چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱
کد مطلب : 93830

من و اوباما همين الان يهويي!

«منابع حاضر در سازمان ملل متحد از مصافحه و دست دادن محمد‌جواد ظریف با باراک اوباما خبر داده‌اند. جان کری نیز در این خوش و بش کوتاه...

«منابع حاضر در سازمان ملل متحد از مصافحه و دست دادن محمد‌جواد ظریف با باراک اوباما خبر داده‌اند. جان کری نیز در این خوش و بش کوتاه حضور داشته است. گفته مي‌شود مصافحه کوتاه طرفین در راهروهای سازمان ملل متحد صورت پذیرفته است.»
اين خبري بود كه روز گذشته شايد به عنوان پرمخاطب‌ترين و پربحث‌ترين خبر در رسانه‌هاي داخلي و البته خارجي مطرح شد.
چند ساعت بعد سايت وزارت امور خارجه از قول یک منبع مطلع نزدیک به هیات ایرانی گفت «نقل قول‌ها در مورد دیدار از قبل تعیین شده به‌هیچ‌وجه درست نیست، روز گذشته (دوشنبه) پس از پایان سخنرانی دکتر روحانی رئیس‌جمهور کشورمان در هفتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، دکتر ظریف وزیر امور خارجه در حال خروج از سالن مجمع عمومی بود که به طور کاملا اتفاقی با باراک اوباما رئیس‌جمهور و جان کری وزیر امور خارجه آمریکا روبرو شد، طرف‌ها سلام و احوالپرسی کردند و دست دادند.»
نكته جالب اينجاست كه وزارت امور خارجه تنها هماهنگي براي اين ديدار را تكذيب كرد و اصل ماجرا به قوت خود باقي ماند.
دو سال قبل زماني كه كاروان تدبير و اميد براي اولين بار در قالب تيم ديپلماسي دولت يازدهم راهي نيويورك شد، اتفاقاتي رقم خورد كه بعدها رهبر انقلاب به طور سربسته از آن چنين ياد كردند «برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود.»
البته بعدها از اين حركات نابجا رمزگشايي شد و معلوم شد آن تماس تلفني مشكوك بين روحاني و اوباما (كه مشخص نشد بالاخره طرف ايراني تماس گرفته يا اوباما به خواست يكي از اعضاي هيئت ايراني تماس گرفته) و ديدار وزراي امور خارجه دوطرف در حاشيه نشست سازمان ملل، همان رفتارهاي نابجاي دولتمردان بود.
در نگاه خوشبينانه مي‌شد اين اشتباهات ديپلماتيك را به خاطر بي‌تجربه بودن در چنين سفرهايي دانست، اما اين موضوع هم پذيرفتني نبود. از دولتي كه مدعي حضور ژنرال در اركان خود بوده و هست، نبايد اين «گاف» ها سر مي‌زد.
اما پس از گذشت دو سال باز هم ظاهرا اين اشتباهات تكرار شد. اين‌بار شايد ذوق‌زدگي از نزديك شدن به اجراي برجام سبب اين خطا شد. در شرايطي كه پيش از سفر روحاني به نيويورك عده‌اي ذوق‌زده رابطه با امريكا و فرش قرمز پهن‌كن‌ها براي دشمن، دعا مي‌كردند كه روحاني و اوباما به طور كاملا اتفاقي! با هم روبرو شوند و يك اتفاق مهم در وصله كردن روابط دو كشور شكل بگيرد، ظاهرا اين «آقاي سفير» سابق و وزير فعلي بود كه زحمت اين ديدار كاملا اتفاقي را به جان خريد.
آقاي ظريف با همان حال و احوال كردن خشك و خالي! رسانه‌هاي غربي و صهيونيستي را ذوق‌مرگ كرد و البته نگراني‌هايي را هم در داخل كشور ايجاد كرد. اينكه نكند قرار است دستگاه ديپلماسي كشور به راحتي پا روي خطوط قرمز بگذارد و فتح بابي براي گفت‌وگوهايي با دشمن شود.
