در ارديبهشت سال 87 خبري دهان به دهان منتقل شد، مبني بر اينكه شخصي به نام عباس پاليزدار با سخنراني‌ در دانشگاه‌هاي مختلف، اتهامات سنگيني به اكثر رجال سياسي كشور نسبت داده است. طولي نكشيد كه صوت و تصوير اين سخنراني‌ها دست به دست شده و سايت‌هاي داخلي و خارجي اقدام به انتشار مطالب آن كردند. با انتشار گسترده سخنراني‌هاي فوق، اين سوال مطرح شد كه عباس پاليزدار كيست؟ هيچ كس نام و نشاني از وي سراغ نداشت و حتي با جستجو در مرورگرها عكسي نيز از او يافت نمي‌شد. اما طولي نكشيد كه عباس پاليزدار به تيتر اول روزنامه‌ها و خبرگزاري‌ها راه يافت و ديگر همه او را مي‌شناختند. در آن دوره به عنوان خبرنگار يكي از خبرگزاري‌هاي رسمي كشور ماموريت يافتم تا بدانم پاليزدار كيست. چه مي‌گويد و براي چه. چاره‌اي نبود جز اينكه با دعوت كنندگان وي به دانشگاه‌ها تماس بگيريم. اما پاسخ‌ها عجيب بود و هيچ كس پاليزدار را نمي‌شناخت و يا نخواست كه بشناسد و از او نشاني دهد. يكي از دانشجوياني كه پاليزدار را براي سخنراني به همدان دعوت كرده بود، آن زمان مي‌گفت: "نمي‌دانستيم پاليزدار كيست و چه مي‌خواهد بگويد!" اين دانشجو بدون آنكه از او سوالي كرده باشم، مدام مي‌گفت: "ما حرف‌هاي او را تاييد نمي‌كنيم" دانشجوي فوق درحالي اين سخنان را بيان مي‌كرد كه با مشاهده فيلم سخنراني،‌ بارها براي عباس پاليزدار كف و سوت كشيده و حتي در ورودي دانشگاه پلاكادرهايي براي خيرمقدم گفتن به وي نصب كرده بودند. در آن زمان سرنخي پيدا كردم، مبني بر اينكه وي با كميته تحقيق و تفحص مجلس از قوه قضاييه همكاري‌ داشته است. به همين دليل با اعضاي اين كميته تماس گرفتيم كه همه آنها آشنايي با پاليزدار را تكذيب كردند. به عنوان نمونه، يكي از نمايندگان مجلس كه از وي به عنوان معرف پاليزدار نام برده مي‌شد، در اين رابطه مي‌گفت: "اين آقا فقط چند روز به عنوان مشاور به مجلس آمد! او را به ما معرفي كردند اما همكاري با كميته نداشت." مركز پژوهش‌هاي مجلس نيز در همان روزها با صدور اطلاعيه‌اي هرگونه همكاري با عباس پاليزدار را تكذيب كرد. به هر حال تلاش‌هايم براي يافتن پاسخ سوالاتي چون پاليزدار كيست و چه مي‌گويد و براي چه، به آنجا ختم شد كه پس از جستجوهاي فراوان و در ساعت يازده شب توانستم شماره تلفن همراه او را از دوستي بگيريم. با اولين تماس پاسخ تلفن را داد و وقتي شنيد نمايندگان اينگونه آشنايي با او را تكذيب كردند، برافروخته شد. از من خواست تا آدرس خبرگزاري را بدهم تا كپي حكم و فيش‌هاي حقوقي خود از مجلس و مركز پژوهش‌ها را برايمان ارسال كند. حتي ادعا مي‌كرد آنان تقديرنامه‌اي به وي داده و از او به عنوان برادر جانباز و بسيجي ياد كرده‌اند. قرار براي فرداي آن روز گذاشته تا ضمن مصاحبه‌اي مفصل، اسنادي كه مدعي آن است را ارائه كند كه در روز مقرر دستگير شد. چند روز بعد نيز خبر رسيد پرونده‌اي تحت عنوان باند پاليزدار و با شكايت كساني كه وي آنها را متهم به فساد اقتصادي كرده، در دستگاه قضايي تشكيل شده است. در نتيجه عباس پاليزداري كه از گمنامي به تيتر اول رسانه‌هاي داخلي و خارجي رسيده بود، با همان سرعت فراموش شد . اما تاييد حكم پاليزدار در دادگاه تجديدنظر بهانه‌اي شد تا مجددا به سراغ او بروم و پرسشهاي ياد شده را مطرح كنم. قراري كه اينبار محقق شد. در اين مصاحبه عباس پاليزدار به اتفاق هادي ارمغان وكيل مدافع خود حضور يافت . البته در زمان انجام مصاحبه حكم دادگاه تجديد نظر در مورد وي نيز منتشر شد. بر اساس اين حكم عباس پاليزدار، از اتهام ‌اقدام عليه امنيت ‌كشور تبرئه شد،‌ اما در مورد اتهامات ديگر كه عبارت بودند از افشاي اسناد محرمانه و خيانت در امانت و افترا‌، محكوم گشت. بنابراين محكوميت وي از 10 سال، به شش سال كاهش يافت." به هرحال مصاحبه با عباس پاليزدار در دومين قرار انجام شد. البته هنوز هم اعتراف مي‌كنم كه نمي‌دانم عباس پاليزدار كيست؟ اقتصادداني كه مدرك تحصيلي خود را از يك دانشگاه مجازي گرفته؟ رئيس خانه صنعتگران ايران؟ مشاور مركز پژوهش‌هاي مجلس؟ شخصي كه مبارزه با فساد اقتصادي را وظيفه خود مي‌داند يا شخصي كه بدهي 6 ميلياردي توماني به بانك دارد؟ وي در معرفي خود مي‌گويد: "عباس پاليزدار هستم. در طول دوران دفاع مقدس بيش از 68 ماه را در جبهه‌ها حضور داشتم. 65 درصد جانبازي دارم كه بنياد جانبازان لطف كرد و 20 درصد مرا شفا داد و پرونده جانبازي 45 درصدي برايم باز كرد." فارغ از اينكه سخنان پاليزدار را قبول داشته باشيم و يا نه، بيان اين نكته ضروري است كه عباس پاليزدار در طول گفتگويي كه با وي داشتيم از اشخاص حقيقي و حقوقي نام برد كه بدليل اينكه اسنادي مبني بر صحت اين مطالب در اختيار نداشتيم، از انتشار اسامي خودداري كرده و به جاي آنها ... گذاشته‌ايم. البته افرادي هم هستند كه در طول مصاحبه به آنها اشاره شده است كه روزنامه سياست روز آمادگي خود را براي انجام گفتگو و انتشار نظرات آنها و صد البته طرح سوالات متعدد اعلام مي‌كند. بدون شك اين گفتگو طولاني‌ترين مصاحبه‌اي است كه تا به امروز انجام داده‌ام، چرا كه از ساعت هشت و سي دقيقه صبح تا پيش از اذان ظهر يعني حدود 4 به طول انجاميد. چندين بار گفتگو را براي استراحت قطع كرديم. همچنين در طول مصاحبه آقاي هادي ارمغان وكيل عباس پاليزدار بارها سخنان موكلش را قطع و به برخي از مطالب مندرج در كيفرخواست و يا لوايح دفاعيه اشاره مي‌كرد. ذكر اين نكته ضروري است كه پاليزدار از بيان مطالبي كه در سخنراني‌ها گفته بود، اكراه داشت و من نيز نمي‌خواستم فضاي گفتگو را به آن سمت ببرم. چرا كه هدف مصاحبه شرح وقايع آن دوران و رفتارشناسي پاليزدار بود نه تاييد و يا تكذيب سخنان پيشين و يا حتي خود وي. بيان اين نكته نيز ضروري است كه اين مصاحبه پس از پياده‌سازي مطالب و تدوين، به رويت پاليزدار رسيد و خود بخشي از مطالب را حذف كرد. در تحريريه روزنامه سياست روز نيز برخي مطالب را به دليل اينكه سندي از آنها در اختيار نداشتيم حذف كرديم. همچنين در طول گفتگو بارها از افراد و اشخاص حقيقي و حقوقي نام برده شده است كه به جاي اسامي اين افراد به همان دليلي كه پيشتر گفته شد، نقطه چين گذاشتيم. برخي از نقطه چين‌ها نيز مربوط به اسامي افرادي است كه نام آنها در مصاحبه منتشر شده، اما در آن مورد خاص ما سندي در اختيار نداشتيم تا از صحت اظهارات پاليزدار مطمئن شويم، لذا اقدام به حذف نام كساني كرديم كه پيشتر اسامي آنها به وضوح بيان شده است. به احتمال فراوان افرادي كه از آنها در مصاحبه فوق نام برده و يا نام آنها به صورت نقطه‌چين حذف ولي نشانه‌هايي از آنها در مصاحبه آمده است، علاقه‌مند هستند تا در تاييد و يا تكذيب سخنان پاليزدار با روزنامه سياست روز گفتگو كنند كه مجددا اين آمادگي را اعلام مي‌كنيم، با همان پيش‌ شرط‌هايي كه گفته شد. و اما متن گفتگو با عباس پاليزدار *** سخنراني‌هاي بحث برانگيز شما در دانشگاه‌هاي مختلف کشور موجب شد تا عباس پاليزدار گمنام به صدر اخبار رسانه‌ها تبديل شود. در آن هنگام خبرنگاران مختلف از جمله خود من براي يافتن پاسخ اين پرسش که پاليزدار کيست با اعضاي کميته تحقيق و تفحص مجلس مانند فاطمه آجرلو نماينده کرج و يا حسن کامران نماينده اصفهان که رياست کميته را بر عهده داشت، تماس گرفتند. اما پاسخ‌هاي اين نمايندگان با ادعاهاي شما متناقض بود. به عنوان مثال خانم آجرلو به من گفتند که شما چند روز فقط به عنوان مشاور با کميته همکاري داشتيد و يا آقاي کامران اساساً آشنايي و همکاري با شما را منکر شد. اطلاعيه مرکز پژوهش‌هاي مجلس را نيز حتماً به خاطر داريد که در آن احمد توکلي رسماً هرگونه همکاري با شما را تکذيب کرد. سوال نخستم اين است که چه زماني و به چه صورتي و براي انجام چه کاري با مجلس شوراي اسلامي همکاري داشتيد؟ به دليل اين که مجلس را خانه ملت مي‌دانم همواره تلاش کردم که با مجلس و نمايندگان همکاري داشته باشم و اين همکاري از مجلس چهارم آغاز شد. اوج اين همکاري‌ها به مجلس هفتم برمي‌گردد که با توجه به جو حاکم بر خانه ملت، اشتياق بيشتري براي همکاري با افراد و تيپ‌هاي فکري مثل من وجود داشت. در مجلس هفتم ابتدا براي تحقيق درباره مشکلات صنعت کشور با برخي از نمايندگان مانند خانم آجرلو و آقاي کاتوزيان همکاري و جلساتي داشتم که در نهايت منجر به معرفي من به مرکز پژوهش‌ها براي شناسايي گلوگاه‌هاي صنعت کشور شد. در آن مقطع با حکم رسمي مرکز پژوهش‌هاي مجلس که به امضاي آقاي احمد توکلي رسيده بود فعاليت خود را آغاز کردم که اسناد آن موجود است. همکاري شما با کميته تحقيق و تفحص از قوه قضائيه چه زماني و با معرفي کدام نماينده آغاز شد؟ در سال 83 که بحث مبارزه با مفاسد اقتصادي از سوي مجلس هفتم جدي گرفته شد به دعوت برخي از نمايندگان مانند خانم آجرلو و آقايان کاتوزيان، زاکاني، محمد دهقان، کامران و خيلي از نمايندگان محترم مجلس که خود را در اين امر جدي نشان مي‌دادند، جلساتي برگزار کرديم و برخي از آن‌ها خواستند که راه‌هاي دستيابي به اطلاعات مفاسد اقتصادي را ارائه کنم. با توجه به تجربه کاري که داشتم، مي‌دانستم که سرنخ‌هايي از مفاسد اقتصادي در ميان پرونده‌هاي قوه قضاييه وجود دارد و با جست‌وجو در ميان پرونده‌هاي موجود در دستگاه قضايي، مي‌توان به اطلاعات خوبي در اين زمينه دست يافت. لذا پيشنهاد انجام تحقيق و تفحص از قوه قضائيه را به اين نمايندگان ارائه دادم. اگرچه مي‌دانستم طي عمر جمهوري اسلامي کسي تحقيق و تفحص از قوه قضاييه را مطرح نکرده است اما نمايندگان مجلس هفتم که تازه وارد خانه ملت شده بودند، اشتياق زيادي براي اين کار از خود نشان دادند. به هر حال تدوين طرح تحقيق و تفحص از قوه قضائيه آغاز شد و در تدوين اين طرح به نمايندگان کمک کردم تا اين که با رأي بالايي در صحن علني به تصويب رسيد. پس از تصويب اين طرح مجدداً نمايندگاني مانند خانم آجرلو و آقايان دهقان و کامران از من دعوت کرده و خودشان اعلام کردند که هيچ کس حاضر نيست دبيري اين مجموعه را برعهده گيرد. لذا پيشنهاد کردند که من اين کار را قبول کنم. ابتدا به دليل اين‌که تخصص من اقتصاد است و از مسائل حقوقي اطلاع چنداني ندارم، امتناع کردم. لذا در همان جلسه اعلام کردم که من از کسي ترس و واهمه‌اي ندارم ولي براي اين کار مناسب نيستم که اعضاي هيئت تحقيق و تفحص تأکيد کردند اگر يک نفر با شهامت هدايت اين مجموعه را برعهده گيرد، ما حقوقدان‌هايي را به عنوان مشاور به اومعرفي‌ مي‌کنيم تا در کنارش باشند. لازم است اين را هم متذکر شوم که چند ماهي پس از تصويب طرح فوق آقاي احمدي‌نژاد با شعار مبارزه با مفاسد اقتصادي وارد ميدان شد و فضاي خوبي براي انجام اين کار در کشور به وجود آمد. در حقيقت من با فضايي که ايجاد شد، تصور کردم فرصت مناسبي براي مبارزه با مفاسد اقتصادي است. البته در جلسه‌ديگري به خانم آجرلو گفتم، در کارهاي قبلي که با معرفي شما با مجلس و مرکز پژوهش‌ها همکاري داشتم، زماني که مشکلي در کار پيش مي‌آمد، پشت ما را خالي مي‌کرديد. مثلاً در طرح شناسايي گلوگاه‌هاي صنعت کشور که با دکتر توکلي اختلاف پيدا کردم، هيچ حمايتي از من نشد و حتي پول اجراي آن طرح را نيز شخصاً هزينه کردم. آن‌جا پول هزينه کرديم ‌اما اينجا بحث جان مطرح است و بايد حمايت کامل از اين کار شود که ايشان قرآن از کيفش درآورد و گفت‌ من و ديگر نمايندگان حامي تحقيق و تفحص از قوه قضائيه بوده و تا آخر پشت تو هستيم و بايد اين کار ارزشي که خواسته شهداست، انجام شود. در آن دوره شايعه‌اي مطرح شد مبني بر اين‌که شما با خانم آجرلو نماينده کرج نسبت فاميلي داريد؟ اين شايعات صحت دارد؟ به هيچ عنوان نسبتي با خانم آجرلو ندارم. البته خانواده آجرلو را از زمان جنگ مي‌شناسم و خيلي از بچه‌هاي جبهه که با شهيد حاج‌احمد آجرلو فرمانده سپاه کرج ارتباط داشتند، شيفته اخلاق اين شهيد بودند. حاج‌احمد فرمانده من هم بود. خانم آجرلو برادر ديگري هم داشت که او نيز به فيض شهادت نائل آمد. ضمن اين‌که خانم آجرلو يک برادر جانباز ديگر هم دارند به نام حاج‌عباس که در دوران دفاع مقدس در جبهه با ايشان آشنا بودم و البته بعد از جنگ ارتباطم با حاج‌عباس آجرلو کم شد. به هر حال از آن‌جا‌ که تحقيق و تفحص از قوه قضائيه را براي شناخت مفسدان اقتصادي يک کار ارزشي و تلاش براي تحقق آرمان شهدا مي‌دانستم، اين کار را قبول کردم. پس از آن‌که به من حکم دادند به اتفاق خانم آجرلو و محمد دهقان که هم اکنون عضو هيئت رئيسه مجلس نيز هستند، دست روي قرآن گذاشتيم که تا آخر راه را ادامه دهيم و هم قسم شديم اگر يک روز جلوي ارائه گزارش تحقيق و تفحص گرفته شود، ما مطالب را منتشر کنيم. حکم شما تحت چه عنواني صادر شد؟ عنوان حکم من دبير کميته تحقيق و تفحص مجلس شوراي اسلامي از قوه قضاييه مستقر در سازمان بازرسي کل کشور است. ‌شخصي به نام آقاي بهجوييان نيز دبير هيئت تحقيق و تفحص بود که در مجلس و در دفتر آقاي کامران مستقر بود. در جلسات مختلفي که براي طراحي شيوه اجراي کار داشتيم، مقرر شد که در ابتدا به گونه‌اي ظاهرسازي کنيم که مثلاً هدف ما تحقيق درباره هزينه‌هاي مالي قوه قضائيه است. چرا که حدس مي‌زديم اگر بفهمند ما به دنبال جمع‌آوري اسناد و مدارک مفسدان اقتصادي هستيم، مانع‌تراشي خواهند کرد. اين نکته را هم يادآور شوم که برخي در قوه قضائيه ابتدا با اين استناد که دستگاه قضايي زير نظر رهبري است و قانون اساسي نيز بر تفکيک قوا تأکيد دارد و مجلس نمي‌تواند از اين نهاد تحقيق کند، همکاري نمي‌کردند. بنابراين تعدادي از نمايندگان ديداري با رهبر معظم انقلاب داشتند و در همان جلسه ايشان به صورت کتبي موافقتشان را با انجام اين کار به رئيس وقت قوه قضائيه اعلام فرمودند. پس از آن من و همکارانم در سازمان بازرسي کل کشور مستقر شديم و در ابتدا همکاري خوبي با ما داشته و امکانات لازم از سوي آقاي نيازي رئيس وقت سازمان بازرسي در اختيارمان قرار گرفت. همان طور که گفتم ابتدا به گونه‌اي نشان ‌داديم که ما فقط به دنبال تحقيق از وضعيت مالي قوه قضاييه هستيم. لذا در جلسات اول مثلاً از مسئولان سازمان بازرسي کل کشور سوال مي‌کرديم که چقدر بودجه گرفته‌ايد و چه طور اين پول را هزينه کرده‌ايد و يا اين‌که چرا فلان کارمند شما رشته تحصيلي‌اش با سمتش ارتباطي ندارد. همين کار ما موجب شد که فضا عليه تحقيق و تفحص مجلس از قوه قضاييه شکسته شود. يک روز به اتفاق خانم ... و آقاي ... از اعضاي کميته تحقيق و تفحص مجلس با آقاي ... از مسئولان وقت سازمان بازرسي جلسه داشتيم و آرام آرام سوالات اصلي را مطرح کرده و پرسيدم که چرا برخي از اين پرونده‌ها راکد مانده و به آن‌ها رسيدگي نمي‌‌شود؟ در اين‌جا بود که خواسته و يا ناخواسته مسئولان سازمان بازرسي روند تحقيق و تفحص را به سمتي که مي‌خواستيم، هدايت کردند. در پاسخ سوال ما آقاي ... به پرونده‌هايي اشاره کرد که با وجود تلاش‌هاي بسيار به نتيجه نرسيده و معتقد بود که اين امر انگيزه نيروهاي اين سازمان را کاهش داده است. ما نيز از فرصت استفاده کرده و خواستيم اين پرونده‌ها را به کميته تحقيق و تفحص مجلس از قوه قضائيه براي بررسي ارائه دهد. در اينجا لازم است به نکته‌اي اشاره کنم. در زمان بررسي پرونده‌ها به اتفاق خانم ... جلسه‌اي با آقاي رئيسي معاون قضائيه داشتيم که آقاي رئيسي با اشاره به يکي از پرونده‌ها گفت "شخصي که در اين پرونده از وي نام برده شده، پدر همسر من نيست،‌ اما در پرونده به اشتباه اين فرد را به من نسبت داده‌اند. ما در آن جلسه از آقاي رئيسي مدرک خواستيم که ارائه اين مدارک به جلسه بعدي موکول شد. در جلسه دوم که تنها به ديدار ايشان رفتم، آقاي رئيسي شناسنامه همسر و پدر همسرشان را ارائه داد و من نيز متوجه اشتباه فوق شدم. پس از اين که متوجه شدم در گزارش پرونده اشتباهي صورت گرفته علي‌رغم اين که وظيفه‌اي نداشتم براي اصلاح اين اشتباه تلاش کردم که خوشبختانه موفق هم شديم و گزارش آن پرونده اصلاح شد. همچنين در طول کار با شخصي به نام آقاي .... که قبلاً سمت .... در دبيرخانه ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي را بر عهده داشت، آشنا شده و ايشان هم کلاسه 123 پرونده را به من داد که پس از استعلام و دريافت پرونده‌ها متوجه شديم که مربوط به دانه درشت‌هاي اقتصادي است. پس از دريافت اين پرونده‌ها از مجلس خواستم مشاوران حقوقي که قول داده بودند را براي بررسي اين پرونده‌ها معرفي کنند. تعداد زيادي از حقوقدان‌ها براي اين کار معرفي شدند که هر کدام بنا به دلايلي با ما همکاري نکردند. بالاخره گروهي از حقوقدان‌ها با معرفي خانم ... و آقاي ... به عنوان مشاور حقوقي به تيم ما پيوستند و کار را شروع کرديم. لازم به ذکر است که تمام افراد گروه به صورت رسمي به امور اداري مجلس معرفي شديم و پس از تأييد حراست با ما قرارداد منعقد شده و حتي حقوق هم گرفتيم. پس از اين به بعد است که کار شما با حضور آقاي عطار و ديگر حقوقدان‌ها به صورت جدي آغاز مي‌شود؟ دقيقاً. اما هنوز پرونده‌ها را به طور کامل بررسي نکرده بوديم که با مشکلاتي در اين راه روبه‌رو شديم. به عنوان نمونه به ما اعلام کردند که دوره تحقيق و تفحص تمام شده و به همين دليل بايد دفتر کارمان در سازمان بازرسي را تخليه کنيم. ابتدا حاضر به ترک سازمان بازرسي نبوديم اما بالاخره مجبور به ترک آن‌جا و انتقال پرونده‌ها به مجلس شديم. يعني پرونده‌هاي طبقه‌بندي شده سازمان بازرسي کل کشور را از آن‌جا خارج کرديد؟ اين کار قانوني بود؟‌ اول اين که اصل پرونده‌ها در اختيار ما نبود، بلکه از روي آن‌ها کپي کرده بوديم. در ثاني با توافق مجلس و سازمان بازرسي اين کار انجام شد. يک روز من، آقايان ... و ... و خانم .... از اعضاي کميته تحقيق و تفحص با آقاي .... و معاون ايشان آقاي ... جلسه‌اي داشتيم و براي اين کار توافق کرديم. البته مي‌دانستم انتقال پرونده از سازمان بازرسي مشکلات خاص خود را دارد و زماني که ما اين پرونده‌ها را بيرون بياوريم هر اتفاقي ممکن است براي اين بيفتد. به همين دليل براي اجراي اين توافق تعلل مي‌کردم و پرونده‌ها را خارج نمي‌کردم. تا اين‌که آقاي دهقان با من تماس گرفت و گفت اگر بازهم براي ماندن در سازمان بازرسي کل کشور پافشاري کني، ديگر همکاري نمي‌کنند و همين پرونده‌ها را نيز از ما مي‌گيرند. به همين دليل نهايتاً پرونده‌ها را با توافق مجلس و سازمان بازرسي به مجلس منتقل کرديم. هادي ارمغان وکيل مدافع عباس پاليزدار: در پرونده موکلم ثبت شده است که سازمان بازرسي کل کشور منکر اين توافق نشده. ضمن اين‌که مجلس نيز اين توافق را تأييد کرده و خانم آجرلو و آقايان دهقان و کامران در اظهاراتي که در پرونده ثبت شده، تأييد کرده‌اند که پرونده‌ها با توافق مجلس و سازمان بازرسي به مجلس منتقل شده است. عباس پاليزدار: بر اساس اين توافق پرونده‌ها را به مجلس آورديم اما به دليل آن‌که مکان مناسبي در اختيار نداشتيم، مجبور شديم با هماهنگي رئيس و اعضاي کميته تحقيق و تفحص از قوه قضاييه دفتري خارج از مجلس تهيه و در آن‌جا کار را دنبال کنيم. به هر حال کار را تا آن‌جا پيگيري کرديم که منجر به تهيه گزارش تحقيق و تفحص از قوه قضائيه شد و طبق روال گزارشي به رئيس مجلس و رئيس قوه قضاييه ارجاع داده شد. از آن‌جا‌ که نام تعدادي از مسئولان قوه قضائيه در گزارش آمده بود، منتظر پاسخ آيت‌الله هاشمي شاهرودي بوديم که پس از مدتي پاسخي از ايشان دريافت نکرديم. به همين دليل خانم آجرلو از من خواست که مجدداً از آقاي رئيسي خواهش کنم يک‌بار ديگر گزارش مجلس را شخصاً به آقاي شاهرودي تحويل دهد. در همان زمان آقاي .... به من گفت که پاليزدار بيا و بي خيال شو و اين‌ها را جايي منعکس نکن و گزارش نده. اتفاق مهمي نيفتاده. من اول تصور کردم ايشان شوخي مي‌کند. حتي يک روز آقاي ... به من گفت که اين گزارش مجلس چه سودي دارد؟ از نمايندگان کمک نخواستيد؟ چرا به اعضاي کميته تحقيق و تفحص مراجعه کرده و گفتم شما قول داديد و دست روي قرآن گذاشتيد تا آخر راه باهم باشيم. حالا بايد حمايت کرده و گزارش را از مجلس قرائت کنيد. اما آن‌ها به نزديکي انتخابات مجلس هشتم اشاره کردند و گفتند الآن زمان براي اين کار مناسب نيست و بيش‌تر نمايندگان به دنبال‌هاي کارهاي انتخابات خود هستند. شما نگران نباشيد گزارش قطعاً در مجلس قرائت مي‌شود. فقط بايد تلاش کنيم نمايندگان عضو کميته تحقيق و تفحص در انتخابات بعدي هم رأي بياورند تا کار محکم‌تر پيش برود. لذا من نيز در حد توانم تلاش کردم اين نمايندگان مجدداً در انتخابات رأي بياورند. به همين دليل در شهرستان ... به نفع خانم ...، در شهرستان .... براي آقاي ... و در ... براي خانم .... سخنراني انجام دادم. بعد از انتخابات و در حالي که هنوز دوره مجلس هفتم تمام نشده بود، از چند تن از نمايندگان خواستم که گزارش تحقيق و تفحص بر اساس وعده‌اي که داده‌اند در مجلس قرار شود. اين بار بهانه‌ ديگري آوردند و گفتند فضاي کشور براي اين کار آماده نيست. گزارش اصلي تحقيق و تفحص از قوه قضائيه که آماده کرديد و براي رؤساي مجلس و قوه قضاييه فرستاديد چند صفحه بود؟ ‌آيا اسامي متخلفان هم به وضوح در آن درج شده بود؟ در گزارش اول 182 صفحه بود که در آن حداقل نام 50 نفر از دانه درشت‌ها ذکر شده بود. ماجراي اين که فضاي کشور مناسب براي قرائت گزارش مجلس نيست، چه بود؟ نمايندگان حاضر در کميته تحقيق و تفحص مدعي بودند فضاي کشور براي قرائت گزارش تحقيق از صحن علني مناسب نيست و ابتدا بايد افکار عمومي براي اين کار آماده شود. به همين دليل از من خواستند که به شهرستان‌هاي مختلف رفته و در دانشگاه‌ها در اين رابطه سخنراني و براي قرائت گزارش فضاسازي کنم. خانم ... در اين زمينه هماهنگي‌هاي لازم را با دانشگاه‌هاي مختلف انجام داد و ظاهراً يکي از پسرهاي آقاي .... که ارتباط خوبي با دانشجويان دارد نيز در اين زمينه فعال شده بود. يک روز خانم ... با من تماس گرفت و گفت هماهنگي لازم براي سخنراني من در دانشگاه همدان انجام شده و فلان روز بايد بروي همدان. البته قرار بود که خود ايشان هم در مراسم حضور داشته باشد. حتي قرار شد من ابتدا به شهرستان ... رفته و به اتفاق ايشان به همدان برويم. وقتي رسيدم آن‌جا، گفت شما حرکت کنيد و من خودم مي‌آيم. حتي در طول راه چندبار با ايشان تماس گرفتم و گفت که در راه هستم و مثلاً دو ساعت ديگر مي‌رسم‌ اما يک دفعه تلفن ايشان از دسترس خارج شد. به همين دليل تنهايي در دانشگاه همدان سخنراني کردم که اتفاقاً فضاي بسيار خوبي بود و بچه‌هاي پاي کار، انقلابي و سرزنده بودند. چه کسي از شما براي دعوت در دانشگاه همدان دعوت کرد؟ دعوت نامه براي مجلس به صورت رسمي از سوي جامعه اسلامي دانشگاهيان ارسال شده بود و مدارک آن را به دادگاه ارائه کردم. بعد از سخنراني در همدان با هماهنگي آقاي ... از اعضاي کميته تحقيق و تفحص در دانشگاه اصفهان نيز سخنراني کردم. چند سخنراني ديگر هم داشتم تا سخنراني دانشگاه شيراز. در شيراز ديدم فضا تغيير کرده و يک نوع ترس در بين دانشجويان وجود دارد. مي‌گفتند برخي به دانشجويان گفته‌اند که اگر پاليزدار تند صحبت کند با شما برخورد مي‌کنيم. چند وقت بعد مجدداً دانشجويان دانشگاه همدان از من دعوت کردند که با توجه به فضاي دانشگاه شيراز گفتم تنها نمي‌آيم و بايد همراه من نمايندگان مجلس هم باشند. دوباره تماس گرفتند و گفتند که خانم ... و خانم ... هم مي‌آيند اما همان قصه قبلي تکرار شد. من رفتم به شهرستان ... که به اتفاق خانم ... به همدان برويم. کلي معطل شدم که ايشان نيامد. ايشان يک ساعت بعد با شماره ديگري تماس گرفت و گفت تو برو من از مسير ديگري دارم مي‌روم همدان و در راه هستم. به همدان که رسيدم دانشجويان گفتند چند بار با خانم ... و خانم ... تماس گرفتند و آن‌ها در راه هستند، اما مانند دفعه قبل هر چه صبر کرديم نيامدند و من مجبور شدم تنهايي سخنراني کنم. البته اول نمي‌خواستم سخنراني کنم تا اين که تعدادي از دانشجويان فرزند شهيد جلوي مرا گرفتند و گفتند پدران ما براي همين حرف‌ها شهيد شدند، حالا شما از يک سخنراني ساده هم خودداري مي‌کني؟ گفتم من ترس و واهمه‌اي ندارم و مطالب را مي‌گويم اما چرا اينها خودشان را کنار مي‌کشند؟ بايد متذکر شوم که در تمام اين مدت تصور مي‌کردم کار ما با اطلاع مجلس و حتي شخص دکتر احمدي‌نژاد انجام مي‌شود و هدف هم آماده کردن فضا براي قرائت گزارش تحقيق و تفحص و در نهايت مبارزه با فساد اقتصادي است. اما بعد از سخنراني دوم در همدان از وزارت اطلاعات با من تماس گرفتند و گفتند بيا مي‌خواهيم با تو صحبت کنيم. چه زماني وزارت اطلاعات با شما تماس گرفت؟ در اين دوره به قول معروف، شما مشهور شده بوديد و سي‌دي‌هاي سخنراني پخش شده بود؟ دو روز قبل از دستگيري، وزارت اطلاعات با من تماس گرفت. اما قبل از تماس از وزارت اطلاعات يک اتفاقي افتاد که شايد در تحليل شرايط و علت دستگيري من مهم باشد. ماجرا از اين قرار بود که آقاي محسن خزعلي يکي از پسر‌هاي آيت‌الله خزعلي با من تماس گرفت و پرسيد چرا عليه آيت‌الله خزعلي حرف زده‌ام؟ با تعجب اين موضوع را رد کردم. چرا که در سخنراني‌ها از سلامت اقتصادي ايشان تعريف کرده بودم. آقاي محسن خزعلي گفت که .... از مدير مسئول ... تماس گرفته و اين طور گفته است. همان شب با ... و .... مدير مسئول و سردبير ... تماس گرفتم که‌ ... بدون مقدمه گفت چرا همه مفسدان اقتصادي را معرفي نکردي؟ مثلاً چرا از تخلفات آقاي .... و يا آقاي .... يا .... حرفي نزدي؟ گفتم من از اينها سند نداشتم و اگر داشتم با کسي تعارف ندارم و مي‌گفتم. ... گفت سندها را ما در اختيارت مي‌گذاريم. گفتم شما خودتان روزنامه داريد چرا سندها را خودتان منتشر نمي‌کنيد؟ جواب داد که شرايط پذيرش حرف‌هاي تو در جامعه خوب است. بعد پيشنهاد داد ديگر جايي سخنراني نکنم و به جاي آن بيا با ما مصاحبه کن. چون مصاحبه با ... در حقيقت تأييد خودت مي‌شود. من گفتم حرفي ندارم ولي اگر اين کار را انجام دهم يکي از خلاف‌هايي که مي‌گويم ماجراي .... است. که ... گفت پس بعداً خبرت مي‌کنيم. چند روز پس از اين اتفاق بود که از وزارت اطلاعات با من تماس گرفتند و گفتند بيا مي‌خواهيم با شما صحبت کنيم. جواب دادم چون ... در جريان ماجراست بهتر است با ايشان صحبت کنيد که گفتند ما با ايشان هماهنگ هستيم و فقط مي‌خواهيم با تو صحبت کنيم. بلافاصله با ... تماس گرفتم و ماجرا را مطرح کردم. .... گفت مهم نيست برو و با آن‌ها صحبت کن. من هم گفتم حالا که مهم نيست پس جلسه در دفتر شما باشد که قبول کرد. بنابراين جلسه اول در دفتر ايشان يعني در دفتر .... انجام شد. جلسه دوم در وزارت اطلاعات برگزار شد که چند نفر از مسئولان اين وزارتخانه هم حاضر بودند. به من گفتند که ما درباره تو تحقيق کرديم و همه سوابقت را مي‌دانيم. مي‌دانيم نيت خير داري اما راهي که در پيش گرفتي صحيح نيست و اشتباه مي‌روي. انسان اگر نيت خير هم داشته باشد، باز هم بايد مصالح را در نظر گرفته و راه صحيح را انتخاب کند. بنابراين چند توصيه به تو مي‌کنيم که اگر انجام ندهي به هدف مقدسي که در نظر داري دست نخواهي يافت. در آن جلسه توصيه كردند كه ديگر سخنراني و يا مصاحبه نكرده و حتي به تلفن‌هايم پاسخ ندهم. بر اساس اخبار و گزارش‌هاي موجود در رسانه‌هاي آن دوران، به توصيه‌هاي کارشناسان وزارت اطلاعات عمل نکرديد. علت چه بود؟ واقعاً مي‌خواستم اين کار را انجام دهم‌ اما فرداي آن روز با من تماسي گرفته شد و دوستم تصور کرد از وزارت است و گوشي را به من داد که متوجه شدم آقاي مرتضوي دادستان تهران است و مرا احضار کرد. پس از آن بود که دستگير شدم. البته قبل از اين که به دادستاني بروم با اعضاي کميته تحقيق و تفحص تماس گرفتم با خانم ... تماس گرفتم که ناگهان داد زد، پاليزدار اين حرف‌ها چي بود که زدي؟ با تعجب گفتم يعني چي؟ مگر قرارمان همين نبود؟ به آقاي ... هم زنگ زدم. تا گوشي را برداشت گفت پاليزدار مثل اين که دلت آب خنک مي‌خواد؟ گفتم شما نبودي که نمي‌گفتي 13 سال زندان صدام بودم و از کسي ترس و واهمه ندارم. حالا چرا از من حمايت نمي‌کنيد. ‌افرادي به همراه شما بازداشت شدند. آن‌ها چه نقشي در تحقيق و تفحص از قوه قضائيه و سخنراني‌هاي بعدي شما داشتند؟ افرادي که در اين ماجرا به عنوان باند پاليزدار دستگير شدند، 4 نفر از همکاران ما در کميته بودند و چند نفر هم از اقوامم. مثل برادرم، همسرم، برادر همسرم و باجناقم و راننده‌ام. اقوام و همکاران من هيچ دخالتي در سخنراني‌ها و مطالبي که مطرح کردم نداشتند. بسياري از آن‌ها هم تبرئه شدند. فقط اين دستگيري‌ها باعث شد که برادر خودم و برادر همسرم و همچنين باجناقم از کار اخراج شوند و دو خانواده از هم پاشيده شود. چندماه بازداشت بوديد؟ در مجموع 15 ماه که از اين مدت 8 ماه و 17 روز انفرادي بودم. ضمن اين که اکثر دوران حضورم در بند عمومي را در زندان رجايي شهر گذراندم. در دوران زندان يک بار به دليل تشديد عوارض شيميايي باقي مانده از دوران دفاع مقدس در بدنم و دو بار هم به دليل حمله قلبي به بيمارستان منتقل شدم. بر اساس اخبار منتشر شده، براي رسيدگي به پرونده معروف به باند پاليزدار يک قاضي ويژه از طرف رئيس قوه قضاييه براي اين کار در نظر گرفته شد؟ در نهايت اين قاضي چه حکمي براي شما صادر کرد؟ وکيل عباس پاليزدار: قاضي ويژه پرونده موکلم آقاي سيامک مديرخراساني بودند که براي بسياري از اتهامات مطرح در کيفرخواست حکم برائت صادر و تنها در چند مورد موکلم را مجرم تشخيص دادند. ايشان از بابت افشاي اسناد سري و محرمانه دولتي 3 سال زندان، از بابت افشاي اسناد سري و محرمانه به قصد اخلال در نظم و امنيت عمومي به 4 سال حبس، نشر اکاذيب عليه شکات خصوصي که عبارت بودند از آقايان آيت‌الله امامي کاشاني، آيت‌الله ناصر واعظ طبسي، آيت‌الله محمد يزدي و حميد يزدي، حجت‌الاسلام والمسلمين علي‌اکبر ناطق نوري، حجت‌الاسلام والمسلمين احمد علم‌الهدي 6 ماه حبس، استفاده از مدرک تحصيلي فاقد ارزشيابي از سوي وزارت علوم و دريافت حقوق بر اساس اين مدرک يك سال زندان، افترا به مسئولان نظام 6 ماه و بالاخره خيانت در امانت که مربوط به بازنگردادن دو پرونده به سازمان بازرسي کل کشور بود، يک سال زندان براي موکلم صادر شده است. در اعتراض به اين حکم در دادگاه تجديد نظر به رياست قاضي سيدمحمود توليت براي هر کدام از موارد فوق مستندات دفاعي کاملي تهيه و در تاريخ 28 ارديبهشت تقديم دادگاه شده است. مهم‌ترين اتهام موکلم آقاي عباس پاليزدار افشاي اسناد محرمانه است که در مجموع براي اين اتهام 7 سال زندان در دادگاه بدوي صادر شده است. اما ‌در لايحه دفاعي با استناد به مواد مختلف قانوني اعلام کرده‌ايم که موکلم هيچ سند محرمانه و يا سري را افشا نکرده است. براي تشريح اين موضوع بايد به چند اصل کلي اشاره کنم. نخست اين‌که‌ قانونگذار تأکيد کرده است که گزارش‌هاي سازمان بازرسي کل کشور محرمانه است و انتشار آن از ناحيه بازرس به غير ممنوع و جرم است. اما قوانين ديگري هم داريم که تأکيد دارد اگر موضوع محرمانه‌اي در دادگستري مورد بررسي قرار گيرد، ديگر وصف محرمانه و سري ندارد. با استناد به اين قانون و توجه به اين نکته که عباس پاليزدار در سخنراني‌ها به پرونده‌هايي اشاره داشته که از سوي سازمان بازرسي به نهادهاي ذيربط ارائه و به ويژه دادگستري ارائه و در دادگستري به آن‌ها رسيدگي شده است، بنابراين ديگر اين پرونده‌ها،‌ اگر در ابتدا هم محرمانه و سري بوده، ديگر محرمانه نيست. از سوي ديگر در تمام پرونده موکلم که چندين جلد است، حتي يک برگ سند محرمانه که آقاي پاليزدار آن را افشا کرده باشد، وجود ندارد. اساساً در پرونده موکلم هيچ مستنداتي وجود ندارد، با سئوال ‌بازجو شروع و به گزارش بازجو ختم مي‌شود. با توجه به اين‌که کيفر افشاي اسناد محرمانه حداکثر 3 سال و افشاي اسناد سري حداکثر 10 سال زندان است، ما از قاضي دادگاه يعني آقاي سيامک مديرخراساني خواستيم از سازمان بازرسي استعلام کرده تا بدانيم پرونده‌هايي که در اختيار موکلم بوده داراي چه طبقه‌بندي است. سازمان بازرسي در پاسخ به اين استعلام که در پرونده ثبت شده، تأکيد کرده است که هيچ يک از پرونده‌هاي فوق سري نبود. يعني يا فاقد محرمانه بوده و يا حداکثر محرمانه بوده است که کيفر افشاي اين اسناد بر فرض آن‌که محرمانه هم باشد بين 6 ماه تا 3 سال زندان است‌ و با توجه به نداشتن سابقه کيفري بايد حداقل مجازات تعيين شود. همچنين قانون ديگري داريم که در آن تأکيد شده است، تنها نخستين شخصي که يک موضوع محرمانه را افشا کند، مجرم است. در زمان بررسي پرونده قاضي ويژه تأکيد داشت که آقاي پاليزدار نخستين نفري است که اين موارد را به صورت علني مطرح کرده اما موکلم مدعي است پيش از اين مطالب فوق بارها بيان و تمام آن‌ها در رسانه‌هاي داخلي و خارجي منتشر شده است. مثال‌هاي فراوني نيز در اين زمينه وجود دارد که به صورت مستند و در قالب لايحه دفاعي به دادگاه تجديد نظر ارائه کرده‌ايم. به عنوان نمونه در کتاب ... که 15 بار با مجوز وزارت ارشاد چاپ شده است به تعدادي از مواردي که موکلم در سخنراني‌ها بيان کرده، اشاره شده است. مانند مطلبي در خصوص بنگاه اقتصادي ... و يا اين که در سال 83 سايت پيام نگار مطلبي درباره بنياد اقتصادي ... منتشر کرده است. روزنامه ... نيز در تاريخ 29 آذر 85 ‌مقاله‌اي منتشر و به مواردي چون ...‌، ...، ...، ...، ... و ... اشاره مي‌کند. از اين دست مستندها که نشان مي‌دهد گفته‌هاي آقاي عباس پاليزدار بيش از اين بارها در رسانه‌هاي داخلي و خارجي مانند خبرگزاري ... و خبرگزاري ... و همچنين رسانه‌هاي خارجي مانند ... اعلان شده، زياد است. در نتيجه با استناد به ماده قانوني که مي‌گويد اگر يک موضوع محرمانه پيش از اين اعلان شده، يعني از سوي فرد و يا افراد ديگري علني شده باشد،‌ ديگر محرمانه نيست، نمي‌توان آقاي ‌پاليزدار را متهم به افشاي اسناد محرمانه کرد. درباره شکايت شاکيان خصوصي که موکلم به 6 ماه حبس محکوم شده است بايد بگويم که از اکثر شاکيان از جمله آقايان ناطق نوري‌، حميد يزدي و امامي کاشاني از شکايت صرف‌نظر کرده‌اند. درباره خيانت در امانت و عدم بازگردادن پرونده‌هاي سازمان بازرسي واقعيت ماجرا اين است که دو پرونده در زمان بازگردادن پرونده‌ها از مجلس به سازمان بازگردانده نمي‌شود. به موکلم شفاها از سوي سازمان بازرسي اين موضوع اطلاع داده که آقاي پاليزدار در همان روز براي بازگردادن پرونده‌ها اقدام مي‌کند که فعل دستگيري ايشان محقق مي‌شود. ضمن اين‌که دو پرونده فوق بلافاصله پس از دستگيري توسط همکاران ايشان به آقاي مرتضوي دادستان وقت تهران تحويل داده مي‌شود. تمام اين موارد در لايحه دفاعي تقديمي به دادگاه تجديد نظر با مستندات و شرح کافي بيان شده و اميدوارم پس از مطالعه اين لايحه از سوي قاضي محترم ايشان مطمئن شوند که مطالب مطرح شده از سوي آقاي پاليزدار محرمانه نبوده و پيش از اين بارها و به دفعات اعلان شده است. همچنين اگر اين مطالب دروغ باشد که اميدوارم همه آن‌ها دروغ باشد، تنها بايد موکلم به دليل نشر اکاذيب به 6 ماه حبس محکوم شود که ايشان تاکنون 15 ماه حبس را تحمل کرده‌اند. خب آقاي پاليزدار! امروز که با گذشت حدود 2 سال به ماجراي سخنراني‌ها نگاه مي‌کنيد، آيا شيوه‌اي که در پيش گرفته بوديد را براي اصلاح جامعه صحيح مي‌دانيد؟ اساساً از بيان اين مطالب چه هدفي را دنبال مي‌کرديد؟ والله هدفي جز رضاي خدا و ادامه راه شهدا نداشتم‌ اما همان‌طور که گفتم راه درستي را انتخاب نکردم. متأسفانه برخي‌از اعضاي کميته تحقيق و تفحص مانند خانم‌ها ... و ... و آقايان ... و ... از حرف‌هاي من به عنوان ابزار تبليغاتي در انتخابات استفاده کردند. متأسفم از اين که برخي از سخنراني‌ها من تنها براي ‌جلب آراي مردم در انتخابات استفاده کردند. امروز از خودم سوال مي‌کنم چرا متوجه اين موضوع نشدم. از کساني که از من تنها براي منافع خودشان به صورت مقطعي حمايت کردند نمي‌گذرم و در روز موعود ‌گريبان اين‌ها را مي‌گيرم و سوال مي‌کنم چرا با شعار مبارزه با فساد وارد شدند‌ ولي در عمل کاري نکردند؟ از اين بابت پشيمانم که چرا بازيچه دست ديگران شدم‌ اما تأکيد مي‌کنم که شخصاً ادامه راه شهدا را در نظر داشتم و فقط مي‌خواستم به کشور خدمت کنم. شايعاتي مطرح شده که از آقاي هاشمي رفسنجاني به خاطر اتهاماتي که به وي و خانواده هاشمي نسبت داده‌ايد، عذرخواهي کرده‌ايد؟ بله! در اين مدت خيلي چيزها به من ثابت شد. مثلاً حرف‌هايي عليه آقاي هاشمي مطرح کردم که هيچ سند و مدرکي در اين‌باره نداشتم. آقاي هاشمي از من شکايت نکرده بود و من تنها براي حلاليت طلبيدن پيش ايشان رفتم. وقتي رفتم خدمت آقاي ناطق نوري و با ايشان صحبت کردم متوجه شدم که ايشان تنها يک دوره عضو هيئت امناي بنياد بوده و هيچ مسئوليت اجرايي هم در بنياد نداشته است. آقاي ناطق ثابت کرد اطلاعي از ماشين‌ها نداشته است. يا مطلبي ديگري درباره آقاي ناطق نوري تنها با استناد به اظهارات يک نفر که هرگز ثابت نشده است، گفته بودم که از بيان اين حرف‌ها پشيمان هستم. شنيده‌ام جايي گفته‌اي و حتي در بازجويي‌ها نيز اعلام کرده‌ايد که برخي از اتهاماتي که به نقل از شما به افراد و يا نهادهاي حقوقي نسبت داده شده است، را نگفته‌ايد. به عبارتي مطالبي به نقل از شما در رسانه‌ها در آن دوره منتشر شده که بعدها مدعي شده‌ايد که اين سخنان را نگفته‌ايد. اين موارد صحت دارد؟ بله! به عنوان نمونه درباره آقاي احمد علم‌الهدي هيچ حرفي نزده بودم. حرف من درباره ... بود که متأسفانه دستگاه‌ قضايي بدون اين‌که متوجه اين موضوع شود، شکايت آقاي احمد علم الهدي را به جاي ... در پرونده قرار داده است. در اين‌باره موارد بسيار ديگري هم هست. به عنوان مثال هيچ حرفي درباره ... و يا .... نگفته‌ام‌ اما روزنامه‌ها به نقل از من نوشتند و ... هم بر اساس اين اخبار کذب از من شکايت کرده است. به هر حال براي برخي‌رسانه‌ها متأسفم که عمداً و يا سهواً مطالبي را به ديگران منتسب و افراد را اين‌گونه دچار مشکل مي‌کنند. البته يک اشکال ديگر هم در اين ميان وجود داشت که مربوط به من نبود و اگر مجلس و اعضاي کميته تحقيق و تفحص فضايي را فراهم مي‌کردند تا با افرادي که اتهاماتي به آن‌ها مطرح است گفت‌وگو شود، خيلي از ابهامات برطرف مي‌شد. مثل مورد آقاي ناطق نوري که اگر پيش از سخنراني‌ها با ايشان گفت‌وگو مي‌کردم، مسائل براي من روشن مي‌شد‌ و يا اگر فضايي فراهم مي‌شد که با آقاي احمد علم‌الهدي صحبت مي‌کردم، سوءتفاهم‌ها بر‌طرف مي‌شد و اصلاً کار به شکايت نمي‌کشيد. مانند پرونده خاک سرخ جزيره هرمز که به دروغ به آيت‌الله خزعلي منتسب کرده‌بودند. آيت‌الله خزعلي براي دفاع از خود و رفع ابهامات چندين ساعت وقت گذاشتند و در جلسات مختلف شرکت کردند. نتيجه اين شد که متوجه شديم ايشان هيچ رابطه‌اي با اين پرونده ندارد و اساساً در پرونده فوق تخلف مالي صورت نگرفته و همه امور طبق قانون اجرا شده است. اين اشکال به تحقيق و تفحص مجلس بر‌مي‌گردد که موضوع را جدي نگرفت و وقت نگذاشت تا با آقايان صحبت کنيم و مستندات و دفاع آن‌ها را هم بشنويم. همچنين بايد از کساني که در ابتداي راه حمايت کردند و بعد مرا تنها گذاشتند مجدداً گلايه کنم. حتي گفتند مرا نمي‌شناسند در حالي که اسناد ورود و خروجم به ... موجود است‌ اما مي گويند که ما پاليزدار را نمي‌شناسيم. اسناد همکاري من با ... موجود است اما مي‌گويند ما او را نمي‌شناسيم. حتي آقاي ... در بازجويي و مواجهه حضوري گفت که اين فرد را نمي‌شناسم و تا به حال او را نديده‌ام. آقاي ... شما به من حکم و به من تقديرنامه داديد چه طور مي‌گويد من را تا به حال نديده‌ايد؟ امروز كه با هم گفتگو مي‌كنيم حكم دادگاه تجديد نظر شما نيز اعلام و محكوميتتان حبس به 6 سال كاهش يافته است. در خصوص اين راي دادگاه چه نظري داريد؟ در اين حكم از 7 نفر متهمي كه باقي مانده بودند، 4 نفر حكم برائت كامل گرفتند. اما در مورد آقايان ترابي و آجيلي راي دادگاه بدوي تاييد شد. اين درحالي است كه اين دو نفر هيچ دخالتي در ماجراي سخنراني‌ها نداشتند و تنها به عنوان كارشناس فني توسط كميته تحقيق و تفحص مجلس از قوه قضاييه دعوت به كار شده و در هيچ جايي چه شفاهي و چه كتبي اطلاعاتي را بروز نداده بودند. در واقع تاييد حكم آنها جاي تعجب دارد مخصوصا آقاي سعيد آجيلي كه تنها يك كارشناس كامپيوتر بود و از محتواي پرونده ها در طول زمان تحقيق و تفحص و حتي بعد از آن اطلاعي نداشت. و اما اتهامات هفده گانه‌ كيفرخواست اينجانب كه در دادگاه بدوي از ده مورد تبرئه شدم. در دادگاه تجديد نظر نيز از 4 مورد ديگر حكم برائت گرفتم كه مهمترين آن افشاي اسناد به قصد اخلال در امنيت ملي بود. سه اتهام باقي مانده ديگر عبارت است افشاي اسناد محرمان كه در مورد آن به سه سال حبس محكوم شدم كه مستندات خود براي رد اين اتهام را در بالا تشريح كردم. اتهام ديگر كه براي آن يك سال محكوم به حسب شدم، خيانت در امانت راجع به دو پرونده از 124 پرونده اي كه در اختيار من بود است كه اين پرونده‌ها در كميته تحقيق مجلس مانده بود و اينجانب بدون آنكه سازمان بازرسي آن را مطالبه كند در صد بازگردادن آنها بودم كه دستگير شدم. البته همانطور كه در بالا ذكر شد پرونده‌ها اصل نبود و تنها كپي آن در اختيار كميته قرار داشت. اتهام سوم كه در مورد آن محكوم به حبس شده‌ام، كسب مال نامشروع معادل 627 هزارتومان بابت مدرك دكترايي است كه به ادعاي قاضي مورد ارزش‌يابي وزارت علوم قرار نگرفته است. اين در حالي است كه اين مدرك صحيح و معتبر است و توسط وزير علوم وقت آقاي دكتر زاهدي تاييد شده و دانشگاه مجازي صادر كننده مدرك نيز، منكر آن نيست. همچنين اينجانب بابت مدرك دكترا ريالي حقوق دريافت نكردم. گفت‌وگو: اميرتوحيد فاضل
https://siasatrooz.ir/vdci3za5.t1apr2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی