در گذشتهای نه چندان دور، جایزه دادن و جایزه گرفتن حُرمت داشت و هر آنکس که در میدان مسابقه ای حال چه ورزشی، چه فرهنگی و یا هنری و یا در هر زمینه ای موفق به کسب یکی از جوایز میشد، همگی اقرار میکردند که الحق و الانصاف استحقاق رسیدن به آن جایزه را داشته و برای آن زحمت کشیده است. باید اضافه کنیم که انصافا کسب جایزه هم روزگاری بسیار سخت بود، علاوه بر اینکه ناظران و داوران هر مسابقه ای بسیار سختگیر بودند و مو را از ماست میکشیدند، رقبا هم سرسخت بودند و به همین راحتی باج نمی دادند و سعی میکردند تا لحظات آخر جایزه اول را از آن خود کنند.
هربار که نامی از جایزه و رقابت به میان میآید، ناخودآگاه ذهن به سمت میادین ورزشی و مسابقات در رشتههای مختلف ورزشی میرود و احساس میشود که در آن میادین فقط اول و دوم شدن و رقابت معنا دارد ولی از قضا در این یادداشت، نگارنده اصلا رقابتهای ورزشی را مدنظر ندارد و قصد دارد که ذهنها را معطوف به فعالیتها و مسابقات فرهنگی، خصوصاً در حوزه سینما و تلویزیون جلب کند.
در گذشتهای نه چندان دور، در جشنواره فیلم فجر آنقدر نامهای بزرگی به چشم میآمد که عملاً حدس برنده سیمرغ غیر ممکن بود و باید این مورد را هم اضافه کنیم، از آن جایی که داوران جشنواره خودشان از بزرگان سینما به حساب میآمدند، گُمان ناداوری و پایمال کردن حق فیلم یا تهیه کننده ای محال به نظر میرسید. البته در این گزارش، جشنواره فجر صرفاً یک مثال برای درک بهتر مساله است و قرار است به صورت اختصاصی به جشنواره حافظ و علی الخصوص یک جایزه مورد بحث، صحبت شود.
اگر به یاد داشته باشید زمانی مدارس برای اعطای هدیه به دانش آموزان و ایجاد انگیزه در آنها، از والدین پول یا هدیه دریافت میکردند و به دانش آموز به عنوان هدیه مدرسه میدادند! روشی که ایجاد انگیزه نام داشت البته این جایزه برخی اوقات به دانش آموزانی داده میشد که از لحاظ درسی و یا انضباطی در اوضاع بحرانی قرار داشتند و والدین و مدره قصد داشتند با اعطای یک هدیه هرچند کوچک حس تلاش را در دانش آموز زنده کنند و به نوعی به آن انگیزه بدهند. در هر صورت آن دانش آموز مستحق دریافت آن جایزه نبود و عده ای از دیگر محصلها که خانوادههایشان توان مالی آنچنانی نداشت و نمی توانستند برای آنها هدیه تهیه کنند بیشتر دچار سرخوردگی میشدند و با اینکه از تواناییهای بالایی چه از لحاظ درسی و چه از لحاظ انضباطی برخوردار بودند هیچگاه در جمع و مقابل بقیه دانش آموزان از آنها تقدیر به عمل نیامد.
مهران مدیری در جشنواره حافظ امسال که به رسم هر سال و با یاد زنده یاد علی معلم برگزار میشود به دلیل اجرای برنامه «گل یا پوچ»، جایزه بهترین چهره تلویزیونی را از آن خود کرد! اگر به صورت اجمالی به کارنامه هنری مهران مدیری نیم نگاهی بیندازیم، پُر است از نقاط عطف و آثاری که یک تنه توانست در جامعه علاوه بر ایجاد شور و نشاط جمعی، مفهومی را القا کند و در کنار خندههای مکرر، سختی نهان را به گوش مردم جامعه برساند.
