براي ۱+۵ به ويژه آمريکاييها هر توافقي بهتر و مناسبتر از توافق نکردن با جمهوري اسلامي ايران بر سر موضوع هستهاي است.
تنها گزينه آمريکا اکنون، توافق است و گزينه ديگري روي ميز آنها وجود ندارد، تاکنون هم اگر از روي ميز بودن گزينه نظامي عليه ايران سخن ميگفتند، بلوف است، آمريکاييها از توان دفاعي و نظامي ايران اسلامي خبر دارند و در کنار آن از ابعاد گسترده توانمنديهاي دفاعي ايران اطلاعات لازم را ندارند. در واقع اصرار آنها براي دسترسي به مراکز نظامي به همين خاطر است تا بتوانند اطلاعات لازم را از اين مراکز نسبت به توانمنديهاي دفاعي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران به دست آورند.
اما اين خدعه و نيرنگ با موضع قاطع رهبر معظم انقلاب اسلامي هرگز محقق نخواهد شد و بازرسان و جاسوسان آژانس نخواهند توانست، به مراکز نظامي ايران دسترسي داشته باشند.
آمريکاييها که در واقع رهبري مذاکرات هستهاي را برعهده گرفتهاند، در تلاش هستند تا به هر قيمتي که شده توافق هستهاي با ايران به دست آيد.
براي آمريکاييها گزينهاي با نام شکست گفتوگوهاي هستهاي وجود ندارد، چرا که گزينه ديگري ندارند. تهديد نظامي يک جنگ رواني و بلوف سياسي است و تنها ابزاري براي خودنمايي در افکار عمومي آمريکا مطرح ميشود.
اينكه آمريکاييها همچنان بتوانند نيروي نظامي خود را به رخ بکشند و آن را به عنوان قدرتمندترين مطرح کنند، براي آنها بسيار مهم است.
اما اين اهميت آنجا رنگ ميبازد که اگر در گفتوگوهاي هستهاي شکست بخورند و نتيجه، آن چيزي نباشد که دلخواه آنها است، آنگاه گزينه نظامي آمريکاييها به خاطر ناتواني، روي ميز باقي خواهد ماند و آن هيمنه پوشالي نظاميگري و جنگطلبي کاخ سفيد شکسته خواهد شد.
براي جلوگيري از همين اتفاق سنگين، دولت کنوني اوباما، به يک توافق هستهاي با ايران نياز دارد تا از پرستيژ خود دفاع کند.
اما اکنون با توجه به حساسيت گفتوگوهاي هستهاي، جمهوري اسلامي ايران با رهنمودهاي رهبري و پشتيباني مردم خود و همچنين مديريت تيم هستهاي مذاکرات در کنترل ايران است و آمريکا توان تحميل يک توافق يکطرفه را به ايران ندارد.
آمريکاييها به خوبي ميدانند که اگر گفتوگوهاي هستهاي با شکست روبرو شود، اين شکست سهم ايران نخواهد بود،بلکه در حساب شکستهاي آمريکاييها واريز ميشود، شکست سهم آمريکا، پيروزي سهم ايران.
پيروزي ايران در صورت شکست مذاکرات هستهاي به اين خاطر خواهد بود که اکنون دو سال است، فعاليتهاي هستهاي ايران براساس توافق اوليه تعليق شده، اين پايبندي به توافق اوليه از سوي ايران، تأثير خود را در افکار عمومي خواهد گذاشت و ثابت خواهد کرد که اگر ايران در پي ساخت سلاح هستهاي بود، اين دو سال تعليق فعاليتهاي هستهاي بيمعنا جلوه ميداد. در واقع ايران اگر در برنامههاي هستهاي خود درپي توليد سلاح بود، گفتوگو نميکرد و به روند فعاليتهاي هستهاي خود ادامه ميداد و نيازي به گفتوگو نبود.
ضن اينكه پايان گفتوگوهاي هستهاي بدون نتيجه، اين پيام را دارد که آمريکاييها و ديگر کشورهاي همپيمان او به دنبال حل موضوع هستهاي ايران نبودهاند و تنها در پي برنامههاي ويژه خود براي تحت تأثير قرار دادن ايران گام برداشتهاند. برنامههايي که نشان ميدهد، آن چيزي که از سوي آمريکاييها و غربيها مطالبه ميشود، سياستهاي مداخلهگرانه، براندازانه و سلطهطلبانه بوده است.
ما در اين چند سال گذشته به ويژه در اين ۲ سال، حسننيت خود را به خوبي به طرف مقابل و افکار عمومي جهان نشان دادهايم، اما از آن سوي ميز مذاکره، نه تنها حسننيت ديده نشده است، بلکه سوءنيت چاشني گفتوگوهاي هستهاي بوده به همين خاطر است که تاکنون نتيجه مذاکرات، تنها ادامه آن بوده است.
تمديد مذاکرات هم به سود غرب است. ادامه وضعيت کنوني براساس توافق اوليه، پيشرفتهاي فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران را با کندي روبرو ميسازد، که اين اتفاق مطلوب آمريکاييهاست.
پس اگر قرار است با پايان يافتن ضربالاجل گفتوگوهاي هستهاي، مذاکرات تمديد هم شود، اين تمديد نبايد طولاني باشد، براي اين مقطع، اگر تمديد مورد نظر است بايد يک زمان مشخص و کوتاهمدت در نظر گرفته شود، تا تکليف گفتوگوها چه رسيدن به توافق و چه نرسيدن به آن روشن شود و در صورت شکست مذاکرات، جمهوري اسلامي ايران مجبور به انتخاب راهي غير از ميز مذاکره خواهد شد. براي اينكه چنين اتفاقي نيفتد، کوتاه آمدن آمريکا تنها راه است.