حامد سعيديراد:
قرن نوزدهم در انگلستان دوره یکه تازی مکاتب و منشهای اختلاطی است و این غلبه افکار تلفیقی بیانگیر عرقریزی و تلاش همه جانبه اندیشمندان انگلیسی برای شکلدهی نظام سیاسی استوار و مترقی در این صده است. قرنی که پس از انقلاب مشروطه و برقراری ساختار نوین و تازهپا و نهچندان استوار سیاسی در انگلیس همه به تکاپو افتاده بودند تا سهم خود را برای پیشرفت و اعتلای بریتانیای کبیر ادا کنند. یکی دموکراسی یونانی را با آریستوکراسی تلفیق میکرد و دیگري با سودمندگرایی ملغمهای میساخت که بوی الیگارشی از آن بر می خواست و یکی هم از لائوتسه و زنون ولتر حکومتی هفتاد ودو ملت میآفرید. در این میان اما تکیه بر متفکرین قرن هفدهم و هجدهم انگلیس از همه بیشتر بود و پایه و اساس بیشتر مکاتب سیاسی و خط مشئهای حکومتی قرن نوزدهم همان افکار و آراء جان میلتون و رابرت فیلمر و هابز و لاک بود. هر کس بنا بر طبع و میلش یکی از اینها را بر می گزید و چند خطی از کتابهای عصر طلایی یونان و یا فلسفه قرون وسطی چاشنیاش می کرد و با اندک نمک ابتکار و نوآوری نام خود را در فهرست فلاسفه سیاسی انگلستان به یادگار میگذاشت. ویلیام گادوین هم از این دسته متفکرین تلفیقی بود. او فلسفه هیوم را با کمی از آراء توماس پین تلفیق کرد و قدری هم از آنارشیستهای پیش از خود الگو گرفت. گادوین را بنیانگذار مکتب آنارشیسم میدانند البته این قول اگر محدود شود به آنارشیسم مدرن کاملا صحیح است اما اگر مکتب آنارشیسم به عنوان یک مکتب مستقل و بدیع در قرن نوزدهم و آن هم ابداع شده به وسیله گادوین معرفی شود، کاملا نادرست است چرا که چند هزار سال پیش از گادوین اندیشههای آنارشیستی هرچند با نام و به شیوهای دیگر اما با همین خمیر مایه مطرح شده بودند. گادوین مانند هیوم معتقد بود انسانها ذاتا به دنبال لذت و خوشیاند و غایت همه تلاشهای انسانی منجر به کسب لذت و یا گریز از درد می شود. اما در زمینه اخلاق او عقیده متفاوت و متمایزی نسبت به هیوم داشت. گادوین بر این عقیده بود که انسانها در قبال یکدیگر حقوقی ندارند و تنها وظیفه است که معیارها و مقیاسهای روابط انسانی را معین میکند. او بر این باور بود که اعمال انسانی در جهت پیشبرد بیشترین خوشی و لذت برای مردم جامعه صورت میگیرد و با این عقیده که انسانها ذاتا خود خواهند شدیدا مخالف بود و معتقد بود اگر انسانی کار خطایی بکند تنها به خاطر جهل او نسبت به نیک یا بد بودن آن عمل است. گادوین هرگونه مجازات و اعمال زور را هم شدیدا رد میکرد و معتقد بود با زندان و مجازات نمی توان انسانها را اصلاح کرد و این مقولات جز پایین آوردن شأن قاضی و مجرم نتیجه دیگری در برندارد. گادوین با الهام از پین به اصالت و فایده جامعه معتقد بود و حکومت را شر میدانست اما بر خلاف پین که وجود حکومت شرور را لازم و ناگزیر میخواند او بر این اعتقاد بود که حکومتها باید کاملا از میان بروند تا بشر بتواند با تکیه بر عقل و قوه کمالطلبی خود راه سعادت و خوشبختی را طی کند. گادوین برای آزادی اذهان و عقول بشری از زیر یوقهای دست ساخت خود بشر حتی پا را از این هم فراتر نهاد و منکر سودمندی و فایده همکاری شد. او مدعی شد که همکاری و کار گروهی عقل بشر را ملزم میکند که تحت سیطره و حکومت خرد جمعی گروه فعالیت کند و همین موضوع مانع شکوفایی استعدادها و خلاقیتهای بیحد و حصر بشری می شود.
ویلیام گادوین در3مارس 1756 چشم به جهان گشود و درسال 1836 چشم از جهان فروبست. گادوین بعدها در آثار نویسندگانی چون کولریج، هزلت و شلی تاثیر گذاشت. افکار و عقاید گادوین بسیار آرمانی و دست نیافتنی بود و تنها توانست در زمان حیات خودش آن هم در مدت کوتاهی شور و حالی در جامعه فکری انگلستان در بیاندازد اما هیچگاه فرصت عملی شدن و یا توانایی تبدیل به یک ایدئولوژِی یا تز حکومتی و سیاسی جدی و قابل بحث را نیافت.