خونينشهر، شهر خون و قيام آزاد شد... به همين آساني سي و سه سال از زماني كه اين خبر پخش شد، گذشت. گذشت آن روزگاري كه كودكان خونينشهر از صداي خمپارهها و چكمههاي بعثيها هراس داشتند و بازيهاي كودكانهشان را با پوكههاي فشنگي كه ممكن بود گلولهاش در بدن همشهريهايشان رفته باشد انجام ميدادند، گذشت آن روزگاري كه خواب بر چشمها حرام شده بود و مردان سرزمين من يكپارچه شوريدند تا شهر را باز پس گيرند.
غيرت مردان سرزمين من سي و سه سال پيش كاري كرد، كارستان. كاري كه در تاريخ جهان ماندني شد. واقعيت آن روزها را كمتر كسي به خاطر ميآورد و يا كمتر كسي است كه جزئيات اتفاق ناگوار شهر را جستوجو كرده باشد. جوانان سرزمين من، آن زمان كه درگير جنگ با بعثيها بودند؛ آن زمان كه براي پس گرفتن خانه و ناموسشان از دست دشمن بيوقفه ميجنگيدند، كسي در پشت جبههها خيانت ميكرد. كسي با سوء استفاده از جايگاهي كه مردم انقلابي به او بخشيده بودند، مانع از رسيدن سلاح ميشد. اصلا او و دوستانش بودند كه هشدارهاي اطلاعاتي - امنيتي كه درباره تجهيز عراق داده ميشد را نميشنيدند تا آن فاجعه رقم بخورد، آنها بودند كه باعث شدند شهر سقوط كند و جهانآرا شيريني آزادي شهرش را نخورد.
شبيخون دشمن نامرد و به خاك و خون كشيده شدن مردم شهر از يكسو و داغ خيانت كسي كه فكر ميكرديم با مردم است از سوي ديگر بر دل مردم شهر مانده بود. داغي كه با شنيدن آزادي شهر رفته رفته رنگ باخت و از خاطرهها محو شد. داغي كه جايش را خاطرات خوش جانفشاني جوانان وطن پر كرد.
سي و اندي سال از آن تلخيها گذشته و امروز فقط مردم، رشادتها و فداكاريهاي رزمندگان را به خاطر دارند، امروز نام جهان آرا و همرزمانش را همه، حتي بچههاي دبستاني ميدانند و نامي از خائنين داخلي و خارجي باقي نمانده است. امروز در خرمشهر كسي نميترسد كه خواب شبانهاش با صداي خمپارهاي ويران شود هر چند كه گوشه گوشه اين شهر هنوز هم بوي خون ميدهد، بوي خون جوانان پاكي كه همه دار و ندارشان را فداي امروز مردم كردند. امروز آنچه مانده خاطره شيرين آزادي و رشادت است.
سي سال گذشته ولي هر روز دشمن از سمتي وارد شده، يكروز با جنگ سرد و سخت و روز ديگر با جنگي نرم، يك روز به وسيله كشوري بيانصاف و روز ديگر به وسيله ورود نفوذي در بين خادمين. امروز باز هم شرايط حساس است، درست است به ظاهر جنگي وجود ندارد، درست است گلولهاي شليك نشده اما بايد حواسمان باشد نكند باز هم ناخوديهايي، صداي هشدار امنيتي را نشنوند و بشود آنچه نبايد.. امروز بايد از فداكاري جوانان سلحشور دهه ۶۰ به خود بباليم و در كنار آن فراموش نكنيم شايد دوباره كسي از درون يا بيرون قصد تخريب انسجام مليمان را داشته باشد. حواسمان باشد باز با اعتمادي بيجا آنچه با خون جوانان به دست آمده در خطر نيفتد...خونين شهر امروز آزاد است، ايران اسلامي همين طور اما طمع دشمن براي متلاطم كردن اين اقيانوس آرام تمام نشده است... نكند صدايي شنيده شود و نشنويم و اعتمادي كنيم كه نبايد... نكند.
سوشيانت آسماني