همين يكي دو روز پيش بود كه توي ترافيك تهران گوشم را سپرده بودم به حرفهاي مجري راديو كه داشت درباره كتاب و كتابخواني حرف ميزد. حرفهايي كه ظاهرا تكراري بود. مثلا لزوم مطالعه كتاب يا تاثير كتاب در زندگي و... در ميان همين حرفهاي تكراري يك آمار تكراري را هم بيان كرد: سرانه مطالعه كتاب در ايران ۱۵ دقيقه و ۲۰ ثانيه است.
سرانه مطالعه در كشور ما چيزي شبيه به فاجعه است. اتفاقي كه سالهاست افتاده و متاسفانه هيچكس هم نه آن را جدي گرفته و نه پيشنهاد و برنامهاي براي رفع آن دارد.
جامعه ما به بهانه «گران بودن كتاب» آنرا از سبد خانواده خود حذف كرده اما مواردي به مراتب گرانتر و بياهميتتر را در همين سبد قرار داده است.
اگر قرار باشد خودمان را نقد كنيم، آنوقت موارد و لوازم بيجا و بيارزشي را ميتوانيم بيابيم كه بيخود و بيجهت مهم شده است و ما حاضريم براي آن هزينه كنيم و معترض هم نباشيم.
مثلا همين «هزينه اينترنت» با آن سرعت فاجعهاش را ماه به ماه پرداخت ميكنيم، وقتمان را در شبكههاي اجتماعي ميگذرانيم، اما حواسمان نيست كه چقدر هزينه ميكنيم. چرخيدن در فضاي مجازي، شبيه سرِ كوچه ايستادن جوانهاي دهه ۵۰ و ۶۰ است. سرگرمي و وقتگذراني. اما با اين تفاوت كه تنها هزينه جوانان نسل قبل، عمري بود كه پاي تير چراغ برق كوچه از كف ميدادند (كه قطعا سرمايه كمارزشي هم نبود) اما حالا هم آن وقت ميرود و هم پولي كه بابت موضوعي ميپردازيم كه معمولا چيزي به ما اضافه نميكند.
همه اوج جو كتابخواني در كشور ما معطوف به نمايشگاههاي كتاب ميشود كه در طول سال تعداد قابل توجهي نميشوند. يا آن پشت كنكوريهايي كه از سر جبر، كتاب از دستشان نميافتد. اما واقعا چقدر از كتابخواني مردم ما از سر ذوق و علاقه است؟ چقدر از مطالعات ما اجباري است؟ شايد اگر اين آمار را هم به دست بياوريم و ميزان آنرا از سرانه مطالعه كم كنيم، آمار ارائه شده عدد فاجعهآميزتري را نشانمان دهد.
حالا توي همين «روزهاي دور از كتاب» برخي اتفاقات ميتواند كمي دلمان را خوش كند و شايد مرهمي باشد بر زخم جدايي جامعه از كتاب.
این روزها اگر با دقت بیشتری به فضای شهری پایتخت دقت کنید، بنرهایی را مشاهده خواهید کرد با عنوان «مرکز تبادل کتاب». عنوانی که آدم را یاد چیزی شبیه بازار بورس یا مرکز تبادل ارز میاندازد. اما یک تفاوت عمده میان مرکز تبادل کتاب با مرکز تبادل ارز است و آن هم ارزشی است که این مراکز در اختیار مخاطبانشان قرار میدهند. اگر در مرکز تبادل ارز پول حرف نخست را میزند، در مرکز تبادل کتاب پول حرف آخر را میزند.
«مرکز تبادل کتاب» ساختمان عظیمی است در خیابان سنگفرش شده مظفر، در قلب مرکز فرهنگی شهر تهران که گنجایش ۱۰۰هزار کتاب را دارد. هدف از تاسیس این مرکز را میتوان به شکل مختصر حذف دلالان کتاب، نزدیک شدن مخاطبان واقعی کتاب، ایجاد فضای اشتراکی، گردش کتابهای بدون استفاده در جامعه با کمترین هزینه و در نهایت کمک به خرید کتاب به قیمت ارزانتر دانست.
به گزارش تسنيم، ساز و کار این مرکز فرهنگی به شیوهای است که آن را تبدیل به بنیاد عامالمنفعه میکند؛ چراكه در این مرکز، حامیان از هیچ منفعت مالی بهرهمند نخواهند شد و تمام امور مالی به عهده مبادلهکنندگان کتاب است. شیوه ورود یک کتاب و خروجش از این مرکز میتواند دید مخاطب را نسبت به این نکته باز کند.
در قدم نخست برای ورود یک کتاب به مرکز کافی است صاحب کتاب، با هر چند کتابی که قصد مبادله دارد، به «مرکز تبادل کتاب» مراجعه کند. مشخصات فردی توسط کارگزاران مرکز وارد سیستم یکپارچه مرکز میشود و فرد صاحب یک حساب کاربری در سایت مرکز میشود. وی کتابهای خود را به کارگزار تحویل میدهد و پس از ثبت کتاب، خود اقدام به قیمتگذاری میکند. در پروسه قیمتگذاری کارگزار به هیچ عنوان دخالتی نمیکند. مهمترین اقدام کارگزار بررسی کتاب است تا کتاب از لحاظ قانونی واجد مجوز نشر باشد و از زمره آثار افست شده نباشد.
پس از تحویل و قیمتگذاری کتاب، کتاب به قفسهها انتقال داده میشود. شکل مرکز به نحوی است که چیدمان قفسههای براساس یک طبقهبندی موضوعی است. این چیدمان نیز با تاکید بر ردهبندی دیویی شکل گرفته است؛ لیکن در مرکز اصرار زیادی بر تبعیت صد در صدی از ردهبندی دیویی وجود ندارد.
حال با استقرار کتاب در قفسه، شیوه تبادلی کتاب از یک نظام الگوریتمی تبعیت خواهد کرد. بدین معنا که اگر کتاب در عرض دو هفته مشتری خود را نیافت، ۳۰ درصد از قیمت انتخاب شده کتاب به شکل خودکار کاسته میشود. در صورتی که این وضعیت به سه هفته ادامه یافت، این بار ۵۰ درصد از قیمت کتاب کاسته خواهد شد. اگر این وضعیت تا یک ماه ادامه داشت، کسر قیمت به ۷۰ درصد خواهد رسید. حال اگر با کسر ۷۰ درصدی کتاب کماکان بدون خواهان بماند، مرکز به صاحب کتاب ۴۸ ساعت مهلت خواهد داد تا کتاب را پس بگیرد. در غیر این صورت کتاب به شکل اتوماتیک به قفسه کتابهای اهدایی منتقل خواهد شد.
قفسه کتابهای اهدایی بخشی از اهداف مهم این مرکز فرهنگی است. قفسه کتابهای اهدایی فرصتی است برای تجهیز کتابخانههای مساجد و مناطق محروم و در شکل ایدهآل آن راهاندازی کتابخانه در مناطق فاقد این عنصر مهم فرهنگی.
با این حال شاید این سوال برای شما مطرح شود که اگر کتاب در این بازه زمانی به فروش رسید، صاحب کتاب به چه نحو از عواید فروش بهرهمند خواهد شد. پیش از پاسخ به این سوال باید گفت در طول پروسه فروش کتاب، صاحب کتاب میتواند از طریق سایت و در آینده نزدیک از طریق اپلیکیشن «مرکز تبادل کتاب» وضعیت کتاب خود را رصد کند. اما به محض آنکه کتاب به فروش میرسد، مبلغ دریافتی به شکل امتیاز در حساب کاربری فرد ذخیره میشود. حال فرد مورد نظر میتواند این بار در قامت خریدار کتاب وارد مرکز شود و با توجه به موجودی خود اقدام به خرید کتاب کند.
نکته مهم در این سیستم آن است که پول به شکل مجازی از پروسه خرید و فروش کتاب حذف شده است و به نوعی کتابداران وارد یک معامله مستقیم کالا به کالا میشوند. با حذف عنصر پول به نوعی میتوان ادعا کرد ارزش فرهنگی کتاب به نوعی اعتلا مییابد و سوداگری موجود در فضای کتابفروشی کشور نیز رنگ میبازد.
حال این سوال مطرح میشود آیا شخصی میتواند بدون در اختیار نهادن کتاب به مرکز، کتابی خریداری کند؟ جواب مثبت است. «مرکز تبادل کتاب» شرایطی فراهم کرده است که مشتری خارج از حلقه تشریح شده بتواند کتاب موردنظرش را خریداری کند و در نهایت مبلغ دریافتی باز به شکل امتیاز یا موجودی به حساب کاربری صاحب کتاب انتقال پیدا کند.
اما این تمام ماجرا نیست. «مرکز تبادل کتاب» تنها یک بازار مبادله کتاب نیست. این مرکز میتواند به نوعی تفرجگاهی برای کتابخوانهای ایرانی باشد. فضای خلق شده این مرکز به نوعی است که مخاطب علاوه بر خرید کتاب، میتواند از امکانات دیگر نیز بهرهمند شود. در نخستین نگاه رنگ سفید این مجموعه، اتمسفر ویژهای به سازه مستطیلی مرکز داده است. مخاطب با ورود به مرکز به آرامشی دست خواهد یافت که چند دقیقه پیش با حضور در خیابانهای شلوغ تهران تصورش نمیکرد.
طراحی قفسههای مرکز از یک هندسه خاص تبعیت کرده است. قفسههای همانند کتابخانههای معمول مکعب مستطیلهای صلب و ایستاده نیستند؛ بلکه طراح با انتخاب شکل مدور، به قفسهها انحنا داده است. این انحنا علاوه بر اینکه فضای پویایی به مرکز میدهد، به سبب دیداری کتابهای را ماسکه نمیکند و از هر زاویهای میتوان کتابهای درون قفسه را مشاهده کرد.
فضای مرکز با مبلمانی از جنس خود قفسهها تزیین شده است. برخی از مبلها در دل قفسهها گنجانده شده است تا مخاطب درصورت نیاز به مطالعه خود را در مجاورت دوست بیزبانش بگذراند. همچنین در فضاهای خالی مرکز، مبلمانها به اشکال مختلف و به خصوص مدور در مقابل قفسهها چیده شدهاند که یادآور گالریها و موزههای هنری است. گویی مخاطب در برابر این شی هنری مینشیند و با فراغ بال دست به انتخاب میزند.
«مرکز تبادل کتاب» دارای بخش مختص کودکان هم هست. شکل قفسهها در ابعاد و نوع مبلمان این بخش برای کودک طراحی شده است تا در کنار والدین کتابخوانش، فرهنگ حسنه کتابخوانی را بیاموزد. البته در برنامه مرکز وجود یک کافیشاپ نیز اندیشیده شده است که هنوز عملی نشده است و امید است با ایجاد چنین فضایی، با یک کافه کتاب مجلل روبرو باشیم. جایی که مخاطب کتاب بدون دغدغه در سیاره کتاب خود، لبی با چای تر کند و طعم لغات کتابش را به شیرینی یک کیک خامهای مزهمزه کند.