مصاحبه رپورتاژگونه استاد شجریان با روزنامه رسمی دولت، طی روزهای گذشته واکنشها و حواشی مختلفی را داشته است. جدای از اینکه برخیها با حاشیهسازی سعی میکنند ذهن مخاطب را به سمت و سوی دیگر ببرند و به جای حل مشکلات مردم از چهرههای سرشناس استفاده یا سوءاستفاده میکنند، جدای از اینکه آیا میتوان بودجه بیتالمال را صرف تبلیغ برای افرادی که در مقابل نظام ایستادهاند کرد و جدای از اینکه آیا این حاشیهسازیها، عمدی یا سهوی است، میتوان مورد عجیب مصاحبه با استاد شجریان را از دریچهای دیگر دید. اینکه مردی که بر قله موسیقی ایرانی ایستاده بود، حالا پس از گذشت چند سال و بازیچه شدن به دست سیاسیها و بازیچهقرار دادن نام مقدس «مردم» تصمیم میگیرد، مسیر رفته را برگردد و علیرغم غرور خاص خود (نه از جنبه منفی) عذرخواهی کند و اعلان کند که اشتباه کرده است.
استاد شجریان در همین مصاحبه اخیر خود با روزنامه ایران میگوید: «شما فرض کنید هر نظامی؛ مثلاً در نظام جمهوری اسلامی که همه آن را پذیرفتند، یک آدمی میآید یک کار اشتباهی میکند. ما به او تذکر میدهیم. این تذکر دلیل آن نیست که با نظام جمهوریت مخالفیم. این آدم اشتباهی کرده و دروغی گفته است به او تذکری میدهیم. یا وقتی به یک نفر میگوییم تو حق توهین کردن به مردم را نداری این درافتادن با کل نظام نیست. عدهای میخواهند سوءاستفاده کنند که چون این شخص به وزیر یا رئیس جمهور گفته این کار را اشتباه انجام دادی، پس این آدم با اصل جمهوری مخالف است که این ستم است.»
این سخنان به نوعی عقبگرد از اظهارات فردی است که طی چند سال گذشته روزهای زیادی را به خوراکسازی و سوژه گزینی برای رسانههای بیگانه پرداخته بود.
کسی که در تلویزیون استرالیا گفته بود: «۳۰ سالي است كه مذهب در سياست وارد شده و حكومت را به دست گرفته و نتيجه بسيار بدي داشته است! و همه! به اين باور رسيدهاند كه بايد دين و مذهب از سياست جدا شود...»
کسی که معتقد بود: «تصاویر و فیلمهایی که از کشتهشدهها در خیابانها دیدم مرا منقلب کرد... اینها باید بدانند که با تفنگ و آتش نمیشود حرف حساب زد. باید صحبت کنند نه [اینکه با] تفنگ... اگر استبداد مقابل مردم بایستد من هم مقابل آن خواهم ایستاد! اینها(جمهوری اسلامی) روی خوشی با موسیقی ندارند مگر اینکه دربست در اختیار آنها باشد و من اینگونه نیستم.»
کسی که شش سال قبل جلوی دوربین بیبیسی گفته بود: ««بعد از چهار سال از به ثمر رسیدن انقلاب دیدم که قولهایی که داده شد کو؟ چرا دروغ گفتند و... من هم خواندم یاری اندر کس نمیبینم، یاران را چه شد.»
همین فردی که مدعی بود: «این نظام و حکومت میخواهد همه چیز را تحت سلطه خود بگیرد و در اختیارش باشد»
حالا سوال اینجاست که آیا همه این توهینها و بددهانیهای خطاب به انقلاب و جمهوری اسلامی، فقط و فقط به خاطر وجود آدمی مثل احمدینژاد بوده و به خاطر تذکر به او اینهمه جمهوری اسلامی را به باد دشنام گرفته است؟ مگر چهار سال بعد از پیروزی انقلاب دولت نهم و دهم روی کار بود؟ بحث جدایی دین از سیاست چه دخلی به دولت قبل داشت؟
استاد شجریان در همین مصاحبه رپرتاژی به بحث اسلام هم وارد میشود: «آخر کجای کار ما ایراد دارد؟ به این مسأله باید توجه کنند که موسیقی در ذات که نمیتواند حرام باشد. کجای اسلام گفته موسیقی حرام است؟ پس ما کاری برخلاف دین و قرآن انجام نمیدهیم. کار ما یک کار معنوی است و حالتی روحانی در جامعه دارد که ما آن را دنبال میکنیم. شما از هر چیزی میتوانید در راه بد هم استفاده کنید. مثلاً از پول میشود در راه خیر استفاده شود و در راه شر هم میشود آن را به کار برد. یا مثلاً از چرم هم میشود پوتین یک رزمنده جانباز را ساخت و هم میشود شلاق از آن درست کرد. بستگی دارد انسان چگونه از وسیلهای استفاده کند. موسیقی که مشکل ندارد بستگی دارد که این موسیقی را در چه راهی به کار میگیرید و چه استفادهای از آن میشود. موسیقی که به جامعه معنویت میدهد را باید سنجید و اجازه نداد که برخی آدمهای افراطی مزاحمت برای هنرمندان ایجاد کنند. حرف ما این است که میگوییم با ما راه بیایید زیرا ما احترام همه را داریم.»
