در اولین روز سالجاری، رهبر انقلاب اسلامی در جمع زائران حرم رضوی به نکتهای اشاره کردند، که به سمت مدیران فرهنگی تاکید داشت: «در زمینههای فرهنگی کاری که شهید آوینی پیشاهنگش بود و در این اواخر مرحوم سلحشور - که اینها پیشروان کار انقلابی در این کشورند - اینها را باید ترویج کرد، اینها را باید تقدیر کرد و نام اینها را باید گرامی داشت. کار انقلابی این است. اینکه من بارها تکرار میکنم که نیروهای انقلابی را و نیروهای حزباللّهی را باید گرامی بداریم و باید نگه بداریم، بهخاطر این است؛ کار وقتی با روحیهی انقلابی شد، پیشرفت خواهد کرد.»
این جمله اولین و آخرین بیان رهبر انقلاب درخصوص چگونگی کار فرهنگی نبود. ایشان پیش از این هم بارها و بارها بر نقش «جناح فرهنگی مومن انقلابی» تاکید داشتند و بر حمایت از این جناح اصرار داشتهاند.
نگرانی ایشان در حوزه فرهنگ مربوط به امروز و دیروز نیست. در واقع سالیان متمادی است که رهبر معظم انقلاب سعی کردهاند در مناسبتهای مختلف، استراتژی مطلوب هنر انقلاب و به تبعیت از آن سینمای انقلابی را نزد اصحاب هنر آشکار کنند.
در یکی از تازهترین موارد، رهبر معظم انقلاب با اشاره به برخی معضلات اجتماعی از عدم تصویرسازی درست سینمای ایران در حیطه معضلات اجتماعی حتی در آثاری که در جشنواره فجر به نمایش درآمدهاند سخن گفتهاند.
این سخنان را که نیک بنگریم نه فقط شناخت و اشرافی که رهبری به معضلات اجتماعی از اعتیاد گرفته تا فرار دختران دارند مشخص میگردد بلکه تکهای کوتاه که ایشان درباره آثار جشنواره فجر میگوید هم نشاندهنده آن است که برخلاف ادعاهای مدیران سینمایی که مرتب از توجه به معضلات سینمایی در آثار جشنوارهای به نیکی یاد کردهاند رهبری دلخوشی از این آثار ندارند.
رهبری در جایی از سخنانشان میگویند: «وقتی در جشنواره فجرمان فیلمهایی نشان داده میشود که اصلاً سوق میدهد مردم را به سمت مفاسد اجتماعی، در واقع فرهنگسازی ضد این جهت را داریم انجام میدهیم؛ باید مراقبت بشود، باید به اینها توجه بشود.»
پیش از این هم ایشان در دیدار با سینماگران، مدیران فرهنگی و یا مسئولان کشور، از اهمیت حوزه فرهنگ و به خصوص سینما سخن گفته بودند و نسبت به ضعفها و اشکالات آن نقد جدی داشتند. شاید خوب باشد که مسئولان فرهنگی و سینمایی کشور، یکبار سخنان ایشان را در دیدار با عوامل فیلم سینمایی شیار ۱۴۳ مطالعه کنند. سخنانی که شاید به مدیران به اصطلاح فرهنگی بفهماند که چگونه باید کار کنند.
سینمای مظلوم ارزشمدار
اینکه جریانی در سینمای ایران شکل گرفته که به جای نشان دادن تصویری واقعگرایانه از مفاسد اجتماعی به سمت سیاه نمایی و گل درشت کردن حتی سادهترین مشکلات رفته یکی از مشکلات همه این سالهای سینمای جشنوارهای ماست.
به گزارش سینماپرس، در سالهای اخیر و با سیاستهایی که مدیران تازه سینمایی در نزدیکی با جریان جشنوارهای مطلوب جشنوارههای اروپایی و بخصوص سینمای فرانسه ترتیب دادهاند دیدهایم آثاری به شدت سیاهنمایانه و غرض ورزانه که در مهمترین فستیوال وطنی مورد توجه بیش از حد قرار گرفتهاند؛ ناراحتکننده اینجاست این قبیل آثار که کپیهای درجه چندمی از نوعی سیاهنمایی هستندکه سالها پیش در کشورهای اروپای شرقی رواج داشت، استانداردهای سینمایی مطلوب هم ندارند که جدا از متن، آنها را بهبوددهنده وجه تکنیکی سینما در ایران بدانیم.
با این حال چنین آثاری که نمونهای از آنها اخیرا در یک جشنواره ساحلی رونمایی شد همچنان حمایتهای مدیران سینمای ایران را درپی دارند و در مقابل آن دسته از آثار باکیفیت سینمای ایران که از آزادی و پاسداشت ارزشها میگویند با کمتوجهی مدیران سینمایی مواجه میشوند.
فقط کافیست مقایسهای داشته باشیم میان فیلم زندگینامهای - جنگی «ایستاده در غبار» با انبوه فیلمهای اجتماعی مبتنی بر خرده پیرنگ و گریز از سنت مخاطبپسند داستانگویی که در سالهای اخیر در صدر مجلس مدیران سینمایی نشستهاند تا دریابیم سینمای ارزشمدار و راستگوی ایرانی چقدر مظلوم است که حتی در پیدا کردن زمانی مناسب برای اکران نیز وامانده و از آنسو آثار سیاهنمایانهای که جز چرکی از ایران نشان نمیدهند در رأس هرم تقدیرها جای گرفتهاند.
به سمت سینمایی بازگردید که راستی را ترویج میدهد
اگر تا پیش از این مدعیان حمایت از سیاهنمایی بر این تأکید میکردند که این قبیل آثار فقط تصویرساز اجتماع هستند و نباید آنها را واجد نگاهی اغراقآمیز نسبت به مشکلات تلقی کرد اما حالا و با بیانات رهبر که حتی از نمونههای عرضه شده چنین سینمایی در جشنواره گلایه میکنند باید حجت را بر مدیران سینمایی تمام کرد که از سینمای سیاهنمایانه چرکی که در همه این سالها جز به کاهش مخاطب منجر نشده دست بردارند و به حمایت از سینمایی بپردازند که بیش از هر چیز به مخاطب راست میگوید.
این یک واقعیت است که دروغپردازی درباره اجتماع ایران در همه این سالها جز به زدگی مخاطب و فراری دادنش از سینماها منجر نشده است. آثار اگزوتیکی که در این سالها به نام فیلم اجتماعی به خورد مخاطب ایرانی داده شده است یکی از اصلیترین دلایل حذف سینما از سبد سرگرمی مخاطبی بوده است که نشان داده اتفاقا به آثاری که مصداق واقعی سینما باشند روی خوش نشان میدهد.
با این وصف آیا امتداد حمایتهای فلهای نسبت به این آثار سیاهنمایانه که در داخل به زدگی مخاطب منجر شدهاند و در خارج از ایران هم فقط تصویرگر زشتی و کژی از ایران و ایرانی بودهاند میتواند کارنامهای قابل ذکر برای مدیرانی فراهم کند که در کلام مرتب به تبعیت از رهبری اشاره میکنند؟
قطعا خیر. مدیران سینمایی که در سالهای اخیر نشان دادهاند اشراف کاملی هم به حوزه سینما ندارند و همه ارتباطشان با سینما تا پیش از نشستن بر کرسی مدیریت، برپایی یکی دو نشست نمایش فیلمهای شبهروشنفکرانه در کشورهای اروپایی بوده است باید بدانند اگر تا اینجا با این ادعا که این آثار سیاهنمایانه نگاه مثبت دارند به تصویرسازی مشکلات، حمایتهای خود از آنها را توجیه کردهاند از حالا به بعد و با اظهارنظر صریح رهبری باید روش مدیریتی خود درباره این آثار را تغییر دهند و خود را از خواب زمستانی بیدار کنند.