به نوعی مهران مدیری از آن دست کارگردانها و بازیگرانی است که مردم و حتی سینما و تلویزیون و خصوصا ژانر کُمدی به آن مدیون است. از شبهای برره و پاورچین و نقطه چین گرفته تا قهوه تلخ و مرد هزار چهره و باغ مظفر و هیولا همگی آثاری هستند که مردم با آنها ارتباط برقرار کردند و مهران مدیری را به واسطه همین آثار خوش ساخت به چنین جایگاهی رساندند.
اما مهران مدیری چند سالی است که به هر دلیلی نتوانسته آن طور که باید و شاید موفقیتهای قبلی خود را تکرار کند و با برنامه سازیها و سریال سازیهایی که نه درخور شان خود اوست نه درخور شان مردم، کمی جایگاه خود را در میان کُمدی سازان از دست داده و متاسفانه در دور باطلی به سر میبرد که تنها خودش میتواند با نساختن اثر جدید و کمی تفکر، خود را نجات بدهد.
مهران مدیری دوست دارد نامش در میان مردم همچنان بر زبانها باشد و از فراموشی میترسد، قهوه پدری جدیدترین اثر اوست که به شبکه نمایش خانگی رسیده است. اثری که هیچ ارتباطی با مهران مدیری که ما از قبل میشناختیم ندارد و صرفا سریالی است که نام او را زنده نگه دارد حال به هر قیمتی! مدیری این روزها در سراشیبی سقوط است و نه از لحاظ فنی و نه از لحاظ محتوایی نمی تواند آن چیزی باشد که قبلا بود! شاید نبود گروه نویسندگان قوی او مانند برادران قاسمخانی، امیرمهدی ژوله و مرحوم خشایار الوند یکی از دلایل باشد ولی در کل مدیری نمی تواند آن طور که قبلا تیپ سازی میکرد را دوباره تکرار کند. قهوه پدری عاری از هرگونه جذابیت است. هر چقدر بیشتر نگاه کنی بیشتر از این اثر متنفر میشوی و در پس ذهن خود به دنبال رد پایی از مهران مدیری شبهای برره میگردی که نیست.
جایزه جشن حافظ به مهران مدیری از آن دست جوایزی بود که در چند پاراگراف بالاتر به آن اشاره کردیم. جایزهای برای تشویق، جایزهای که خود مدیری استحقاق آن را نداشت ولی تصمیم گرفتند که به او بدهند! شاید همه متوجه شدهاند که پایان مدیری نزدیک است و دوست دارند با دادن جایزه به او القا کنند که هنوز میتوانی بلند شوی و شبهای برره و قهوه تلخ بسازی!
هربار که نامی از جایزه و رقابت به میان میآید، ناخودآگاه ذهن به سمت میادین ورزشی و مسابقات در رشتههای مختلف ورزشی میرود و احساس میشود که در آن میادین فقط اول و دوم شدن و رقابت معنا دارد ولی از قضا در این یادداشت، نگارنده اصلا رقابتهای ورزشی را مدنظر ندارد و قصد دارد که ذهنها را معطوف به فعالیتها و مسابقات فرهنگی، خصوصاً در حوزه سینما و تلویزیون جلب کند.
در گذشتهای نه چندان دور، در جشنواره فیلم فجر آنقدر نامهای بزرگی به چشم میآمد که عملاً حدس برنده سیمرغ غیر ممکن بود و باید این مورد را هم اضافه کنیم، از آن جایی که داوران جشنواره خودشان از بزرگان سینما به حساب میآمدند، گُمان ناداوری و پایمال کردن حق فیلم یا تهیه کننده ای محال به نظر میرسید. البته در این گزارش، جشنواره فجر صرفاً یک مثال برای درک بهتر مساله است و قرار است به صورت اختصاصی به جشنواره حافظ و علی الخصوص یک جایزه مورد بحث، صحبت شود.
اگر به یاد داشته باشید زمانی مدارس برای اعطای هدیه به دانش آموزان و ایجاد انگیزه در آنها، از والدین پول یا هدیه دریافت میکردند و به دانش آموز به عنوان هدیه مدرسه میدادند! روشی که ایجاد انگیزه نام داشت البته این جایزه برخی اوقات به دانش آموزانی داده میشد که از لحاظ درسی و یا انضباطی در اوضاع بحرانی قرار داشتند و والدین و مدره قصد داشتند با اعطای یک هدیه هرچند کوچک حس تلاش را در دانش آموز زنده کنند و به نوعی به آن انگیزه بدهند. در هر صورت آن دانش آموز مستحق دریافت آن جایزه نبود و عده ای از دیگر محصلها که خانوادههایشان توان مالی آنچنانی نداشت و نمی توانستند برای آنها هدیه تهیه کنند بیشتر دچار سرخوردگی میشدند و با اینکه از تواناییهای بالایی چه از لحاظ درسی و چه از لحاظ انضباطی برخوردار بودند هیچگاه در جمع و مقابل بقیه دانش آموزان از آنها تقدیر به عمل نیامد.
مهران مدیری در جشنواره حافظ امسال که به رسم هر سال و با یاد زنده یاد علی معلم برگزار میشود به دلیل اجرای برنامه «گل یا پوچ»، جایزه بهترین چهره تلویزیونی را از آن خود کرد! اگر به صورت اجمالی به کارنامه هنری مهران مدیری نیم نگاهی بیندازیم، پُر است از نقاط عطف و آثاری که یک تنه توانست در جامعه علاوه بر ایجاد شور و نشاط جمعی، مفهومی را القا کند و در کنار خندههای مکرر، سختی نهان را به گوش مردم جامعه برساند.
به نوعی مهران مدیری از آن دست کارگردانها و بازیگرانی است که مردم و حتی سینما و تلویزیون و خصوصا ژانر کُمدی به آن مدیون است. از شبهای برره و پاورچین و نقطه چین گرفته تا قهوه تلخ و مرد هزار چهره و باغ مظفر و هیولا همگی آثاری هستند که مردم با آنها ارتباط برقرار کردند و مهران مدیری را به واسطه همین آثار خوش ساخت به چنین جایگاهی رساندند.
اما مهران مدیری چند سالی است که به هر دلیلی نتوانسته آن طور که باید و شاید موفقیتهای قبلی خود را تکرار کند و با برنامه سازیها و سریال سازیهایی که نه درخور شان خود اوست نه درخور شان مردم، کمی جایگاه خود را در میان کُمدی سازان از دست داده و متاسفانه در دور باطلی به سر میبرد که تنها خودش میتواند با نساختن اثر جدید و کمی تفکر، خود را نجات بدهد.
مهران مدیری دوست دارد نامش در میان مردم همچنان بر زبانها باشد و از فراموشی میترسد، قهوه پدری جدیدترین اثر اوست که به شبکه نمایش خانگی رسیده است. اثری که هیچ ارتباطی با مهران مدیری که ما از قبل میشناختیم ندارد و صرفا سریالی است که نام او را زنده نگه دارد حال به هر قیمتی! مدیری این روزها در سراشیبی سقوط است و نه از لحاظ فنی و نه از لحاظ محتوایی نمی تواند آن چیزی باشد که قبلا بود! شاید نبود گروه نویسندگان قوی او مانند برادران قاسمخانی، امیرمهدی ژوله و مرحوم خشایار الوند یکی از دلایل باشد ولی در کل مدیری نمی تواند آن طور که قبلا تیپ سازی میکرد را دوباره تکرار کند. قهوه پدری عاری از هرگونه جذابیت است. هر چقدر بیشتر نگاه کنی بیشتر از این اثر متنفر میشوی و در پس ذهن خود به دنبال رد پایی از مهران مدیری شبهای برره میگردی که نیست.
جایزه جشن حافظ به مهران مدیری از آن دست جوایزی بود که در چند پاراگراف بالاتر به آن اشاره کردیم. جایزهای برای تشویق، جایزهای که خود مدیری استحقاق آن را نداشت ولی تصمیم گرفتند که به او بدهند! شاید همه متوجه شدهاند که پایان مدیری نزدیک است و دوست دارند با دادن جایزه به او القا کنند که هنوز میتوانی بلند شوی و شبهای برره و قهوه تلخ بسازی!
علی کلانتری