حالا همین سخنان را بگذارید کنار اظهارات چند سال پیش ایشان که در گفتو گو با یکی از شبکههای ماهوارهای معاند گفته بود: «اینها هرگز با هنر کنار نمیآیند، هرگز و هرگز!!! همچنان که در طول ۱۴۰۰ سال با هنر کنار نیامدند. باز هم نخواهند آمد. موسیقی هم مانند خیلی از هنرها نمیتواند در خدمت اینها باشد.»
آیا احمدینژاد ۱۴۰۰ سال پیش هم وجود داشته و همزمانی این عدد با تاریخ صدر اسلام کاملا اتفاقی است؟
آیا رفتارهای سالهای اخیر استاد نه در خلوت که در فضای عمومی و انتشار تصاویر آن برخلاف دین و قرآن نبود؟ مواضع چند سال قبل ایشان با آنچه در روزنامه دولت منتشر شد، زمین تا آسمان فرق داشت. تنها نقطه خالی در مصاحبه اخیر ایشان واژه «عذرخواهی» است. چیزی که علیرغم آنکه بر زبان نیامده، اما در لابهلای کلمات به وضوح قابل رویت است و میتوان در هم تنیدگی آن با واژههای استاد را یافت. نفی آنچه پیش از این بر زبان رانده و پذیرفتن جمهوری اسلامی (ولو در زبان و به ظاهر) نشان میدهد که استاد شجریان مسیر بازگشت را طی میکند.
اشتباهی که او مرتکب شد و حالا به خوبی میفهمد آنها که به نام مردم از مرکب هنر وی هم سواری گرفتند، هیچ قرابتی نه با مردم داشتند و نه با هنر. آقای شجریان خودش بارها اعلام کرده و همچنان هم تصریح میکند که «آدم سیاسی نیست» این شاید همان پاشنه آشیلی است که باعث میشود آدمهای سیاسی از او سوء استفاده کنند و از نام او برای خود نانی به تنور بچسبانند.
به قول ظریفی «با تمامی این اوصاف از حال و روز شجریان و تناقضات رفتاری و گفتاری وی طی سالهای اخیر، این سوال مطرح میشود که نظام و در جزئی کوچکتر رسانه ملی چه برخوردی باید با او داشته باشد؟ آیا همه آنتن صداوسیما در ساعات افطار باید به او تعلق گیرد یا بهترین سالنهای موسیقی برای برگزاری کنسرتهای او به صف شوند؟! چنانچه با نگاهی منصفانه و خوشبینانه به این موضوع نگریسته شود، باید پذیرفت در کنار کسانی که خواهان "شجریان" و "ربنا"ی او در لحظه افطار هستند، قطعا امروز صدای او برای بخشی از مردم که قبلا یادآور لحظات معنوی افطار بود، تداعی کننده اظهارات نسنجیده و مغرضانه علیه اعتقاداتشان شده است؛ بنابراین قابل تصور است که خیلیها دوست نداشته باشند با صدای وی به استقبال افطار رمضان بروند!»
حالا میتوان از در رافت اسلامی با او برخورد کرد. کسی که متوجه شده مردم آن کسانی که به او میگفتند نیست و به قول معروف از دل برود هر آنکه از دیده رود. برای استاد شجریان آرزوی سلامتی میکنیم و امیدواریم او باز هم دستاویز آدمهای سیاسی نشود و اشتباهات گذشته را نه تکرار که جبران کند.