فرانسه دوباره لرزيد، پاريس غرق در خون، پاريس در بهت و حيرت، يازده سپتامبر فرانسه، داعش، فرانسه را لرزاند و... عباراتي بود که ديروز درصدر خبرهاي رسانههاي جهان قرار داشت. گويي فرانسه تمام جهان است و هيچ نقطه ديگري بر روي زمين داراي اهميت نميباشد.
موضوع از اين قرار است که پاريس شاهد چند انفجار، گروگانگيري و حملات مسلحانه بود که در نتيجه آن ۱۵۰ نفر کشته و بيش از ۲۰۰ نفر زخمي شدند. اين حادثه تروريستي به عنوان اقدامي ضدبشري و دلخراش در حالي روي داد که در باب آن و پيامدها و نوع واکنشها به آن چند نکته کليدي قابل توجه است.
نخست آنکه فرانسويها تلاش بسيار کردهاند تا اين حمله تروريستي را به اتباع ساير کشورها به ويژه گروههاي تروريستي حاضر در سوريه نسبت دهند. هر چند اين ادعا قابل بررسي است اما يک نکته مهم وجود دارد و آن اينکه اولاند منفورترين رئيسجمهور فرانسه گرديده و هر روز عليه وي تظاهرات صورت ميگيرد. رويکرد به اقدام مسلحانه در صورت به نتيجه نرسيدن اعتراضهاي مدني امري طبيعي مينمايد لذا اين سناريو مطرح است که اين حملات تروريستي برگرفته از اعتراضهاي دروني به سياستهاي دولت باشد در حالي که محافل رسانهاي و سياسي غرب اصلا به آن اشارهاي ندارند که جاي تامل دارد. اين امر زماني بيشتر نمود مييابد که سران فرانسه بر لغو تمام تظاهراتهاي ضد دولتي در هفتههاي آتي تاکيد کردهاند که سناريوي داخلي بود اين حمله تروريستي را در ذهن تداعي ميکند. لازم به ذكر است فرانسه در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ شاهد چنين مليگراييهاي مسلحانهاي بوده كه عليه نظام پادشاهي و سلطه نظام سرمايهداري صورت گرفت كه در آن زمان نيز دولتمردان فرانسه، به بهانههاي امنيتي به سركوب اين اعتراضها پرداختند.
دوم آنکه نوع واکنشهاي جهاني به اين حوادث پاريس امري قابل توجه است. سراسر محافل رسانهاي و سياسي غرب و نهادهاي بينالمللي به پردازش اين حادثه تروريستي پرداختهاند. چنانکه گويي هيچ موضوع ديگري در جهان جز مسئله پاريس وجود ندارد. اين رفتار رسانهاي در حالي صورت گرفت که دو نکته بسيار مهم در قبال آن مطرح است اولا اين كه برجستهسازي به ويژه با آن بيانيه ابهامبرانگيز منتسب به داعش که ادعا کرده حادثه تروريستي پاريس پاسخ به حملات فرانسه به گروههاي داعش و شبهنظامي در سوريه بوده نوعي دروغ و فريب رسانهاي را ايجاد کرد. درکنار اجراي سناريوي مظلومنمايي براي فرانسه، چنان به جهانيان القاء گرديده که فرانسه در خط مقدم مبارزه با تروريسم قرار دارد و براي همين نيز هدف داعش قرار گرفته است. اين ادعا که هدف آن اهميتزدايي از مبارزه گسترده و دستاوردهاي جبهه مقاومت و روسيه در مبارزه با تروريسم و نيز برجستهسازي نام فرانسه در عرصه مقابله با تروريسم بوده که اسناد و مدارک نشان ميدهد که فرانسه هرگز مبارزهاي با تروريسم نداشته و حتي حامي آن بوده است.
بمباران زيرساختها، ارتش ومردم سوريه در حملات هوايي فرانسه به سوريه و نيز اصرارهاي اين کشور بر سرنگوني نظام سوريه در حالي که محور مبارزه با تروريسم است، سندي بر ماهيت تروريستي سران فرانسه ميباشد. بر اين اساس برجسته شدن مسئله حادثه پاريس در رسانههاي غربي و عربي بيش از هر چيز اقدامي سياسي براي پنهانسازي نقش غرب در ايجاد و تقويت تروريسم و اهميتزدايي از دستاوردهاي روسيه و مقاومت در مبارزه با تروريسم بوده تا شايد با تحريک افکار عمومي بتوانند زيادهخواهيهاي خود در نشست ديروز وين (درباره سوريه)، را به ديگران تحميل نمايند.
ثانيا تناقض رفتاري و سياسيکاري غرب در قبال حوادث تروريستي را به خوبي در تحولات اخير منطقه ميتوان مشاهده کرد. پنجشنبه در حملات تروريستي به ضاحيه لبنان که داعش مسئوليت آن را پذيرفت ۵۰ نفر شهيد و ۲۵۰ نفر زخمي شدند، در يمن، عربستان همچنان به کشتار مردم بيدفاع ميپردازد و رژيم صهيونيستي در تروريسم دولتي صدها فلسطيني را به خاک و خون کشيده است و در عراق و سوريه نيز تروريستها جنايات گستردهاي صورت دادهاند. نکته مهم آن است که اين جنايات مورد پردازش محافل رسانهاي و سياسي غرب قرار نگرفته است و ساده از کنار آن گذشتهاند چنانكه گويي خون مردم اروپا از خون ساير ملتها رنگينتر است و جز آنان هيچکس حق حيات ندارد.
نکته دردناک آنجاست که قربانيان حملات تروريستي در ساير نقاط جهان اکثرا از مسلمانان بودهاند که بيتفاوتي غرب در قبال آنها بيانگر ديدگاه نژادپرستانه و اسلامستيزانه آنان ميباشد که براساس قوانين بينالمللي امري محکوم و ضدبشري ميباشد.
سوم آنکه محافل رسانهاي و سياسي غرب از واژه ۱۱ سپتامبر فرانسه براي حوادث تروريستي پاريس استفاده کردهاند. هر چند ادعا ميشود که اين اقدام براي بيان عمق فاجعه و نوعي شبيهسازي ظاهري است، اما بررسي ابعاد ۱۱ سپتامبر بيانگر اقدامي کاملا حساب شده ميباشد. ۱۱ سپتامبر دو محور اساسي دارد اولا متهمسازي جهان اسلام به عنوان عامل بحرانهاي جهاني ثانيا لشگرکشي غرب به افغانستان به بهانه انتقامگيري حادثه ۱۱ سپتامبر.
واژه ۱۱ سپتامبر فرانسوي از يک سو تکرار سياستهاي ضداسلامي غرب و نوعي اسلامهراسي پنهان است که نتيجه آن نيز حملات صورت گرفته به پناهجويان در فرانسه و ساير کشورهاي اروپايي و تشديد تدابير امنيتي در کشورهاي اروپايي است که محور آن را مقابله با مسلمانان تشکيل ميدهد.
از سوي ديگر توجيهي براي انتقامگيري فرانسه از عاملان حادثه پاريس در خارج از مرزهايش يعني در غرب آسيا با محوريت سوريه است. اين اقدام که غربيها انتقام ناکارآمدهاي امنيتي خود را از کشورهاي غرب آسيا ميگيرند امري ضدبشري و استکباري است که فرانسه نيز به تبعيت و الگوگيري از آمريکا و انگليس به دنبال تکرار آن است. حضور نظامي در غرب آسيا و توجيه اقدام نظامي عليه کشورهايي مانند سوريه و عراق از اهداف اين طراحي است که نشانههايي بر استمرار سياستهاي استکباري غرب است. كشورهاي غربي هر زمان كه با بحران امنيتي مواجه ميشوند به جاي توبيخ دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي خود، با فرافكني و بازي رسانهاي افكار عمومي را به پذيرش سلطه گري خود در ساير نقاط جهان سوق ميدهند. به عنوان مثال در حادثه تروريستي پاريس، مقصر اصلي دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي فرانسه هستند كه نتوانستهاند اين حادثه را پيشگيري نمايند حال آنكه فرانسه با برجستهسازي ماهيت عوامل اين حوادث به توجيه نظاميگري خود در غرب آسيا و آفريقا ميپردازد.
چهارم آنکه جمهوري اسلامي ايران همواره به غرب در باب بازگشت تروريستها به کشورهاي مبدا خود هشدار داده و راه مقابله با آن را مبارزه واقعي با تروريسم عنوان نموده بود. آنچه در رفتار کشورهاي غربي از جمله فرانسه مشاهده ميشود آن است که به جاي مبارزه با تروريسم به حمايت و تقويت آنان پرداختهاند و اگر نبود محور مقاومت و مبارزه فراگير آن با تروريسم اکنون تروريسم سراسر جهان را فرا گرفته بود. به اذعان جهانيان راهکار نابودي تروريسم بهرهگيري از تجربيات مقاومت در مبارزه با تروريسم است چنانکه روسيه با رويکرد به اين رکن اساسي توانسته کارکردي مثبت در برقراري امنيت جهاني داشته باشد حال آنكه كشورهاي غربي همچنان بر حركت در جاده نادرست حمايت از تروريسم اصرار دارند كه از نمودهاي آن رفتارهاي اين كشورها در نشست ديروز وين و تكرار زياده خواهي آنان مبني بر سرنگوني نظام سوريه است. نظام سوريهاي كه محور مبارزه با تروريسم است و سرنگوني آن برابر با سلطه تروريسم بر سوريه و گسترش آن به ساير نقاط جهان است.
نکته پاياني آنکه حملات تروريستي در هر نقطهاي که از جهان روي دهد، محکوم و غيرقابل پذيرش است، لذا چنانکه حملات تروريستي پاريس محکوم است و از سوي دولت و دستگاه ديپلماسي کشور نيز در همان ساعات اوليه انتشار خبر آن محکوم گرديد، ساير جنايات تروريستي نظير حملات تروريستي در ضاحيه لبنان بايد در کوتاهترين زمان ممکن محکوم گردد تا اين توهم براي غرب ايجاد نگردد که کشورهاي اسلامي نسبت به جان مسلمانان بيتفاوت شدهاند و مانند محافل رسانهاي و سياسي غرب صرفا به جان اتباع اروپا وآمريکا اهميت ميدهند و براي آنان اشک ميريزند.
با توجه به جايگاه جمهوري اسلامي ايران در حمايت از امتهاي اسلامي و ديدگاه جهان شمولش در مبارزه باتروريسم، واکنش سريع و محکومسازي جنايات تروريستي در کشورهاي اسلامي شبيه آنچه که در قبال حادثه تروريستي کشور اروپايي فرانسه صورت گرفت ضمن تقويت جايگاه ايران در ميان ملتهاي منطقه اين توهم غرب که ميخواهد ايران را بريده از مقاومت و معطوف به غرب نشان دهد، از اذهان سران غرب که همچنان به دنبال نابودي جايگاه جهاني ايران هستند، بزدايد.