دوشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۲:۱۳
کد مطلب : 101005
گفت‌وگو با اسماعیل امینی به مناسبت سالروز درگذشت استاد محمدحسین بهجت تبریزی:

شهریار در تمام حوزه‌‌های شعری در تراز بالایی قرار دارد

محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در سال ۱۲۸۵ متقارن با انقلاب مشروطه در تبریز متولد شد و دوران کودکی خود را در روستای خشکناب و در کنار کوه حیدر بابا گذراند که بعدها الهام‌بخش او در سرودن منظومه «حیدربابایه سلام» شد. تحصیلاتش را در مدرسه دارالفنون ادامه داد و سپس وارد مدرسه طب شد و با مشقت فراوان تا سال آخر در رشته پزشکی به تحصیل پرداخت. شهریار شاعری عاشق‌پیشه و خوش قریحه بود که اشعار لطیفی را به زبان‌های فارسی و ترکی سروده و کارنامه‌ای پربار را از خود به جای گذاشته است. به مناسبت بیست‌وهفتم شهریور سالروز درگذشت استاد شهریار که روز ملی شعر و ادب نامگذاری شده است درباره آثار و زندگی این شاعر بزرگ با اسماعیل امینی استاد رشته ادبیات فارسی، شاعر و طنزپرداز به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه مشروح آن را از نظر می‌گذرانید.
شهریار در تمام حوزه‌‌های شعری در تراز بالایی قرار دارد

آیا می‌توان ادعا کرد که شهریار بیشتر به خاطر اشعار ترکی‌اش که در سطح بسیار بالایی هستند به شهرت رسید و در شعر فارسی رهی معیری از شهریار بالاتر است اما شهرت او را ندارد؟
شاعران را نباید با معیارهایی مانند رکوردهای ورزشی با یکدیگر قیاس کرد. شعر، مقوله‌ای کمی و برخاسته از ذوق و روحیات انسان است؛ به سادگی نمی‌توان گفت که یک شاعر از دیگری بالاتر است و شهرت نیز ملاک برتری یک شاعر نیست؛ چرا که در روزگار خودمان هم بسیاری از شاعران جوان که اشعار سطحی و تکراری می‌گویند از شهرت بسیاری برخوردار هستند و در عین حال بسیاری از شاعران برجسته و بزرگ ما مشهور نیستند. من به یاد دارم که مرحوم حسین منزوی که در زمانه خودش سرآمد غزلسرایان عاشقانه بود در روزگار حیات خودش آنچنان شهرتی نداشت؛ زمانی که با همدیگر بیرون می‌رفتیم کسی او را نمی‌شناخت اما در همان موقع شاعران جوانی بودند که مردم آنها را می‌شناختند اما امروز هیچ اسمی از آنها نیست.
به عنوان کسی که زبان مادری‌اش ترکی است این را می‌گویم که استاد شهریارِ شعرِ ترکی با استاد شهریارِ شعر فارسی دو شخصیت جداگانه هستند گویی ما با دو شاعر بزرگ مواجه هستیم. اساساً دنیای شعر ترکی شهریار که انصافاً فرازمند، بی‌نظیر و خلاقانه است با اشعار فارسی‌اش فاصله دارد؛ در شعر فارسی هم در نقطه اوجِ دیگری قرار دارد. محتوای اشعار استاد شهریار این‌گونه نیست که در شعر ترکی همان حرف‎های شعر فارسی را تکرار کرده باشد و یا برعکس. مثلاً در اشعار ترکی استاد شهریار نشان زیادی از سنت ادبی شعر فارسی و عربی وجود ندارد مثلاً از تکیه به مضامین عرفانی در شعر ترکی شهریار نشان زیادی موجود نیست اما در شعر فارسی این‌گونه است و سایه شعر حافظ در آنها دیده می‌شود اما در اشعار ترکی سایه‌ای از شاعرانِ ترک پیش از شهریار دیده نمی‌شود. شهریار شاعری خلاق، مبتکر، صاحب‌سبک و متکی به توانایی‌های خودش است. بنابراین ما دو استاد شهریار متفاوت داریم که هر دو در تراز بالایی قرار دارند.
استاد شهریار تعداد زیادی از اشعار نیمایی نسروده است اما همان تعداد انگشت‌شمار هم شاهکار است. شهریار در هر حوزه‌ شعری که وارد شده در تراز بالایی قرار دارد. این بی‌انصافی است که بخواهیم شاعران را در کنار یکدیگر بگذاریم و بگوییم رهی بهتر است یا شهریار بهتر است؛ این مقایسه خوبی نیست و مثل این است که بگوییم کوه بهتر است یا دریا؟ چون این‌ها هرکدام زیبایی خاص خود را دارند و از یک جنس نیستند که با هم مقایسه شوند. 

