دوشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۶
کد مطلب : 81118

نقش معلم در جامعه چيست؟

اکنون که در سال حماسه سياسي و حماسه اقتصادي و در هفته معلم و سالگرد شهادت استاد بزرگوار شهيد مطهري قرار داريم جا دارد به همين مناسبت نقش معلم را در راستاي عملي کردن شعار امسال مقام معظم رهبري در تعليم و تربيت بيان کنيم زيرا اگر هر فردي در سمت خودش بخواهد به جامعه خدمت کند و نقش خود را به خوبي عملي کند مي‌تواند تاثيرگذار خوبي باشد البته صد درصد نمي‌تواند تاثير بگذارد ولي با توجه به وظيفه اصلي معلم که تعليم و تربيت است مي‌تواند نقش سازنده‌اي ابتدا روي دانش‌آموزان و سپس جامعه داشته باشد.
«اگر معلم خوب عمل کند، صحيح عمل کند، با تدبير عمل کند، با دلسوزي عمل کند، به نظر ما همه مشکلات جامعه حل مي‌شود... »مقام معظم رهبري۱۳/۲/۹۱
با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب و آشنايي که اکثر دست‌اندرکاران آموزش و پرورش روي اين موضوع دارند مي‌دانيم که روش معلم و مربي در رابطه با دانش‌آموز و متربي با هم فرق دارد. معلم آگاه مي‌تواند با کشف خلق و خوي آنها، بعضي را از راه عاطفي و بعضي ديگر را از راه عملي و اکتسابي زبانشان را بفهمد وبه آنها آموزش و تعليم دهد و درباره آنها تصميم بگيرد. اين معلم است که مي‌داند چگونه عمل کند و متربي را خوب تربيت کند. البته نقش خانواده، محيط، جامعه و همسالان را هم نمي‌توان بدون تاثير گذاشت.
حرفه معلمي با توجه به سفارشات پيامبر اعظم(ص) و ائمه اطهار(ع) مسئوليتي سنگين است و با توجه به کلام امام(ره) که فرمودند (معلمي شغل انبياست) به حق معلم بايد ارزش و مقام خود را به درستي حفظ کند، چراکه اين فرزندان امانت‌هايي هستند از طرف خداوند که در اختيار او قرار داده شده‌اند و بايد به خوبي تربيت شوند و امانتدار خوبي باشد. تا در آينده بتواند فرد مفيدي براي اسلام، جامعه و کشور باشد.
شهيد مطهري در جايي مي‌فرمايد «معلمي شور و عشق و هنر است» بحق که اگر معلم اين سه خصلت را نداشته باشد نمي‌تواند در کلاس درس تاثيرگذار باشد.
البته معلم بايد در کنار علوم اکتسابي و آموختني که در بسته‌هاي آموزشي و فرمولهاي رياضي و فيزيک و ... که به متربي مي‌آموزد اين سه عنصر عاطفي، دروني و تربيتي را نيز دارا باشد. تا بتواند روي فرد تاثير بگذارد. البته اين مساله نيز با يک برخورد محبت‌آميز يا يک نگاه عاطفي عملي مي‌شود. از وظايفي که يک معلم بايد به آنها توجه کند مساوات و اخلاق است. بعضي را با نگاه يعني نظر معرفتي که از شجره وجود شخصي حاصل مي‌شود. البته آن نگاه و گفتار و اشاراتي که روي متربي تاثيرگذار باشد. نه اينکه متربي فکر کند که مربي قصد فريب او را دارد. هر چه نگاه، رفتار خالصانه و طبيعي‌تر باشد تاثير آن بيشتر است. و اين نگاه بايد از يک منبع نوري قوي سرچشمه بگيرد. البته اين مساله صبر و حوصله، تحمل و حسن نيت نيز نياز دارد و نه اينکه تا خطايي از يک دانش‌آموز سرزد بگويد ديگر نمي‌شود روي اين فرد کار کرد و او را رها کند. بلکه با صبر و حوصله کاري کند که دانش‌آموز بفهمد که تلاش معلم براي اصلاح اوست، سپس به او اعتماد مي‌کند و حرفش را مي‌پذيرد.
