باراك اوباما در سال ۲۰۰۸ در حالي به عنوان رئيسجمهور آمريكا وارد كاخ سفيد شد كه ادعاي دوري از سياستهاي بوش را سر ميداد. وي با شعار تغيير مدعي بود كه سياستهاي بوش را نادرست ميداند و به دنبال ساختن آمريكايي جديد در عرصه داخلي و خارجي است. يكي از ادعاهاي اوباما را پايان دادن به سياستهاي جنگافروزانه بوش تشكيل ميدهد چنانكه وي ادعا داشت كه قدرت نرم يا همان ديپلماسي را به سياست قدرت نرم يا همان نظاميگري را محور سياست خارجي خود قرار ميدهد.
از شاخصههاي ادعاي اوباما در اين عرصه را نيز رويكرد به ميز مذاكره در قبال آنچه تهديد هستهاي ايران ميناميد، عنوان داشت. وي به ويژه در طول ۲ سال اخير بر اين ادعا بوده كه ديپلماسي و رويكرد مثبت محور رفتارياش در قبال ايران بوده كه به ادعاي وي نتايج مهم بسياري را نيز حاصل كرده است.
اوباما با اين ظاهرسازيها در حالي به دنبال اجراي سياست بزك چهره آمريكا نزد ملت ايران بوده كه گويا توانش براي اينگونه ظاهرسازيها به پايان رسيده كه نتيجه را در اقدام وي در امضاي طرح ضد ايراني كنگره آمريكا ميتوان مشاهده كرد.
كنگره آمريکا در جديدترين اقدام خود طرح محدودسازي افرادي را که در طول ۵ سال اخير به کشورهاي عراق، سوريه، سودان و ايران رفت و آمد داشتهاند را تصويب كرد. ادعاي آنان اين است که کشورهاي مذکور با خطر تروريسمپروري همراه هستند و اين احتمال وجود دارد که سفرکنندگان به اين کشور تفکرات تروريستي گرفته باشند. اوباما چند روز پيش امضاي خود را پاي اين مصوبه نهاد تا رسما قابليت اجرايي يابد.
همزمان با اين اقدامات منابع خبري اعلام کردند، جاش ارنست سخنگوي كاخ سفيد در سخناني در باب روسيه تاکيد ميکند که روسيه به دليل اقداماتش در اوکراين و حمايت از اسد با انزواي جامعه جهاني همراه شده و از اقدامات روسيه صرفا عدهاي کشور سرکش حمايت ميکنند. اين ادعاي ارنست که برخي کشورهاي سرکش از روسيه حمايت ميکنند رسما ايران را خطاب قرار داده است چراکه جمهوري اسلامي ايران در كنار چين، عراق، سوريه و حزبالله لبنان در كنار روسيه به مبارزه با تروريسم در سوريه ميپردازند و تاكيد دارند كه هيچ كشوري حق تعيين سرنوشت براي مردم سوريه ندارد و ادعاي غرب مبني بر لزوم سرنگوني نظام سوريه به رياست جمهوري بشار اسد اقدامي زيادهخواهانه و به دور از قوانين بينالمللي مبني بر حق ملتها براي تعيين سرنوشت كشورشان است.
اين دو موضعگيري از سوي کنگره و كاخ سفيد در حالي مطرح گرديده که اخيرا اوباما در سخناني ادعا ميکند که داعش و تروريسم بخش کوچکي از يک ميليارد مسلمان است در حالي که تروريسمپروري و افراطيگري در برخي از کشورهاي اسلامي امري انکارناپذير است و اين کشورها بايد به مقابله با اين افراطيگري و تفکرات ايدئولوژيک بپردازند.
کنار هم قرار دادن اين سه موضعگيري ساختار حاکم بر آمريکا، بيانگر يک نکته مهم است و آن اينکه سران اين کشور، جمهوري اسلامي ايران را کشوري سرکش و به دور از جامعه جهاني ميداند که تهديدي تروريستي براي جهان است. جالب توجه آنکه ماهيت تروريستي ايران از نگاه آنان چنان است که سفرکنندگان به ايران بايد مورد محدوديت و نظارت قرار گيرند.
اين در حالي است که در گذشته ايرانيها به بهانه مقابله با تروريسم حق ورود به آمريکا را نداشتند چنانکه آمريکا در اقدامي غيرديپلماتيک و خلاف عرف جهاني از پذيرش ابوطالبي به عنوان نماينده ايران در سازمان ملل خودداري کرد. با توجه به اين رفتارها يک اصل در ذهن شکل میگيرد و آن اين است که رسما ايران را به عنوان محور شرارت معرفي کردهاند که تهديد امنيت بينالملل است.
پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بوش رئيسجمهور آمريکا و کنگره آمريکا ايران را در کنار سوريه، ليبي، سودان، سومالي، کره شمالي، عراق محور شرارت قرار داد که بايد با آن مقابله گردد. اکنون نيز مواضع اوباما، سخنگوي کاخ سفيد، اقدام کنگره رسما معرفي ايران در قالب محور شرارت است.
جالب توجه آنكه آمريكاييها در پيش از توافقات هستهاي ميان جمهوري اسلامي ايران و گروه ۱+۵ ادعا ميكردند با برجام، ايران به جامعه جهاني باز ميگردد و از انزوا خارج ميگردد.
معرفي ايران به عنوان محور شرارت در مواضع اخير سران كنگره و كاخ سفيد به اين معنا است که به رغم توافقات صورت گرفته در برجام و ادعاهاي مکرر مقامات غربي مبني بر رويکرد به تهران، عملا سياستهاي آمريکا تغييري نداشته است و آنها به همان سياستهاي ضد ايراني ادامه ميدهند.
آمريکا با مجموع اين ادعاها از يک سو به توجيه ادامه سياست تحريم و تهديد ايران ميپردازد و از سوي ديگر با معرفي ايران به عنوان کشوري پرخطر که در جمع کشورهاي تروريسمپرور قرار دارد عملا کشورهاي ديگر را از روابط با ايران منع ميکند.
ايجاد فضاي رعب و وحشت از ايران در ميان جهانيان و برجستهسازي اين امر که سفرکنندگان به ايران و آنان که در پاسپورتشان مهر سفر به ايران باشد با محدوديت در آمريکا مواجه ميشوند، عملا ساير کشورها و شرکتها و تجار کشورها را از روابط با ايران منع مينمايند.
به عبارتي ديگر آمريکاييها با اين اقدامات در حالي که از جايگاه و نقش ايران در مبارزه با تروريسم اعتبارزدايي و آن را از محورهاي بحرانهاي جهاني معرفي ميکنند، همزمان اعمال تحريمها و فشارهاي جديد عليه ايران را توجيه و ديگران را از روابط با ايران منع مينمايند.
رفتار آمريكاييها نشان ميدهد كه ادعاي آنان مبني بر اينكه مذاكره ايران با غرب، موجب ارتقاي جايگاه جهاني ايران و به تعبير آنان اعتبار يافتن پاسپورت ايراني در جهان ميشود، صرفا ادعايي واهي بوده كه در چارچوب بزك چهره آمريكا و فريب افكار عمومي صورت گرفته است كه از اهداف آن را گرفتارسازي مسئولان ايراني در اشتباه محاسباتي در قبال دشمني آمريكا عليه نظام اسلامي و ملت ايران تشكيل ميداد. رفتارهاي اين روزهاي آمريكاييها نشان ميدهد كه اوباما دلبسته روياها و توهمات بوش در ناميدن ايران به عنوان محور شرارت است هر چند كه در ظاهر از اين واژه استفاده نميكند و چنان وانمود ميكند كه صرفا مصوبه كنگره را امضا كرده است.