی و نقد اجمالی این اثر می پردازیم.
بعد از فیلم «به وقت شام» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا با مضمون داعش و جنایات این گروهک، هر کارگردانی بخواهد پا در مسیر ساخت چنین اثری بگذارد باید حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد و با اطلاعات کافی و همچنین نگاهی درست و جدید اقدام به ساخت اثر کند.
«قلب رقه» به کارگردانی تقیانیپور به هیچ وجه در حد و اندازههای یک اثر خوش ساخت در این مضمون نیست. فیلم قصد دارد روایتِ متفاوت و عاشقانهای از قلب سوریه و داعش ارائه بدهد، ولی سوال اینجاست آیا نشان دادن جنایاتِ داعش بدون استرس و هیجان و جنگ و خونریزی ممکن است؟! و یا آیا تمرکز بر جنایات این گروهک در کنار روایت عُشاقی دورافتاده از هم، تناسب دارد؟
تا ۴۵ دقیقه ابتدایی، فیلمنامه به شدت روند کُندی دارد و هیچ اتفاق خاصی نمیافتد، یا اگر هم به فرض مثال اتفاقی در روند به وقوع میپیوندد کاملا تصادفی و خارج از برنامه است و مشخص است هیچ تفکری در پس ساخت آن سکانس وجود نداشته است.
اثر در تمام طول فیلم سعی میکند راه خود را پیدا کند ولی به شدت سردرگم است و به سرمنزل مقصود نمیرسد. ساخت چنین فیلمی نیازمند فیلمنامهای قوی و قابل باور و همچنین تحقیق شده است ولی در قلب رقه به مانند بسیاری از آثارِ این ژانر، هیچ دقتی در روایت فیلمنامه صورت نمیگیرد و در نهایت سعی دارد با چند انفجار فیلم را به خورد مخاطب بدهد.
علیرغم تمامی مشکلات، ساخت چنین فیلمهایی با این مضمون همواره دچار چالشهایی است که قطعاً میتواند علاوه بر سخت کردن کار برای گروه، در نهایت تولید را به کاری فرسایشی تبدیل کند. لهجه و نوع حرف زدن بازیگران ایرانی، انتخاب لوکیشن مناسب، سفر به سوریه با وجود ناآرامیها و حتی ضبط سکانسهای جنگی در آن فضای ملتهب اقدامات و اتفاقاتی است که قطعا باید مورد توجه مثبت قرار بگیرد. باید دقت داشته باشیم که قلب رقه، فیلمی آپارتمانی نیست و برای تولید آن نیرو و تلاشهای فراوانی صورت گرفته و به همین علت است که متعاقباً توقعات از خروجی بالا میرود. سوژه بسیار خوب بود ولی در نهایت چیزی که در سینماهای کشور برای مردم به اکران درآمده است، آنچنان خوشایند نیست و به اصطلاح سینمایی در این پروژه یک سوژه سوزی آشکار اتفاق افتاده است.
البته باید در نظر داشته باشیم که سینمای مقاومت محور و دفاع مقدس کشور چند سالی است که به درد قلب رقه دچار شده و صرفاً سینماگران با پیدا کردن سوژه غیر تکراری سعی در ساخت و مطرح کردن نام خود دارند و آنچنان تحقیقی حول محور سوژه صورت نمی گیرد که در نهایت باعث میشود خروجی کار باب میل خودِ سازندگان اثر نباشد بلکه به مذاق مخاطبان نیز خوش نیاید.
باید دقت داشته باشیم برای ساخت چنین آثاری که نیازمند بودجه های سنگین و متعاقبا تلاش و ممارست فراوان تیم سازنده است، کمی بیشتر نسبت به تولید تک به تک سکانسها وسواس به خرج بدهند تا در نهایت بتوانند دوباره میان سینمای مقاومت محور و دفاع مقدس با مردم آشتی برقرار کنند.
علی کلانتری