استاد شهریار در شعر فارسی چیره‌دست‌تر است یا در شعر ترکی؟
کارنامه شعر ترکی استاد شهریار چندان پرشمار نیست اما بسیار پربار و متفاوت است مثلا غزلی دارد به نام «بهجت‌آباد خاطره سی» که به تنهایی یک مکتب شعری ایجاد کرده است. اغراق نیست اگر بگوییم شاعران ترک‌زبان از کشورهای مختلف بیش از ۳ هزار نظیره برای این غزل سروده‌اند. یعنی این شعر سبکی را در غزل عاشقانه ترکی ایجاد کرد که پیش از آن وجود نداشت و منظومه «حیدربابا» و شعر «ای وای مادرم» نیز این‌گونه بود؛ این بسیار شکوهمند است که شاعر با سرودن تنها یک شعر سبکی را ایجاد کند که هیچ مشابهی نداشته باشد. یعنی می‌توان گفت که شهریار شعر تکراری در کارنامه‌اش ندارد اگرچه به خصوص در اشعار فارسی آثار متوسط و معمولی بسیاری دارد اما تمام شعران بزرگ به خاطر راه‌هایی که باز می‌کنند بزرگ می‌شوند نه به خاطر اشعار متوسط و معمولی. استاد شهریار در شعر ترکی چند راه باز کرده است که از آنها می‌توان به «سهندیه» و «حیدربابا» اشاره کرد که در شکوهمندی زبان ادیبانه ترکی هیچ بدیلی ندارد. البته من این‌ها را بدون تعصب و به عنوان یک معلم ادبیات می‌گویم نه به عنوان یک آذربایجانی که شیفته زبان ترکی است؛ استاد شهریار واقعاً این‌گونه است. 

آیا می‌شود ادعا کرد که بعد از حافظ فقط یک شاعرِ تمام‌عیار در ایران متولد شد و او شهریار است؟ شما این ادعا را قبول دارید؟
این‌ حرف‌ها عاطفی و سلیقه‌ای است نه یک ادعای علمی، تحلیلی و سبک‌شناسانه که بتوان آن را ارزیابی کرد. مثل این است که من به دلیل علاقه‌ای به شهر خودم دارم بگویم شهر من بهترین شهر دنیاست. مطالبی که درباره استاد شهریار عرض کردم به گونه‌ای است که هر کسی که بخواهد کار سبک‌شناسی درباره شهریار انجام دهد به همین نتایج می‌رسد. هر کسی که شیفته یک شاعر است همین ادعا را درباره او مطرح می‌کند و افراد بسیاری این حرف را درباره شاملو یا فروغ گفته‌اند؛ حتی یک شاعر جوان درباره خودش گفته: «حافظ بود تا من آمدم!» این حرف عاطفی است و گاهی جای افسوس دارد که کسی درباره خودش چنین ادعایی کند. 

آیا می‌توان گفت که شهریار فقط حدود چهل غزلِ شاخص دارد که اگر این‌ها را از دیوان شهریار جدا کنیم سایر آثار در حد نام شهریار نیست؟
نه این‌طور نیست. تعداد اشعار شاخص استاد شهریار خیلی بیشتر از چهل تاست. همچنین در کارهای معمولی و متوسط استاد شهریار گاهی ابیات بسیار درخشانی دیده می‌شود که موجب می‌شود نتوانیم آن شعر را نادیده بگیریم. دلیل وجود اشعار متوسط و معمولی در دیوان استاد شهریار این است که او هیچ تعیناتی ندارد یعنی کاملاً آزاد، رها و بی‌توجه به خوش‌آمدِ منتقدان و مخاطبان شعر می‌گوید. به تعبیر نظامی: «عاریت کس نپذیرفته‌ام/ آنچه دلم گفت بگو گفته‌ام»
شهریار در زمان سرودن شعر، هر چیزی که دلش خواسته را گفته است؛ چنان‌که طرز لباس‌پوشیدن او نیز این‌گونه بود که هیچ تعیناتی نداشت و مثلاً یک پوستین می‌پوشید و یک کلاه پشمی بر سر می‌گذاشت و اصلاً در قید این نبود که مقامات به دیدنش می‌آیند پس باید لباس رسمی بپوشد. بنابراین شعر استاد شهریار نیز لباس رسمی ندارد برای همین افراد نکته‌سنج می‌گویند که شعر شهریار چقدر غَث و ثَمین (ضعیف و قوی) دارد.
بزرگان ادب فارسی گفته‌اند که یک شاعر اگر فقط یک بیتِ راهگشا و بی‌بدیل گفته باشد کار خودش را کرده است. تمام فعالیت یک شاعر در عمرش برابر این است که یک بیت شاهکار بگوید. چون اساس کار شعرگفتن کشف است مثل کسی که آتش را کشف می‌کند. کارِ شاعر یا کشف است یا اختراع؛ به تعبیر قدما هنرمند یا خالق است یعنی از عدم چیزی می‌آفریند یا صانع است یعنی ترکیب جدیدی از موجودات ارائه می‌دهد و استاد شهریار هر دوی این کارها را کرده است. 