وقتي وزارت خارجه ديدار را تاييد مي‌كند و توضيح مي‌دهد كه به طور كاملا اتفاقي در راهروهاي مجمع عمومي ظريف با اوباما و كري دست داده و احوالپرسي كرده، يك نكته به ذهن مي‌رسد. اينكه دستگاه ديپلماسي كشور در‌خصوص هوش و ذكاوت مردم ايران چه فكر خطايي مي‌كند؟ آيا راهروهاي سازمان ملل شبيه «كوچه‌هاي قهر و آشتي» است كه دو نفر به زور از كنار هم رد مي‌شوند؟ آيا آقاي وزير نمي‌توانست مسير خود را كج كند تا مجبور نباشد به رسم ادب! دست دراز شده اوباما را در دست خود بفشارد؟
متاسفيم كه بگوييم نمي‌توانيم برخي اتفاقات «يهويي» را باور كنيم. وقتي مرداد‌ماه سال گذشته وزير امور خارجه‌مان به همراه همكاران و سفراي ايران خدمت مقام معظم رهبري رسيدند، ايشان چه نكاتي را مطرح كردند؟ آيا از تعامل با دنيا به استثناي امريكا و رژيم صهيونيستي نگفتند؟ آيا رابطه با آمریکا و مذاکره با این کشور را بي‌نفع و با ضرر ندانستند؟ آيا رهبر انقلاب در تبیین ضررهای ناشی از مذاکره با آمریکایی‌ها خطاب به مسئولان دستگاه ديپلماسي كشور نفرمودند: «این کار ما را در افکار عمومی ملت‌ها و دولت‌ها به تذبذب متهم می‌کند و غربی‌ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو‌گانگی جلوه می‌دهند»؟
چه مي‌شود كه يك‌دفعه همه دچار فراموشي مي‌شوند؟ آيا آب و هواي نيويورك تاثيرگذار است؟ آيا بين‌المللي بودن مقر سازمان ملل باعث مي‌شود خط قرمزهاي ملي و انقلابي را فراموش كنيم و خودمان براي نفوذ دشمن در راهروهاي مجمع عمومي دالان باز كنيم؟ ايشان طي اين سال‌ها كم از دشمني‌هاي رو به ازدياد امريكا درخصوص ملت و نظام ايران سخن راندند؟ گوش شنواي آقايان خوش‌خنده كجاست؟
با عرض معذرت با چكش هم نمي‌شود در مغز ما فرو كرد كه اينها همه اتفاقي است. شرمنده كه نمي‌توانيم مثل بعضي خوش‌خيال باشيم و براي خودمان داستان تعريف كنيم كه «آقاي ظريف همين‌طور در حال قدم زدن بود كه يك دفعه سر بلند كرد و ديد جان كري و اوباما روبه‌رويش هستند، هول شد و دست داد» راستي اگر مثلا نخست‌وزير رژيم صهيونيستي هم كنار اوباما ايستاده بود چه بايد مي‌كرديم؟
نه نمي‌توانيم باور كنيم اينها از روحيه انقلابي نشأت مي‌گيرد. وقتي وزير خارجه كشورمان در گفت‌وگوي ويژه خبري از تعداد شهداي منا خبر ندارد و عدد قديمي را اعلام مي‌كند، وقتي واژه «مذاكره» و «برجام» از دهان رئيس‌جمهور كشورمان نمي‌افتد، وقتي همه چيز را با برجام گره مي‌زنيم و دلمان نمي‌آيد قيد سفر به نيويورك را بزنيم، وقتي ديدار با نخست‌وزير انگليس را از برنامه‌مان حذف نمي‌كنيم و قيد نشست و برخاست با روساي جمهور نخست‌وزيران عراق، لبنان و ونزوئلا را مي‌زنيم، نمي‌شود خوشبين بود كه دولت تدبير، انقلابي بودن را فراموش نكرده است.
با عرض معذرت از اين پس سعي كنيد براي اتفاقات يهويي يك دليل و داستان درست و حسابي جور كنيد.

مولف :
https://siasatrooz.ir/vdccx4qo.2bq118laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی