ترامپ ادعا کرده است کاری که روسای جمهور قبلی آمریکا نتوانستهاند انجام دهند انجام داده است و آن اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی است. آیا اینگونه رفتارهای آمریکا را که از پشتوانه جهانی نیز برخوردار نیست میتوان نشانه افول هژمونی آمریکایی دانست و گفت برای پنهانسازی این ضعف به چنین رفتارهایی روی آورده است؟
اینکه ۵ رئیسجمهور قبلی آمریکا از سال ۱۹۹۵ که مصوبه کنگره درباره تغییر محل سفارت آمریکا به قدس تصویب شده است، اجرا نکردهاند به معنای بیعرضگی آنها نبوده بلکه آنها واقعگرا بوده و به مخاطرات چنین اقدامی توجه داشتند. به ویژه اینکه چنین مصوبهای میتواند تمام زیرساختهای همکاریهای بینالمللی را بر هم بزند. نظام بینالمللی یک سیستم آنارشیست است و پلیسی وجود ندارد که خاطیان را جریمه کند و لذا خود کشورها باید با همکاریهای متقابل اقدامی نکنند که سازه و شاکله این نظام فرو بریزد. این اقدام ترامپ حتی آرائی که آمریکا در مجمع عمومی و شورای امنیت برای تصویب قطعنامههایی که مغایر این اقدام ترامپ است، میتواند زیر سوال ببرد. ضمناً باید توجه داشته باشیم دستورالعملی که ترامپ امضا کرده دارای ابهاماتی درباره اشاره وی به بیتالمقدس است. بیتالمقدس که رژیم صهیونیستی آن را در سال ۱۹۴۸ اشغال کرده است به مفهوم ظاهری شاید صرفاً نام یک شهر اشغال شده باشد اما در نزد سازمان ملل و حقوق بینالملل داری سه بخش متمایز است و در اعلامیه ترامپ مشخص نیست منظورش کدام بخش است؟ یک قسمت غربی است که رژیم صهیونیستی در صدد آن است که آن را پایتخت خود کند و هماکنون نیز بعضی از مؤسسات خود را در آن مستقر کرده است. یک بخش شرقی است که بخش عمدهای از جمعیت آن عربنشین هستند و قسمت سوم که هسته مرکزی بیتالمقدس است و عبادتگاهها در آن قرار دارد. از زمان تصویب قطعنامه ۱۸۱ شورای امنیت در نوامبر سال ۱۹۴۷ که مبنای تشکیل رژیم صهیونیستی است در آنجا وضعیت بیتالمقدس، یک وضعیت بینالمللی عنوان شده که هیچ کدام از طرفین به تنهایی نمیتوانند درباره آن تصمیم بگیرند.
آنچه که در عرف بوده در حقیقت فلسطینیها به دنبال پایتختی قدس شرقی هستند و صهیونیستها بخش غربی را اشغال کردهاند و گوشه چشمی نیز به بخش عبادتگاهها داشتند و آن را نیز در تصرف خود میدانند ولی هیچگونه تصمیم قطعی و الزامآور هنوز وجود ندارد و این شهر کلاً اشغال شده و اشغالکننده نیز وظایف و الزامات حقوقی و سیاسی دارد که انجام نداده است و این مبنای صدور تعدادی قطعنامه از سوی سازمان ملل شده است. لذا این اقدام ترامپ یک اقدام ساختارشکنانه و یکجانبهگرا است که این امر منطقه و صحنه بینالمللی را به تنش میکشاند. چون این اقدام دقیقا ۱۵ قطعنامه قبلی سازمان ملل را نقض میکند که میتواند تنشهای منطقهای ایجاد کرده و حتی آن را به فرامنطقه گسترش دهد. لذا این اقدام ترامپ یک اقدام غیرمسئولانه است نه شجاعانه.
خب با این تفاسیر ترامپ چه هدفی را از چنین اقدام غیرعقلایی دنبال میکند؟
در واقع هدف اصلی ترامپ حفظ آن ۲۵ درصد آرائی است که از تندروهای نئومحافظهکار و یا مسیحیهای صهیونیست که او را حمایت میکنند که هم امکانات مالی و هم لابیهای قوی میان صهیونیستها دارند، بوده است. در اصل ترامپ به دنبال اجرای وعدههای انتخاباتی خود برای جلب نظر این قشر از طرفدارانش است چنانکه ترامپ خود نیز گفته است که به دنبال تحقق وعدههای انتخاباتی است. بنابراین برای رسیدن به اهداف و مطامع شخصی خود در حال برهم زدن صحنه منطقه و بینالملل است. این امر نه تنها از منظر سیاست خارجی و روابط بینالمللی وجاهت و مشروعیتی برای ترامپ ایجاد نمیکند، بلکه با توجه به حجم وسیع مخالفتهای بینالمللی یک برگ یکجانبهگرایانه دیگر ترامپ بر کارنامه نه چندان موفقش افزوده است.
با توجه به واکنشهای جهانی به اقدام ترامپ نظیر اینکه ۱۴ عضو از ۱۵ عضو شورای امنیت سازمان ملل علیه او موضعگیری میکنند، حتی پاپفرانسیس نیز چنین اقدامی را محکوم میکند و همچنین اعتراضاتی که در منطقه و حتی عرصه جهانی صورت میگیرد، در بسیاری از کشورها تظاهرات ضد آمریکایی برگزار میشود، یا نشست فوقالعاده سازمان همکاری اسلامی برگزار میشود به نظر شما وضعیت ترامپ در این شرایط چگونه خواهد بود و گذر زمان آیا به نفع اوست و یا اینکه بر مشکلات آمریکا خواهد افزود؟
همانطور که گفتم ترامپ با اهداف داخلی این اقدام را علیرغم حتی مخالفت وزارت خارجه آمریکا، پنتاگون و شورای امنیت ملی انجام میدهد انجام داد، اما باید بگویم که زمان مناسبی را برای این اقدامش انتخاب کرد. چراکه اقدام او درست در دورانی است که جهان وضعیت نامنسجمی را در حال تجربه است و کشورهای تأثیرگذار نظیر ایران، عربستان، مصر، ترکیه و... نیز یا درگیر چالشهای داخلی هستند و یا با هم اختلاف و تنش دارند.
بنابراین اقدام وی اولاً هیچ الزامی برای حقوق بینالملل ندارد و ثانیاً با این هجمه مخالفتی که در جهان مقابل او شده در حقیقت یک اقدام یکجانبه است که از سوی ترامپ صورت گرفته و پشتوانهای ندارد. اما درباره تبعاتی که اشاره کردید باید بگویم آن وضعیت میانجیگری آمریکا به عنوان یک کشور بیطرف از بین میرود. با این اقدام به طور قطع دیگر هیچکسی از فلسطین و مسلمانان گرفته تا مسلمانان، آمریکا را یک میانجی و بیطرف نمیشناسد. از سوی دیگر این اقدام ترامپ زمینههای صلح را با مشکل مواجه میکند.
این صلح به واقع صلح واقعی نیست و یک آرمانی است که در حقیقت هر کسی این صلح را یک طور میبیند فلسطین طور دیگری آن را تفسیر کرده و رژیم صهیونیستی هم به نفع خود، آن قسمتی که ترامپ دنبال جلب آرای آنهاست که ابتدا بیان کردم هم اتفاقاً دنبال صلح نیستند و همانند رژیم صهیونیستی دنبال بیرون کردن فلسطین از سرزمین خودشان و تصرف کل فلسطین هستند. هر چند که ترامپ بر این عقیده است که این اقدام را برای وعدههای انتخاباتی و آغاز یک حرکت انجام داده است. اما منظورش این است که میخواهد یک شوک به مذاکرات صلح که طی سالهای گذشته خاموش شده وارد سازد، ولی به دلیل اقدامش در بیتالمقدس و حساسیت افکار عمومی جهان بویژه مسلمانان؛ در حقیقت آن وجاهتی که یک میانجی و یا کسی که بخواهد با شوک مثبت یک روندی را آغاز کند، از دست داده است.
