خلاصه داستان: لاک قرمز قصه تلخ زندگی دختر نوجوانی را روایت میکند که پدر معتادش با نجاری و ساخت عروسکهای چوبی مخارج زندگی را تامین میکند. او یک خواهر و برادر کوچک هم دارد. کار مادر او علیرغم مخالفت پدرش کلفتی در خانه دیگران است اما روزگار پررنج این دختر از آنجا شروع میشود که روزی پدرش در حین درست کردن آنتن تلویزیون از پشتبام سقوط میکند و میمیرد. صاحبخانه پول پیش و اجاره را میخواهد که ندارند و مادرش چون باردار بوده کار خود را از دست میدهد فرزندش سقط میشود و از فشار زندگی راهی تیمارستان میشود. برای گذران زندگی به ناچار دختر نوجوان ترک تحصیل کرده و به فروش عروسکهای چوبی ساخته پدرش روی میآورد ولی به خاطر وجود موادمخدر در یکی ازعروسکها پلیس او را دستگیر میکند و در این مدت خواهر و برادرش آواره کوچه و خیابان شده و آنها را به بهزیستی بردهاند. او کفالت خواهر و برادر خود را گرفته تا خودش آنها را بزرگ کند. و به همین منوال زندگی پرمشقت این دختر ادامه دارد....
***
فیلم «لاک قرمز» اولین ساخته سیدجمال سیدحاتمی است که سال گذشته در جشنواره فیلم فجر حضور داشت. نویسندگی فیلمنامه این اثر امیر عابدی است و در آن بازیگرانی چون پانتهآپناهیها، بهنام تشکر، پردیس احمدیه، مسعود کرامتی، رسول نقوی حضور دارند.
به بهانه اکران این فیلم در سینماهای سراسر کشور، خواندن نقد یک جامعهشناس به نام «عبدالله طاهرخانی» خالی از لطف نیست:
نقاط قوت:
بازی خوب بازیگر نقش اول فیلم: بازیگر نوجوان این فیلم پردیس احمدیه علیرغم نداشتن سابقه چندانی در سینما، بازی خوب و قابل قبولی را به نمایش گذاشت و مانع افت فیلم و پوششی برای برخی از نقاط ضعف فیلمنامه بود. احمدیه در نقش دختر نوجوانی بود که در مراحل بلوغ خود در خانوادهای نامناسب با نابسامانیهای اجتماعی مختلفی درگیر شده بود.
به تصویر کشیدن اثرات موادمخدر در فروپاشی خانواده: این فیلم علیرغم زبان تند و تلخ داستانش در به تصویر کشیدن برخی از پیامدهای اجتماعی موادمخدر و تبیین نقش آن در فروپاشی بنیان خانواده موفق بوده است.
نقاط ضعف:
ضعف فیلمنامه و باورپذیر نبودن برخی قسمتهای آن: فیلمنامه پر از تناقضهایی است که باور آن را برای مخاطب دشوار میکند متاسفانه از دید نویسنده فیلمنامه تمامی افراد جامعه آدمهایی نادان، بیعاطفه و بیایمان هستند، از مددکار اجتماعی و کارشناس بهزیستی گرفته تا پلیس و قاضی حتی خاله و عمو. تمامی این عوامل در نهایت قساوت قلب دست به دست هم دادهاند تا دختری ۱۶ ساله در جامعهای بیدر و پیکر رها شود. بر این اساس است که بسیاری از بخشهای فیلم باورپذیر نبوده و برای مخاطب هم قابل قبول نیست مثلاٌ چگونه یک قاضی کفالت دو بچه را به دختر ۱۶ ساله فاقد مسکن و درآمد میدهد و یا مددکار بهزیستی چگونه میپذیرد که دو بچه قد و نیمقد را تحویل دختری نوجوان بدهد و یا اینکه عمو و خاله این دختر چگونه آنها را در این شرایط رها میکنند و حتی رابطه فامیلی را هم مدنظر قرار نمیدهند.
سیاهنمایی مطلق از زندگی، جامعه و روابط عاطفی - اجتماعی: شکی نیست که باید سیاهیها و معضلات جامعه را در قالب هنر بیان کرد اما بهتر است سیاهنمایی نشود. در این فیلم روابط عاطفی و اجتماعی به طور مطلق سیاه وتلخ تصور شده است.
پلانهای دردناک و پیاپی این فیلم، بیننده را تا مرز ناامیدی کامل از جامعه سوق میدهد با مروری بر این پلانها این نکته را بهتر متوجه میشویم. در ده دقیقه اول فیلم پدر با سقوط از پشتبام خانه میمیرد و در چند پلان بعدی صاحبخانه با کمال بیرحمی تقاضای تخلیه خانه را دارد و در پلانهای بعدی مادر سقط جنین میکند و گم میشود بعد از مدتها فیلم او به شکل دیوانهای زنجیری در تیمارستان برای مخاطبان نمایش میدهد، در بخشهای دیگر دختر ۱۶ ساله این خانواده را در حال فروختن عروسکهای چوبی میبینیم که به جرم حمل موادمخدر دستگیر شده و با دستبند راهی زندان میشود در همین حین برادر و خواهر کوچک او آواره کوچه و خیابان شده و به بهزیستی منتقل میشوند. در این فیلم حتی اقوام و خویشاوندان نیز خلق و خوی انسانی و عاطفی را رها کرده طوری که در پلانهای بعدی این دختر درمانده به عموی خود پناه میآورد و او هم از مسئولیت سرباز میزند جالب آنکه دامنه این عدم مسئولیتپذیری و نداشتن تعهد انسانی دامنگیر ارگانهای دولتی جامعه نیز شده و قاضی دادگاه هم به دختری ۱۶ ساله تاییدیه میدهد تا بدون مسکن و درآمد کفالت خواهر و برادرش را به عهده گرفته و آنها را از بهزیستی تحویل بگیرد!
روابط عاطفی، نوع دوستی و همبستگی افراد جامعه دراین فیلم سست و بیاساس نمایش داده میشود و جامعهای ویران و عاری از انسانیت به تصویر کشیده شده است که نه قانون از کسی حمایت میکند نه افراد و این یعنی سیاهنمایی مطلق از جامعه و روابط اجتماعی و تزریق یاس به بیننده که از نکات اصلی این فیلم است که بر این اساس یقیناً میتواند آثار مخربی بر مخاطبان داشته باشد.