عملکرد رؤساي جمهور کشورمان پس از پايان دوران رياست جمهوري خود، در کفه ترازو قرار ميگيرد و مردم هم به عنوان افکار عمومي درباره آنها نظر ميدهند و قضاوت ميکنند که در چه حد و اندازهاي بودهاند.
مردم، رئيسجمهور را به طور مستقيم و بدون واسطه با رأي خود انتخاب ميکنند، رئيسجمهور منتخب مردم است و سعي و تلاش خود را هم بايد به کار گيرد تا بتواند پاسخ درخور توجه به اعتماد مردم به خاطر برگزيدن او بدهد.
هر چند هر رئيسجمهوري در دوران رياست خود، نقاط قوت و ضعفي دارد، اما اين نکته بايد همواره در انديشه و عملکرد رئيسجمهور نهادينه باشد که خدمت بيمنت به مردم و کارکرد سالم و به دور از فساد در هر حوزهاي به ويژه اقتصادي و سياسي، سرلوحه کار او باشد، چون مردم او را قضاوت خواهند کرد.
براي قضاوت عملکرد يک رئيسجمهور چند پارامتر وجود دارد که يکي از آنها کارهايي است که او در دوران رياست جمهوري از خود به جا گذاشته است، که البته اين قضاوت ، رضايت و نارضايتي هم نسبتي است، نه مطلق.
شاخصه ديگري که ميتواند مورد توجه افکار عمومي قرار گيرد، نظر رهبري نظام نسبت به رئيسجمهور است. رهبري به دقت عملکرد و رفتار رئيسجمهور و دولتمردان را در هر دورهاي زير نظر دارند. به همين خاطر در زمانهايي ديده ميشود که ايشان تذکرات لازم را به رئيسجمهور در هر دورهاي که بوده، دادهاند.
اين دو پارامتر مهمترين و اصليترين سنجش عملکرد يک دوره از رياست جمهوري ميتواند باشد. مدتي است که نسبت به عملکرد دوران رياست جمهوري آقاي احمدينژاد و حتي نسبت به بازگشت او به عرصه سياسي کشور، ابراز نگراني و اعلام خطر ميشود.
فارغ از هرگونه ديدگاه سياسي و جناحي و با در نظر گرفتن اصل انصاف و عدالت که البته نسبي است، بررسي عملکرد رئيسجمهوري مانند احمدينژاد با همه اشتباهات، تخلفات و هر آنچه که به او و دولتهايش اتهام زده ميشود، در يک کفه ترازو قرار دهيد و سپس اشتباهات، تخلفات و هزينههايي که يک جناح سياسي با عنوان اصلاحطلب(البته تندرو) در سالهاي ۷۸ و ۸۸ به کشور و مردم تحميل کردند، در کفه ديگر ترازوي خود بگذاريد، آنگاه بسنجيد که خطر کدام يک از آنها براي مردم، انقلاب و کشور بيشتر است؟
گرچه احمدينژاد همچنان سکوت کرده، اما اين دليل نميشود که او حرفي براي گفتن نداشته باشد، البته همين سياستي که تاکنون در پيش گرفته، بهترين روش است و بايد آن را ادامه دهد.
احمدينژاد در برخي جريانهايي که اتفاق افتاد اشتباهات و تقصيراتي داشت، او در جريان انتصاب مشايي مقصر بود، احمدينژاد در جريان مجلس و آن وضعي که پيش آورد مقصر بود، او در جريان مناظرههاي تلويزيوني با رقباي خود هم مقصر بود. که البته رهبري نظام تذکرات لازم و جدي را در سخنانشان به نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري ۸۸ به ويژه رئيسجمهور آن دوران دادند.
اما اين که از بازگشت احمدينژاد به سپهر سياسي کشور ابراز نگراني و خطر ميشود، بزرگنمايي، غلو و بيانصافي سياسي است، چراکه در مقابل چنين فردي با دولتش، جرياني صفآرايي کرده بود که باعث آن فتنهها در سالهاي ۷۸ و سپس ۸۸ شده بود.
اگر هم جاي نگراني و احساس خطر باشد که به خاطر درايت و آگاهي مردم اين نگراني وجود ندارد، بازگشت اصلاحطلبان تندرويي است که آن فتنه و اغتشاش را به پا کردند. هزينههاي آن فتنهها آيا کمتر از عملکرد رياست جمهوري احمدينژاد است که البته با بزرگنمايي اصلاح طلبان تندرو مطرح ميشود؟!
با اين روش، هدف آن است که اصل موضوع به حاشيه رفته و به فراموشي سپرده شود. يعني جاي بازخواست متهم و مجرم اصلي که همانا فتنهگران هستند، احمدينژاد و دولتش قرار گيرند و همچنان که توپخانه رسانهاي و اظهار نظرات شخصيتهاي سياسي اصلاحطلب و ايضاً برخي اصولگرايان عليه او به انتقادات تند ميپردازند، ادامه داشته باشد.
به يک نکته اشاره ميکنم. آقاي خاتمي هم ۸ سال رئيسجمهور کشورمان بود، اما عملکرد و رفتارش به ويژه در جريان فتنه ۸۸ علاوه بر اين که از محبوبيت او در افکار عمومي کاست، باعث شد تا رهبري نظام هم از آن رفتار گلهمند باشند. ابراز نارضايتي ايشان هنگامي که خواهر آقاي خاتمي فوت کرد، باعث شد تا رهبر معظم انقلاب به شخص او تسليت نگويند و به همسر آيتالله خاتمي پيام تسليت بدهند. اما هنگامي که مادر آقاي احمدينژاد فوت کرد، پيام تسليت رهبر معظم انقلاب خطاب به رئيسجمهور سابق بود. اين يک نشانه است که پيام آن بسيار روشن است و نيازي هم به تفسير ندارد.
فتنهگران و اصلاحطلبان تندرو از اصل انقلاب و نظام خروج کردهاند. آنها منافع ملي کشور را به پاي خواستههاي سياسي و جناحي خود فدا کردند، آيا احمدينژاد و دولت او هم چنين کاري کرد؟