جهان كنوني سراسر بحران و نابساماني گرديده بگونهاي كه حتي برخي از احتمال تكرار جنگ جهاني ميگويند و برخي نيز تاكيد دارند كه شرايط بحراني كنوني تا چندين سال سرنوشتي نامعلوم را پيشروي بشريت قرار خواهد داد.
در اين ميان غرب آسيا (خاورميانه) را همچنان ميتوان اصليترين کانون تحولات جهاني دانست که نقشي تعيينکننده در آينده ساختار بينالملل خواهد داشت. بسياري از ناظران سياسي تاکيد دارند کشوري که بتواند بيشترين تاثير را در تحولات غرب آسيا داشته باشد ميتواند به عنوان قدرتي مهم و تاثيرگذار در صحنه بينالملل ظاهر گردد. براساس همين تفکرات است که بسياري از ناظران سياسي به تحليل اقدامات روسيه و آمريکا در منطقه ميپردازند.
در يک سوي معادله آمريکايي قرار دارد که براي حفظ موقعيت گذشته خود به هر اقدامي از جمله حمايت از گروههاي تروريستي ميپردازد و در اين عرصه از هيچ اقدامي نيز ابايي ندارد. در سوي ديگر روسيهاي قرار دارد که نياز جهاني به مبارزه با تروريسم را مولفهاي براي بازگشت قدرتمندانه به منطقه ميداند. گام نخست روسيه در حالي حضور فعال در مبارزه با تروريسم در سوريه ميباشد که روند تحولات نشانگر گامهاي بعدي مسکو براي هماهنگي با عراق، افغانستان و حتي ليبي براي مبارزه با تروريسم است. رويکردي که البته در کنار مسائل امنيتي براي مسکو در چارچوب رقابت با آمريکا اهميت بسياري دارد. مسکو پيروزي بر تروريسم در اين کشورها را که آمريکا زمينهساز ايجاد تروريسم در آنها بوده برگ برندهاي براي رسيدن به جايگاه جهاني ميداند.
بر اين اساس ميتوان گفت که مجموع رفتارهايي که روسيه و آمريکا در صحنه جهاني صورت ميدهند در چارچوب رقابت براي کسب منافع بيشتر است و در اين راه نيز از هيچ اقدامي فروگذار نميباشد.
اين معادلات در حالي ميان روسيه و آمريکا برقرار است که در حاشيه آن يک اصل مهم مشاهده ميشود و آن تحرکات کشورهاي غربي براي القاي تکرار اين موازنه در معادلات جمهوري اسلامي ايران و آمريکا است. محافل رسانهاي و سياسي آمريکا در ادبيات گفتاري خود بر چند کليد واژه تاکيد دارند. اقدامات ايران تهديدي براي منافع آمريکا در منطقه است، ايران در حال رقابت با آمريکا براي کسب منافع و قدرت بيشتر در منطقه است، آمريکا نخواهد پذيرفت اقدامات رقابتي ايران در منطقه امنيت متحدان آمريکا را تهديد نمايد و... از جمله اين گفتارها است.
البته آمريکاييها اين ادبيات را در قبال روابط ايران با عربستان و رژيم صهيونيستي به عنوان بحرانساز منطقه نيز به کار ميبرند. رقابت ايران و عربستان زمينهساز بحرانها و خونريزي در منطقه گرديده، ايران در رقابت با عربستان به حمايت از سوريه و عراق ميپردازد، عربستان براي رقابت با تهران به حمايت از تروريستها و شبهنظاميان ميپردازد رقابت تهران - رياض مانع ثبات در لبنان و ساير کشورهاي منطقه ميگردد، ضمنا مسائل ديگري نيز به کرات در ادبيات گفتاري غرب مشاهده ميشود.
همين سناريوسازي در باب رفتارهاي جمهوري اسلامي ايران در قبال رژيم صهيونيستي نيز مطرح و چنان عنوان ميگردد که ايران براي رسيدن به موقعيت منطقهاي به تقابل با تلآويو ميپردازد.
مجموع اين رفتارها در حالي صورت ميگيرد که يک هدف در وراي آن نهفته است و آن القاي اين تصور است که جمهوري اسلامي براي منافع شخصي در حال رقابت با آمريکا، رژيم صهيونيستي و عربستان است. جالب توجه آنکه در مواردي آمريکاييها اين رقابت را مثبت ارزيابي کرده و تاکيد دارند ايران براي رقابت با ديگران به جاي رفتاري ثباتزا ميتواند به رقابت سياسي و اقتصادي سالم در منطقه بپردازد.
حال اين سوال پيش ميآيد که هدف آمريکا از رويکرد به چنين رفتارهايي چيست و چرا سعي دارد تا چنان القاء سازد كه رفتارهاي ايران در منطقه جنبه رقابتي دارد و در عين حال ايران را نيز به اين رفتار رقابتي تشويق ميکند؟
پاسخ به اين پرسش را در يک جمله ميتوان خلاصه کرد و آن پنهانسازي ارزشهاي انقلابي و مردمي جمهوري اسلامي است. نظام اسلامي از ابتداي پيروزي انقلاب همواره تاکيد دارد که کمک به ملتهاي منطقه براي رهايي از ظلم و استبداد و استعمار اولويت منطقهاي آن ميباشد و در اين راه نيز تفاوتي ميان شيعه و سني قائل نميباشد و همانطور که از حزبالله شيعه حمايت ميکند از گروههاي اهلسنت فلسطين نيز حمايت ميکند. آمريکاييها با ادعاي رويکرد رقابتي ايران در منطقه در حال القاي حذف ارزشهاي انساني انقلاب اسلامي در منطقه هستند تا جايگاه ايران را از يک ناجي به يک بازيگر منفعتطلب منطقهاي تقليل دهند تا به زعم خود ملتهاي منطقه را از رويکرد به ايران دور سازند در حالي که همزمان با ترويج رفتار رقابتي سعي در دور ساختن ايران از ارزشهاي انقلابي دارد تا در نهايت طرح نهايي خود يعني انزواي منطقه ايران را رقم زند.