اگر بخواهيم شعار سال يعني حماسه سياسي و حماسه اقتصادي عملي شود هر کس با توجه به وظايفي که برعهده دارد بايد گوشه‌اي از کار را بگيرد تا مشکلات کشور مرتفع شود. معلم بايد جوانان و نوجوانان را با وسايل پيشرفته علمي آشنا کند. با توجه به اينکه مي‌دانيم علم روز به روز رو به تغيير و پيشرفت است و هر روز بايد علمي نو و جديد بياموزيم ابتدا خود معلم با مطالعه و ادامه تحصيل آن علوم را بياموزد و به دانش‌آموزان طوري تعليم دهد که بتوانند از هم‌اکنون درصدد رفع مشکلات اقتصادي کشور تلاش کنند و کشور را از وابستگي اقتصادي نجات دهند. چون دشمنان فهميده‌اند که در اين برهه از زمان چگونه مي‌توانند به کشور ضربه بزنند آنها با تحريم و فشار مي‌خواهند مردم رااز انقلاب دلسرد کنند.
در مورد حماسه سياسي کار مربي اين است که آنقدر شعور سياسي متربي را بالا ببرد که حق را از ناحق، صحيح را از ناصحيح تشخيص دهد و کساني را که به سن راي دادن رسيده‌اند تشويق کند که خودشان به پاي صندوق‌هاي راي بروند و اصلح را انتخاب کنند و آنهايي را هم که سنشان قانوني نيست منادياني باشند که خانواده‌ها را تشويق کنند براي انتخاب اصلح به پاي صندوق‌هاي راي بروند .ضمنا شعور و فهم اكثر مردم ايران آنقدر بالا رفته است که خودشان از اهداف شوم دشمنان که مي‌خواهند ضربه به اسلام و کشور بزنند آگاه هستند و به فرموده امام(ره) نمي‌گذارند که کشور به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. البته پيشرفت اسلام و کشور نياز به مجاهدت‌هاي زيادي دارد که همه بايد به وظيفه خود عمل کنيم تا دشمنان داخلي و خارجي را همانطور که ۳۵ سال است به هر بهانه‌اي نتوانسته‌اند به جمهوري اسلامي ايران ضربه بزنند نااميد کنيم.

حميدرضا دل‌افكار

https://siasatrooz.ir/vdcivzav.t1azz2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی

پودینه
jhuygfyf
خوب
عالی
غتيختينيختي
بنت الهدی زاهدی
عالی
خوش خنده
نظرمن اینکه معلم هابایدالگو های خوبی باشندودرضمن این همه سخت نمره ندن مایه معلم داریم بالای شونزده نمیده تازه همه روهم جوااب میدیم!!!!!!!
لقتقب
اثلسلسلبلبقلاق یتقهعثخث
گمنام
سلام با اجازه ازمتن کپی کردیم.
اللهم عجل لولیک الفرج.
هبببب
هی
کیومرث نمیرانیان
فرهنگ جامعه = برآیند فرهنگ تک تک افراد جامعه. فرهنگ هر شخص در محیط خانواده پایه ریزی می شود، در محیط های عمومی اطراف خود؛ مانند بازی در پارک؛ مهدکودک؛ کمی متأثر می شود؛ محیط مدرسه می تواند اثر زیادی روی تغییر فرهنگ کودک داشته باشد؛ فرهنگی که طی 7 سال در محیط خانواده کسب کرده می تواند طی 4=3÷12 سال محیط آموزشی(چون تمام مدت در مدرسه نیستند)، جهت دیگری به خود بگیرد؛ و یا اینکه دوستان اطراف خود را مجذوب فرهنگ منفی/مثبت خود سازد. پس از سن بلوغ نوجوانان حرف شنوی بسیار کمی از اطرافیان خواهند داشت؛ و فرهنگ پذیر نیستند، زیرا با اندک توانائی که در تسلط بر محیط اطراف کسب کرده اند؛ گرفتار غرور شده؛ فکر می کنند که همه چیز را می دانند؛ و به نصایح؛ تذکرات؛ ... اطرافیان توجه نمی کنند؛ زیرا باورشان شده که دیگر خودشان همه چیز را می فهمند. اگر با نظراتشان مخالفتی بشود، طرفشان را بی مغز؛ تصور می کنند، و راه خود را می روند. در این دوره از زندگیشان است که مرتکب بالاترین درصد اشتباهاتِ زندگیشان می شوند. البته اشتباه اگر جانی نباشد و به سلامتِ بدن صدمه نزند، مفید نیز هست؛ و او را کم کم اصلاح می کند؛ اما زمانیست که از دست رفته؛ و صرفِ اختراع دوبارۀ چرخ کرده اند. این زمان باعثِ صدمات روحی و عصبی، به خود و اطرافیان نزدیکش می شود. در سنین بالاتر هم فرهنگ شخصی به سختی اصلاح می شود، مشکلاتی مانند مشغلۀ کاری؛ بیماری های گاه و بیگاه؛ فشارهای زندگی؛ کاهش ساعات مفید روزانه بعلت افزایش سن؛ ... زمان اندیشیدن و انتقاد از خود را بسیار کاهش میدهد.
بنابراین برای فرهنگ سازی جامعه باید فرهنگ کودکان را نظم داد؛ برای اصلاح خیلی ها شاید تنها فرصت باشد. چون متأسفانه همۀ خانواده ها قادر نیستند فرهنگ درست را به کودکانشان بیاموزند، بچه های دبستانی شرور نیز به محیط مدرسه راه می یابند، که طی 4=3÷12 سال محیط آموزشی می تواند اثرات مخربی روی دیگر بچه ها داشته باشد. این مدت(یعنی 4 سال کاری) آخرین مهلت برای فرهنگ سازی و اصلاح فرهنگ های مخرب اینگونه بچه هاست؛ که در اختیار مسئولین آموزش و پرورش کشور و معلمین قرار دارد. ما والدین دو سوم این آخرین مهلت(یعنی 8 سال) را در اختیار داریم اما از آن می توانیم حداکثر برای اصلاح فرزندان خود استفاده کنیم؛ و در مورد اصلاح آن بچه های شرور قدرت انجام کوچکترین کاری را هم نداریم، آنها در خانوادۀ دیگری هستند؛ که ما حتی نمی توانیم بدانیم چه کسانی هستند. البته قابل ذکر است که چون بچه ها دنبال علاقه های خود هستند؛ معمولا بیشتر جذب عقاید آن بچه های شرور می شوند تا دستوراتِ خشک و سختِ ما.
محیط مدرسه آخرین مهلت برای اصلاح فرهنگ جامعه است، و در عین حال بچه های شرور می توانند فرهنگ بچه های خوب را نیز تغییر دهند. پس بهترین زمان و بهترین مکان برای اصلاح فرهنگ جامعه، همان زمان های حضور بچه ها در مدرسه و محیط درسی است. اما بهترین روش چیست؟ آیا کشوری وجود دارد که روش مؤثری برای اصلاح فرهنگ جامعه یافته باشد؟ در اینجا نکته ای که بسیار مهم است را عنوان می کنم؛ شاید فرجی حاصل آید.
بهترین روش را باید از همان بچه های شرور بیاموزیم ! بچه های شرور دو مزیت نسبت به معلمین و مسئولین آموزش و پرورش دارند، که علت اصلی موفقیت نسبی آنهاست. بله آنها همواره موفق تر هستند؛ این را تعداد رو به افزون پرونده های دعاوی حقوقی در جامعه تأیید می کند. همچنین حذف شدن کتاب و مطالعه از زندگی مردم، این شکستِ محیطِ مدرسه، در نسل قبل را نشان می دهد.

مزیت اول : بچۀ شرور به سبب رابطۀ نزدیک با بچه ها از تمامی علایق هم کلاسی های خود با خبر است؛ با خود می اندیشد و از تک تک چیزهائی که دیگر بچه ها دوست دارند، برای پیشبرد خواسته های منفی خود استفاده می کند. گاهی موفق و گاهی ناکام می ماند، اما او چهار سال کاری (در محیط مدرسه) وقت در اختیار دارد و در مجموع متأسفانه موفقیت های زیادی کسب می کند؛ و فرصتهای بی شماری را از والدین و معلمین می رباید، فرصت های بی شمار برای اصلاح فرهنگ بچه های شرور و حتی برای اصلاح بچه های خوب قبل از مدرسه. در این بین نه تنها آن بچه های شرور اصلاح نشده اند؛ به تعداد آنها اضافه هم می شود؛ متأسفانه.
مزیت دوم : مدت زمانی که بچه ها(در طی روز) برای خود آزاد هستند را نیز چهار سال کاری در نظر بگیرید؛ زمانی که برای استراحت و بازی در اختیار دارند. بچه های شرور برای بخشی از این زمان برنامه ریزی می کنند، با توجه به علایق دوستان خود که به خوبی از آنها با خبر است؛ پیشنهاد انجام برنامه هائی را در وقت استراحت و بازی آنها مطرح می کند؛ او می داند پیشنهاداتش پذیرفته می شود، و با خیال راحت نحوۀ استفادۀ خود از آن برنامه ها را طراحی می کند. بچه ها نیز دنبال کردن علاقۀ خود را، به اجرای دستورات و تذکرات والدین ترجیح می دهند، و راهی برای انجام برنامه های پیشنهاد شده، پیدا می کنند. حتی در بیشتر موارد بعلت اینکه عکس العمل نزدیکان خود را می داند به آنها برنامۀ پیشنهادی را نمی گوید؛ متأسفانه.
حتی بچه های شرور نیز قابل تغییر هستند، بخصوص وقتی می بینند اکثریت بچه ها که حرف شنو هستند؛ دارند برنامه های سرگرم کننده و جالبی را انجام می دهند؛ روی علائق آنها نیز اثر گذاشته و کم کم جذب برنامه های مدرسه و معلمین می گردند. اما این اتفاق وقتی می افتد که مسئولین مدارس بتوانند علائق غالب بچه های کلاس را تشخیص داده و بر مبنای آن برنامه های مفرح و آموزنده و مفید را برای گروه بچه ها تدارک ببینند، و اجرا کنند. این برنامه ها می تواند تغییر در نحوۀ آموزش یک درس و تبدیل آن به یک بازی گروهی؛ طراحی مسابقاتِ دوره ای؛ بازدید گروهی از طبیعت و آموزش گیاهان؛ ... یا هر گونه برنامۀ مفیدی که بر مبنای علاقۀ اکثریت افراد کلاس تدارک دیده شده، باشد. این برنامه ها باید صبح اول وقت و با اطلاع رسانی قبلی به والدین اجرا گردد. در مراحل کامل تر میتواند برنامه یک روزه یا دوروزه انجام شود؛ که البته نیاز به تدارکات و پشتوانۀ مالی خواهد داشت و در عوض اثربخشی مؤثرتری به دنبال خواهد داشت. در مورد موضوعاتِ فوق برنامه بهتر است، از تجربیات کشورهای دیگر مثل کشور ژاپن استفاده نمود.
بهترین زمان برای درج این برنامه ها دوران ابتدائی است که حرف شنوی شخص در حد نرمال است، اما چون تعداد این برنامه ها بسیار زیاد و قابل درج در این 9 سال نیستند، باید موضوعات با توجه به نیاز جامعه اولویت بندی شوند و در برنامه آموزش و پرورش قرار گیرند، بطوریکه کارآئی جوانان در جهت مورد نیاز جامعه قرار داشته باشد. انجام درست این کار و تعیین سیلابست و موضوعات درسی کاری بسیار تخصصی؛ تجربی؛ و گروهی است، لذا باید از تجربیات مفید دیگر کشورها نیز استفاده شود. اگر این کار درست و مؤثر انجام نشود؛ و اگر علاقۀ جوانان به موضوعات سالم جذب نشود؛ موضوعات را علاقۀ دانش آموزان بانفوذ در مدارس تعیین می کنند، و آنها هستند که هم دوره ای های خود را با موضوعاتِ کژ آموزش می دهند، که جامعۀ آتی را به انحراف می کشانند. ریشۀ فرهنگ کشورها در همین مدارس پایه گذاری می شود، اگر متخصصین جامعه نتوانند با تدوین موضوعات درسی سالم کنترل را بدست گیرند، علاقۀ دانش آموزانِ با نفوذ؛ فرهنگ جامعۀ آتی ما را پایه گذاری می کند، که نتیجه ای کاملاً تصادفی (Random)؛ با برآیندِ منفی، در پی خواهد داشت. برخی موضوعات کلی و سالم در زیر ذکر میشود، تا مفهوم بهتر منتقل شود.
مثلا با وجود پیشرفت IT و کامپیوتر در اکثر مشاغل جامعه در طی سالیان اخیر، شاید بهتر باشد زبان انگلیسی را که پیش نیاز و پایۀ آموزش کامپیوتر است، از اواخر دبستان به دانش آموزان بیاموزیم و سپس کامپیوتر را به آنها بیاموزیم، بطوریکه در 9 سال اول تحصیلات کامپیوتر را حداقل مانند یک کارمند بانک بدانند. برنامه نویسی با کامپیوتر می تواند اوقات فراغت دانش آموز را پر کند؛ و او را از گرفتار شدن در اثراتِ منفی برنامه های بچه های شرور باز دارد. استفاده روز افزون کامپیوتر نیاز دارد آموزش زبان انگلیسی از کلاس ابتدائی به بچه ها آموزش داده شود، تا قبل از کلاس ششم خواندن؛ نوشتن؛ و تلفظ کلمات انگلیسی؛ را، آموزش دیده باشند. پس از آموزش طراحی آلگوریتم برنامه نویسی، می توانند آموزش یک زبان برنامه نویسی کامپیوتری؛ مانند VBA یا BASIC یا C++ یا ... را شروع کنند. پیشنهاد می شود آموزش طراحی آلگوریتم را آموزش و پرورش به عهده بگیرد(50 تا 75 درصدِ کار)، و آموزش برنامه نویسی را فقط بچه های علاقمند، با کلاس های خصوصی تکمیل کنند. برنامه ریزی باید طوری باشد که آموزش طراحی آلگوریتم در سنین 10 تا 12 سالگی؛ و آموزش برنامه نویسی کامپیوتر در سنین نوجوانی(بخصوص 10 تا 15 سالگی)، قابل اجرا باشد؛ و به پایان برسد. در سیستم کنونی؛ بعد از دیپلم امکان یادگیری برنامه نویسیی کامپیوتر برای جوانان فراهم می شود، که بسیار دیر است، و عملاً فرصتِ تربیتِ برنامه نویس در سطح کشور؛ از دست می رود. بعد از دیپلم دوران بلوغ اتفاق می افتد؛ و جوانان درگیر جستجوی شغل و انتخاب همسر و اینگونه نیازهای اساسی می شوند؛ فکرشان از 50 تا 80 درصد اشغال می شود. باید با هر آنچه که آموخته اند؛ شغل و حرفه ای برای خود فراهم کنند، تا بتوانند ازدواج کنند. بعد از ازدواج هم ... تا چهل الی پنجاه سالگی عموماً نمی توانند به آموزش هیچ حرفه ای بصورتِ جدی بپردازند. نیاز به برنامه نویسان مُجرب در دنیا بصورتِ چشمگیری رو به افزایش است. دلیل عملی من پیشرفت چشمگیر هندوستان در نرم افزار نویسی؛ و صدور نرم افزار به دیگر کشورها است. در کشور هندوستان همه بچه ها زبان انگلیسی را بلدند و کامپیوتر را در کلاس های ابتدائی آموزش می بینند؛ و حتی با کامپیوتر امتحاناتِ خود را پس می دهند. کلاً بچه ها به بازی های کامپیوتری علاقۀ زیادی نشان می دهند؛ از این علاقه باید برای آموزش آلگوریتم کامپیوتری؛ و سپس آموزش یک زبان برنامه نویسی کامپیوتر به آنها استفاده کنیم. نیاز به اپراتور و برنامه نویس مجرب در کامپیوتر، روز به روز در دنیا بیشتر می شود. این روزها کسی که کامپیوتر بلد نیست، نمیتواند خیلی از کارهای روزمره را نیز بدون کمک دیگران انجام دهد.
موسیقی از ندرت مواردی است که؛ همه به آن نیاز دارند، و باید هر روز از آن استفاده کنند. حال آنکه آموزش الفبای موسیقی و نواختن یک ساز در هیچ زمانی جزو دروس ابتدائی قرار نگرفته است. این زنگ خطری استکه انحراف سیستم آموزش و پرورش را نشان می دهد، همچنین نشان میدهد؛ کسی اهمیت موضوعات درسی 9 سال تحصیل و عواقب آن را باور ندارد. تبحر در نواختن موسیقی با یک ساز می تواند اوقات فراغت دانش آموز را پر کند؛ و او را از گرفتار شدن در اثراتِ منفی برنامه های بچه های شرور باز دارد. بعلاوه کار روزانه و مستمر با آلات موسیقی مانند پیانو؛ سنتور؛ دُمبک؛ که هر دو دست را باهم بکار می گیرد، باعث فعال شدن هر دو نیکرۀ مغز می شود، و فعال شدن هر دو نیمکرۀ مغز توانائی مغز را 5 برابر می کند نه 2 برابر؛ چون ارتباط بین دو نیمکرۀ مغز نیز تقویت می شود. هر پدر و مادری که این مطلب را درک کرده؛ خودش با کلاس خصوصی این نقیصه را برطرف می کند؛ که البته تعدادِ آنان بسیار کم است. نواختن آلاتی که از هر دو دست استفاده شود؛ اولویت دارد، مانند: پیانو یا اُرگ؛ سنتور؛ تنبک.
آموزش چرتکه و شورتکاتهای ریاضی، بخاطر اثرات مثبتش روی آموزش ریاضیاتِ پایه، و جذب علاقۀ دانش آموز نیز؛ باید از نظر اولویت بندی و نیاز جامعه بررسی شود. مسلماً همه معلمین با تجربه و نیز متخصصین جامعه شناسی و ... نیز باید در تعیین اولویت بندی نیاز جامعه شرکت داشته باشند. کار با چرتکه می تواند اوقات فراغت دانش آموز را پر کند؛ و او را از گرفتار شدن در اثراتِ منفی برنامه های بچه های شرور باز دارد.
نکته مهم: در سنین بازنشستگی و پیری نیز باید آموزش افراد ادامه یابد. اما نه توسط آموزش و پرورش بلکه توسط نهاد دیگری مانند سازمان بازنشستگی کشوری. موضوعات آموزشی لازم نیست اولویت بندی شود، بلکه علاقۀ شخص باید تعیین کننده باشد. مثلا ممکن است یکنفر به یک ساز موسیقی علاقمند باشد؛ یکنفر به کار با چرتکه؛ یکنفر به شطرنج؛ کوهنوردی؛ ... اما نکتۀ مهم گردهم آوردن، هدایت، و دادن انگیزه به مردم در این سنین است.
کیومرث نمیرانیان