جهان در عصر حاضر با آن همه بحران و ناامني و چالشهاي گسترده ميان قدرتهاي بزرگ ياد آور دوران جنگهاي جهاني است. در اين ميان غرب آسيا همچنان كانون اصلي تحولات جهاني است به گونهاي که بسياري بر اين عقيدهاند تحولات اين منطقه در کل ساختار نظام بينالملل تاثيرگذار خواهد بود.
در کنار تحولات مهمي نظير قيام ملت فلسطين براي رهايي سرزمينشان از اشغالگري صهيونيستها، بحران سوريه و عراق و تروريسم دستپرورده غرب در اين کشورها که چالشي براي کل منطقه و حتي جهان گرديده، نگاه آمريکاييها به آنچه مذاکره با جمهوري اسلامي ايران مينامند امري قابل توجه است. اين روزها يكي از اصليترين مباحث را مسئله حل بحران سوريه از طريق ديپلماسي و راهكار سياسي تشكيل ميدهد و در اين راستا نيز نشست وين با حضور ۱۷ كشور برگزار گرديد. نكته قابل توجه آنكه در حالي خبرها از برگزاري نشستهاي وين حكايت دارد كه نوع رفتار آمريكاييها بيانگر تحركات آنان براي دوجانبه كردن مذاكرات سوريه ميان جمهوري اسلامي ايران و آمريكا است. آنان در محافل رسانهاي اين امر را ترويج ميكنند كه با الگوگيري از مذاكرات هستهاي، چنين مذاكراتي را در قبال سوريه و حتي در باب ساير تحولات منطقه اجرايي ساخت.
نكته قابل توجه آن است كه آنچه در کلمات آمريکاييها مشاهده ميشود، ايران بايد در چارچوب تحولات منطقه براساس آنچه غرب ميگويد ايفاي نقش نمايد. به عبارتي آمريكاييها در لواي آنكه بر لزوم توجه به نقش ايران در معادلات منطقه تاكيد دارند، نسخهاي كه ميپيچند، آن است كه ايران بايد در چارچوب اهداف تعريفي از سوي آمريكا در تحولات منطقه گام نهد.
هر چند که ادعاي آمريکاييها مبني بر بيثباتزا بودن رفتارهاي منطقهاي ايران در قالب ايران هراسي همچنان ادامه دارد اما تاکيد آنان بر لزوم توجه به نقش ايران در منطقهاي نکتهاي قابل تامل است چرا که آمريکاييها همواره سياستهاي خود را بر اصل انزواي منطقهاي ايران بنا نهاده و در اين راه نيز از هيچ اقدامي فروگذار ننمودهاند. بسياري از محافل رسانهاي بر يک عقيدهاند که طرحهايي مانند خاورميانه بزرگ، خاورميانه جديد و حتي ايجاد گروههاي تروريستي در منطقه در اين چارچوب صورت گرفته است.
با اين شرايط اين سوال مطرح ميشود که دليل رويکرد آمريکا مبني بر ضرورت ايفاي نقش ايران در معادلات چيست؟
بررسي کارنامه آمريکا در منطقه نشان ميدهد که اين کشور در حوزه اقتصادي، نظامي و حتي داشتن حاکمان دستنشانده در بسياري از کشورهاي منطقه، سلطه قابل توجهي دارد و توانسته خود را به عنوان بازيگر اصلي منطقه معرفي نمايد.
هر چند که آمريکا در جمع کشورهاي منطقه نميباشد اما توانسته اين تصور را ايجاد نمايد که هيچ تحولي بدون خواست و نظر آمريکا امکانپذير نميباشد و تمام امور در دستان آن ميباشد. هر چند که آمريکا در عرصههاي مختلف توانسته سلطه خود بر منطقه را اجرايي سازد اما با يک چالش بزرگ و اساسي مواجه است و آن عدم داشتن مشروعيت مردمي است.
حقيقت آن است که ملتهاي منطقه نگاهي مثبت به آمريکا نداشته و از هر فرصتي براي مقابله با آمريکا بهره ميگيرند و اگر نباشد ترفندها و سرکوبگريهاي آمريکا، در کوتاهترين زمان ممکن، آمريکا را از منطقه حذف مينمايند چنانکه در دهه ۱۹۷۰ انگليس به چنين وضعيتي مبتلا و سيطره خود را بر منطقه از دست داد. روند بيداري اسلامي در همين راستا بوده چنانكه آمريكاييها با منحرف ساختن آن به بعد صرفا مقابله با استبداد داخلي و اهميتزدايي از مبارزه با استعمار خارجي براي مقابله با آن گام برداشتند.
آمريکا كه در عصر حاضر ديگر آن هژموني گذشته را ندارد و حتي با خطر كمرنگ شدن نقش خود در منطقه مواجه است، نيازمند کسب مشروعيت براي توجيه رفتارهاي گذشته، حال و آينده خود در منطقه است به گونهاي که از کشوري اشغالگر و استعمارگر به کشوري ناجي و پيرو تعامل مثبت با کشورهاي منطقه مبدل گردد.
آنچه بسياري از نظريهپردازان و سياستمداران برجسته آمريکايي به آن اذعان دارند نقش و جايگاه جمهوري اسلامي ايران نزد ملتهاي منطقه است. نقطه قوت و کليدي جمهوري اسلامي آن است که توانسته در دل ملتهاي منطقه جايگاه ويژهاي کسب نمايد به گونهاي همگان ايران اسلامي را الگويي براي استقلال و آزادي و رسيدن به آرمانهاي خود ميدانند. جمهوري اسلامي که براي ياري ملتهاي منطقه از هيچ اقدامي فروگذار نبوده و بدون رويکردهاي ديني (تفاوت قائل نشدن ميان شيعه و سني) و منفعتطلبانه همواره در رويکرد ملتهاي آزاديخواه منطقه بوده که نمود آن را در حمايت ايران از مقاومت منطقه از جمله مقاومت ملت فلسطين ميتوان مشاهده کرد.
آمريکا با رويکرد به جمهوري اسلامي و آوردن آن در جمع مهرههاي منطقهاي خود به دنبال مشروعيتسازي براي خود نزد ملتها است. طرح آمريکا چنان است که با رويکرد به اصطلاح تعاملي با ايران ابتدا بحران مشروعيت خود در ايران را رفع نمايد و به تبع آن به مشروعيتسازي براي خود در منطقه بپردازد.
آمريکاييها با آگاهي از جايگاه ويژه ايران در منطقه همراهي ايران با خود را برابر با مهر تاييد بر تمام رفتارهاي خود نزد ملتهاي منطقه ميدانند که ضامن ادامه حيات آنان در استعمار منطقه خواهد بود. آنچه آمريکا به شدت به آن نياز دارد مشروعيت دادن به جنايات گذشته، حال و آينده خود در منطقه است و با رويکرد به جمهوري اسلامي به عنوان امين ملتهاي منطقه به دنبال تحقق اين طرح ميباشد و نشان دادن برخي چراغسبزها و ادعاهاي تعاملاتي با جمهوري اسلامي نيز در اين چارچوب است نه تغيير واقعي رفتار آمريکا در ضديت با انقلاب اسلامي و ملت ايران. آمريكا همچنان نگاه كاسبكارانه و منفعتطلبانه در قبال جمهوري اسلامي دارد و به دنبال پذيرش جايگاه ايران در منطقه نميباشد بلكه به دنبال سوءاستفاده از آن براي تحكيم پايههاي خود در منطقه است در حالي كه هدف نهايي اين طراحي نيز حذف جايگاه ايران و به انزوا كشاندن آن در منطقه است.