از همه مهمتر آنکه این اقدام یکجانبه امریکا و غلتیدن به سمت رژیم صهیونیستی به صورت واضح نشان میدهد که ایده دو دولتی برای حل مسأله فلسطین منتفی خواهد شد، زیرا اکنون با اقدام ترامپ به وضوح عدم توازن میان دو رژیم به وجود آمده است، یک رژیمی که تحت حمایت آمریکاست و یک مردمی که هیچ در دست ندارند و باید براساس امکانات خودشان که اعتراض است حرکت کنند تا حقوق ملی و مدنی خود را استیفا کنند، در عمل ایجاد دو دولت نامتقارن است که قطعاً در کنار هم قرار نمیگیرند. البته که تجربه ما از ۱۹۹۴ بعد از مذاکرات اسلو و تشکیل دولت خودگردان این امر را تایید میکند. شما ببینید یک دولت خودگردان در دو سرزمین از هم جدا (کرانه باختری و غزه) و در حقیقت با اقسام مشکلات مالی و رفت و آمدی و... در اصل یک کاریکاتوری از حاکمیت فلسطینی است. بنابراین اگر این مباحث جدید را در کنار این تجربه قرار دهیم فلسطینیها درمییابند که برای رسیدن به حقوق حقه خود گزینهای جز حرکت در مسیر تشکیل یک حاکمیت تمام فلسطینی یعنی همان ایده یک کشور یک دولت نخواهند داشت که از طریق مبارزه به دست میآید نه مذاکره. مذاکره باید از موضع قدرت باشد و نه ذلت، آنگونه که رژیم صهیونیستی و ترامپ میخواهد.
این اقدام ترامپ میتواند با پایان یافتن بحران سوریه و نابودی داعش ارتباط داشته باشد که ترامپ بخواهد با ایجاد بحرانی جدید آن ناکامیهایی که در منطقه داشته است، پوشش دهد؟
من قبل از اینکه پاسخ این سوال را بدهم معتقدم این امر را از طریق دیگری درپیش گرفته و آن عربستان است. عربستان در ۴ زمینه عراق، سوریه، لبنان و یمن، صحنه خاورمیانه را باخته است. اما در این مقطع به دلیل اخباری که در رسانهها درز کرده که در حقیقت ترامپ قبل از اعلام این بیانیه به نوعی با کشورهای عربی نظیر مصر و بویژه عربستان مذاکره کرده است. به نظر میرسد که توطئهای در کار بوده است هر چند که عربستان و مصر در این مدت بیانیه محکومیت اقدام ترامپ را در حرف داشتند اما حقیقت این است که افکار عمومی دنیای اسلام و کشورهای عربی، عربستان را متهم تلقی میکنند و احساس میکنند که این اقدام امریکا با هماهنگی عربستان صورت گرفته است. این شرایط را اگر ببینیم و این نظریه را بپذیریم در حقیقت عربستان برای اینکه رفتار منطقهای خود را توجیه کند تنها بیانیه داده است ضمن اینکه اخباری که از دو روز گذشته به رسانهها درز پیدا کرده است مبنی بر ارتباط عربستان با رژیم صهیونیستی و دعوت از محمد بنسلمان برای سفر به سرزمینهای اشغالی و احتمالاً میانجی شدن بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیها این را نشان داده و میتواند نظریه مطرح شده را تایید کند.
اما با جمیع این شرایط شما چقدر احتمال جنگ جدید یا شروع انتفاضه جدید را در منطقه میدهید؟
ببینید من بعید میدانم جنگی رخ دهد چراکه برآیند اقدامات هفته گذشته این را نشان داده، البته تحولات منطقه آنقدر ژلهای است و سرعت اخبار به قدری زیاد است که پیش بینی مشکل است، ولی به نظر نمیآید جنگی رخ دهد. با توجه به ضعف داخلی و بنیه ناتوان اقتصادی مردم فلسطین و همچنین تفرقه در دنیای اسلام، وضعیت را به سمت و سویی میبرد که نفسی برای انتفاضه جدید وجود نداشته باشد. مگر اینکه تحولات به سمت و سوی جدیدی کشیده شود، ولی در این یک هفته به نظر میآید علیرغم درگیریهای پراکنده در غزه و رامالله چنان ظرفیتی برای درگیری وسیع بین دولتهای منطقه و یا درگیری در فلسطین وجود نداشته باشد.
حتی اجلاس سازمان همکاری اسلامی در استانبول نیز فقط یک نشست و برخاست با صدور بیانیه بود و تأکیدی بر پایتختی بیتالمقدس شرقی برای فلسطینیها که در حقیقت این میزان از برون داد با آنچه که دنیای اسلام و در حقیقت مردم فلسطین انتظار داشتند، تطابق نداشت.
اقدام نیکی هیلی را چطور تفسیر میکنید، او ایران را متهم به کمک به یمن در جنگ عربستان کرده آیا قادر است با این اتهام ما را به چالش جدید و یا درگیری بکشاند؟
این شوی خانم نیکی هیلی یک فرار به جلو است! یعنی در حالی که سه سال است انواع و اقسام بمبهای خوشهای و تسلیحات غربی بر سر مردم یمن میریزد و آنها را به خاک و خون میکشد، اتهام وارد کردن براساس صحبت از موشکی که چون بالدار نبوده و یا جمله نا مفهومی که مربوط به تأسیسات شهید باقری است، استدلالهای خیلی خندهداری است و به عقیده من این بیش از اینکه اشاره به تحولات منطقهای باشد به بلاهت امریکایی مربوط میشود. این خانم میخواهد از مخالفت با ایران از طریق کسب اطلاعات غلط و بزرگنمایی آن علاوه بر اینکه موج علیه ایران راه بیندازد، قضیه بیتالمقدس فراموش شود، خود را نیز به ترامپ نزدیکتر و جای تیلرسون وزیر خارجه آمریکا را بگیرد.
کسی ایشان را جدی نمیگیرد و این بار نیز کسی باورش نکرد. فکر میکرد خیلی اطلاعات محرمانهای را دارد افشا میکند! گویی مردم یمن در طول سه سال گذشته با «لول هنگ» سعودی کشته شدهاند نه بمبهای خوشهای آمریکایی؟! وی جامعه بینالمللی را به سخره گرفته است! نتیجه تحقیقات مؤسسه تحقیقات سلاح در مخاصمات که در زمینه اطلاعات تسلیحاتی و نقل و انتقال آن فعال است، نشان میدهد که عربستان سعودی و آمریکا در انتقال تسلیحات اروپایی به دست داعش و تروریستهای وارداتی در عراق و سوریه نقش دارند.
در این گزارش ۲۰۲ صفحهای آمده بیش از یک سوم از تسلیحات جنگجویان وارداتی داعش، در عراق و سوریه است، از کشورهای اروپایی خریداری و به دست آنها رسیده بود و نام آلمان، بلغارستان، رومانی، مجارستان و روسیه و چین هم آمده است.
هدف از این اقدام خندهدار یا به قول شما شوی بینالمللی چیست؟
با این ادعاها اصل موضوع فجایع جنگ و جنایات امریکا و آلسعود در یمن به حاشیه رانده میشود. همچنین برای یک دوره جدید فشار بر ایران بیان شده که جایگاه اصلی ندارد. جایگاه و زمینه اصلی ما در این قضیه حمله و تجاوز غیرقانونی عربستان به یمن است. اگر این امر مورد توجه قرار گیرد آن وقت باید دید که آمریکاییها چه نقشی دارند و تسلیحات انگلیسی آنجا چه میکند؟ گزارش فوق به طور دقیق به این امر میپردازد. جامعه جهانی هم متأسفانه سکوت کرده و باید پاسخ دهد که آیا سعودی با صنایع داخلی نداشته خود، این بمبارانها را انجام میدهد؟! همه اینها نشان از این دارد که سعودی با پشتوانه آمریکا و غرب به کشتار مردم یمن میپردازد. حال اگر ایران میآید از مردم مظلوم یمن دفاع میکند دخالت تلقی میشود اما چرا جنایتی که سعودی و آمریکا در یمن صورت میدهند هیچ انگاشته میشود؟!
بله اخیراً دو خبرنگار فرانسوی اسنادی دادهاند