پس از سروده‌شدن شعر علی ای همای رحمت برخی ادعا کردند که مشابه این شعر در دیوان صهبا، مفتون همدانی و چند شاعر دیگر وجود دارد و بر سر این موضوع جنجالی برپا شد که هنوز هم ادامه دارد. نظر شما در رابطه با این موضوع چیست؟
تشخیص این موضوع نیازمند یک کار علمی و سبک‌شناسی است. این بحث رسانه‌ای نبود و کسانی که آن را رسانه‌ای کردند اشتباه کردند. کارهای علمی، تطبیقی و سبک‌شناسی نیازمند فعالیت دقیق است؛ یعنی نسخه‌ها باید به دقت بررسی شوند تا شباهت‌ها، تفاوت‌ها، الهام‌گرفتن‌ها و تغییرات به طور جزء به جزء تشریح شود. بیان این حرف‌ها موجب جنجال‌آفرینی است و جنجال به درد بحث ادبی نمی‌خورد؛ اصلاً حیطه بحث ادبی حیطه جنجال نیست. باز کردن پای عوام به بحث‌های ادبی هم خوب نیست و این بحث‌ها باید مورد توجه مجامع علمی و دانشگاهی قرار بگیرد نه عوام. چنین جنجال‌هایی اصلاً به نفع ادبیات نیست. 

چرا شهریار در سال آخر رشته پزشکی درسش را رها کرد؟ برای این موضوع دلایل مختلفی ذکر کرده‌اند.
نه فقط درباره استاد شهریار بلکه من درباره نزدیک‌ترین دوستم هم نمی‌توانم علت رفتارهایش را بیان کنم. کسانی که در این باره به اظهار نظر می‌پردازند لابد طالع‌بین یا غیب‌گو هستند.
اما برای کسی که می‌خواهد برای یک شاعر زندگینامه بنویسد و یا فیلم بسازد دانستن چنین مسائلی لازم است.
نه اساساً چنین نیست چون ما به درونیات دیگران راه نداریم و فقط به بیرونیات، واکنش‌ها و بازتاب‌ها راه داریم. قیصر امین‌پور دو بار تغییر رشته داد. خود من دانشجوی مهندسی برق بودم و بعد به سراغ ادبیات آمدم و در مورد خودم هم نمی‌توانم بگویم که چرا این کار را کردم و فقط می‌دانم که با احوال و روحیه من سازگار نبود با وجود این که سال‌ها در آن رشته کار کردم. 

آیا شهریار صاحب سبک شخصی است یا سبکی آمیخته از سبک‌های هندی و عراقی با وام‌هایی از حافظ و سعدی؟
طبعاً سبک شخصی به همین معنی است یعنی آمیزه‌ای از سیری که ادبیات تا کنون طی کرده به علاوه خلاقیت خود شاعر. سبک شخصی به یکباره از آسمان نازل نمی‌شود. حتی دوره‌های ادبی مثل سبک هندی نیز این‌گونه نیست که هیچ پیشینه‌ای نداشته باشد و خلق‌الساعه باشد؛ ویژگی‌های سبک هندی قبل از آن در سبک عراقی موجود بوده است مثل اسلوب معادله که در سبک عراقی فراوان به چشم می‌خورد به طوری که وقتی برخی از ابیات سعدی را می‌خوانیم گمان می‌کنیم که متعلق به صائب تبریزی است مثل این بیت: «در کوی تو مشهورم و از روی تو محروم/ گرگ دهن‌آلوده یوسف ندریده» و یا «مطربان رفتند و صوفی در سماع/ عشق را آغاز هست انجام نیست»
زمانی که بسامد تکرار یک ویژگی زیاد شود تبدیل به ویژگی سبکی می‌شود. مثلاً به کارگیری لغات و ترکیبات عربی یکی از ویژگی‌های سبک عراقی است در حالی که ما در سبک خراسانی هم لغات عربی داشته‌ایم اما زمانی که به کارگیری این لغات در سبک عراقی زیاد شد تبدیل به ویژگی سبکی می‌شود. در شعر شهریار نیز همین‌گونه است یعنی ویژگی‌هایی از سبک‌ هندی و حتی در قصایدش سبک خراسانی به علاوه آنچه خودش می‌آفریند. شاعری که در روزگار ما شعر می‌گوید ممکن است از همه دوره‌های ادبی عبور کند اما طبعاً در جایی توقف بیشتری داشته باشد. مثلاً درباره اخوان ثالث می‌توان گفت که بر روی سبک خراسانی توقف بیشتری داشت و به سبک هندی عنایت بسیار کمتری می‌کرد؛ اما این‌گونه نیست که هیچ نشانه‌ای از سبک هندی در شعر اخوان نباشد بلکه ویژگی تکرارشونده‌ای از این سبک در آثار او وجود ندارد. برای سبک‌شناسی باید این‌گونه عمل شود؛ باید دید که ویژگی‌‌های پُربسامد در شعر، چقدر خلاقانه و چقدر تکراری هستند؟ (تسنیم)

https://siasatrooz.ir/vdce7z8znjh877i.b9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی