مسئله پناهجويان مانده پشت درهاي اروپا كه آواره اقدامات سلطهگرايانه سران غربگرديدهاند در حالي به يكي از محورهاي اصلي تحولات جهاني مبدل گرديده كه همچنان ابعاد توافقات ايران و گروه ۱+۵ از اركان محافل رسانهاي و سياسي جهان است. توافق ميان جمهوري اسلامي ايران و گروه ۱+۵ براي اجراي اقدام مشترک در تيرماه صورت گرفت تا زمينهساز تحققبخشهايي از ابعاد اهداف طرفين باشد در حالي كه همچنان ترديدهاي بسياري در اجرايي شدن توافق مطرح است.
مهمترين مسئله رفتارهاي آمريکاست که با بازي چند جانبه تلاش دارد تا همچنان ابزارهاي سياستهاي ضد ايراني خود را در قالب استمرار تحريمها و حفظ گزينه نظامي روي ميز اجرايي سازد.
آمريکاييها در لواي نام اختيارات کنگره و ايالتها براي استمرار تحريمها و با بهانههاي واهي نظير نقش منفي ايران در منطقه (بخوانيد عدم همراهي ايران با جنايات آمريکا در منطقه) و حقوق بشر به دنبال استمرار تحريمها و حتي تشديد آنان ميباشد. در کنار آنچه در باب رفتارهاي آمريکا و ابهامات گسترده در باب صداقت رفتاري آنان براي اجرايي شدن برجام وجود دارد يک نکته بسيار مهم مشاهده ميشود و آن بازي آمريکا با نام کشورهاي عربي است.
پس از توافق وين، فضايي رسانهاي از سوي کشورهاي غربي آغاز گرديد که محور آن را نگراني کشورهاي عربي از توافق هستهاي تشکيل ميداد. از يکسو مقامات غربي به ويژه آمريکا و انگليس به کرات ادعا ميکنند که کشورهاي عربي نگران توافق هستهاي هستند و البته آمريکاي به اصطلاح ناجي صلح به دنبال جلب رضايت آنها براي پايان چنين ديدگاهي ميباشند. از سوي ديگر گزارشهايي به نقل از سران کشورهاي عربي مبني از نگراني آنان از پيامدهاي توافق هستهاي منتشر شده است. به نقل از آنان ادعا ميشود که اين کشورها نگران تقويت موقعيت منطقهاي ايران و در عين حال توان هستهاي ايران ميباشند.
جالب توجه آنکه راهکار کشورهاي عربي براي مقابله با اين فرآيندها خريدهاي تسليحاتي بيشتر و نيز رويکرد به داشتن بمب هستهاي و غنيسازي فراگير عنوان ميگردد. به عنوان مثال به نقل از سران عربستان اعلام شده که اين کشور دستيابي به بمبهستهاي را حق خود ميداند و يا رئيس کميته سياست خارجي کنگره آمريکا به نقل از مقامات اماراتي ادعا ميکند که امارات پس از توافق هستهاي خود را ناگزير به داشتن غنيسازي در سطوح مختلف ميداند.
مجموع اين مواضع در حالي مطرح ميگردد که يک سوال اساسي مطرح است و آن اينکه ايران چندين سال است که داراي فعاليت هستهاي است چرا در طي اين سالها کشورهاي عربي از نقش منطقهاي ايران ابراز نگراني شديد نداشتهاند و چرا سخني از رويکرد به داشتن غنيسازي و فعاليتهايي مشابه فعاليتهاي ايران را مطرح نميکردهاند؟
چرا پس از توافق هستهاي ايران و ۱+۵ و در حالي كه آمريکاييها ادعا دارند با اين توافق از دستيابي ايران به بمب هستهاي جلوگيري کردهايم اين سخنان مطرح ميشود؟
پاسخ به اين پرسش را در يک جمله ميتوان خلاصه کرد و آن طراحي غرب براي کتمان حقايق موجود در باب دستاوردهاي هستهاي و جايگاه منطقهاي ايران است. به اذعان خود آمريکاييها ايران در طول يک دهه اخير به رغم تحريمهاي اقتصادي و فشارهاي گسترده توانسته به ۱۹ هزار سانتريفيوژ دست يابد. ايران به غنيسازي ۲۰ درصد دست يافته در حالي که آب سنگين اراک و فردو را نيز با دستان خود ساخته و فعاليتهاي هستهاي بومي دارد.
دستاوردهاي گسترده علمي و تحقيقاتي هستهاي، امري انکارناپذير در حوزه فعاليت هستهاي ايران است. با توجه به اين شرايط ميتوان گفت غرب با به بازي گرفتن کشورهاي عربي با ادعاي نگراني از پيامدهاي توافق هستهاي به دنبال پنهانسازي دستاوردهاي بومي هستهاي ايران و القاي تازه وارد بودن ايران در حوزه هستهاي است.
آن هم ورودي که غرب اجازه آن را داده و نه آنکه حق ايران باشد. ادعاي نگراني عربي از فعاليت هستهاي و غنيسازي ايران به معناي اين است که ايران تاکنون غنيسازي و هيچ فعاليت و دستاورد هستهاي نداشته بلکه پس از توافق هستهاي، غرب ورود ايران به اين عرصه را پذيرا شده است. اين رويکرد به منزله کتمان حقايق هستهاي ايران و پنهانسازي دستاوردهاي بومي و سالها تلاش دانشمندان هستهاي ايران است. غرب با اين حربه و نو پا نشان دادن فعاليت هستهاي و غنيسازي ايران از يکسو به دنبال جلوگيري از الگو شدن ايران براي کشورهاي جهان مبني بر دستيابي بومي به دانش هستهاي است و از سوي ديگر ادعاي نوظهور بودن و نگراني منطقه به دنبال فشار جهاني براي نابودي تمام تاسيسات هستهاي ايران است در حالي که در ظاهر از تعامل با ايران سخن ميگويد.