بحث با سعید ابوطالب مستندساز سیاسی و سیاستزده تا آنجا ادامه داشت که درباره مشکل برخی از مسئولان در قضاوتهای ظاهری گفت؛ از آنجایی که نسل جدید را با نسل انقلاب مقایسه کرد، اما در ادامه گفتوگو با سیاست روز او به معضلات فرهنگی و سیاسی بیشتری پرداخته و در عین حال تلنگری هم به آموزش و پرورش زده است. با این مقدمه به سراغ بخش دوم گفتوگو میرویم.
بخش پایانی
همین تظاهرات فرهنگی نامتناسب جوانان آیا کمکاری اهل فرهنگ را نمیرساند؟ اینکه اهالی فرهنگ نتوانستند الگوی مناسب برای نسل جوان بسازند و خلاء بین دو نسل را پر کنند؟
شما میگویید کمکار کردهاند، من میگویم اصلا کار نکردهاند. چون در این کشور فرهنگ موضوع درجه دو و سه است. با اینکه رهبری در سالهای گذشته دائما به این مسئله اشاره کردند و در هر مراسمی در باب فرهنگ گفتهاند. ایشان یک تنه برای فرهنگ سینه میزند در حالی که خیالتان را راحت کنم غیر ایشان هیچکس ذرهای به فرهنگ اعتقاد ندارد. نگاه همه اقتصادی است. یعنی ببینید حضرت آقا میگویند مشکل ما اقتصادی است اما موضوع اصلی ما فرهنگی است.
یعنی موضوعی که باید به آن بپردازیم فرهنگ است. انصافا به جز ایشان چه کسی به مسئله فرهنگ میپردازد. نمیخواهم پاچهخواری کنم، به جز ایشان که اصلالتا فردی فرهنگی است و به فرهنگ اعتقاد دارند تقریبا ردههای پایین هیچ اعتقادی به فرهنگ ندارند. وقتی از مشکلات میگویی همه میگویند مشکل ما اقتصاد است، بیکاری است و اصلا اشارهای به مسئله فرهنگ ندارند در حالی که مسئله اصلی ما فرهنگ است.
چرا این طوری است؟ مگر نگفتید فرهنگ از دولتها جدا است، فرهنگیها چهکار به اولویتبندی دولت دارند، چرا خودشان کاری نمیکنند؟
ببنید من یک جمله میگویم انقلاب ما یک انقلاب کارگری نیست، یک انقلاب طبقاتی نیست یعنی ماهیت اقتصادی ندارد بلکه ماهیت فرهنگی دارد. در سال ۵۴ و ۵۵ نفت گران شده درآمد کشور خوب است، همه نوع وارداتی از بهترین کالا وجود دارد. شاه مظاهر تمدن را آورده، سینما و تلویزیون در کشور وارد شده و همه امور اقتصادی خوب است، اما چرا مردم در آن دوران رگههای فعالیت انقلابیشان تشدید میشود و به انقلاب گسترده روی میآورند؛ چون مردم احساس میکنند تحقیر میشوند. احساس میکنند حاکمیت در مسیر فرهنگی حرکت میکند که با باورهای مردمی متفاوت است. در واقع مردم احساس کردند که حاکمیت باکلاس و خوب حرف میزند اما از جنس مردم نیست. مردم احساس کردند باورها و عزتشان در حال لگدمال شدن است خونشان به جوش آمد و انقلاب کردند.پس انقلاب اسلامی اصالتا فرهنگی است. اما کسانی که بعد از انقلاب حاکم شدند سیاسی یا اقتصادی یا نظامی هستند.
یعنی باید دید وزرا، نمایندگان مجلس، استانداران و مسئولان چقدر فرهنگی هستند. حتی اغلب وزرای فرهنگی ما فرهنگی نبودهاند و نیستند. در فرانسه وزیر فرهنگ یک نویسنده معروف بود به واقع یک رمان نویس وزیر فرهنگ بود.
اما مسئولان رسانهای ما سیاسی هستند یا امنیتی و یا اقتصادی و فرهنگی نیستند. بنابراین در سالهای پس از انقلاب دغدغه فرهنگی ندارند، کشور برنامهریزی فرهنگی ندارد، یعنی برنامههای توسعهای که نوشتهاند همه اقتصادی است، هر چند که از برنامه سوم به بعد یک پسوند فرهنگی و اقتصادی به آن افزوده شده اما این یک فریب است یک کلک است. اگر فصل توسعه فرهنگی دارید مربوط میشود به اقتصاد فرهنگ مثلا اگر فضای هر فرد برای ورزش و فضای سبز ۲/۱ است بشود ۸/۱ یعنی نگاه کاملا اقتصاد فرهنگی است.
این مسئله مطرح است که اصلا اخلاقمدار کردن و ایمانمدار کردن مردم در برنامههای توسعه نمیگنجد. به هر حال تاکید میکنم مدیران ما فرهنگی نبودهاند و برنامههای توسعهای ما اصالتا برنامههای توسعهای نبودهاند. دغدغههای کشور فرهنگی نبوده و بودجههای ما اصلا فرهنگی نیست. یعنی کل بودجه فرهنگ و هنر همه و همه به اندازه یک فاز عسلویه نمیشود.
همه صحبتهای شما قبول اما آیا اینکه اهالی فرهنگ جایی در حکومت ندارند یک فرصت نیست؟ اینکه بدون وابستگی به ساختار دولتی و وزیر و وکیل نباشند و بخواهند با حضور در میان مردم کار فرهنگی بکنند؟ در مورد بودجه درست باید بودجه اختصاص داده شود اما سوال اینجاست که آیا فکر نمیکنید که اهل فرهنگ به اندازه سهم خود کاری در حوزه فرهنگ صورت نمیدهند و همواره منتظر دولت هستند؟
شما دارید میگویید اهالی فرهنگ به اندازه خود کار نکردهاند؟ منظور شما از اهل فرهنگ چیست؟ منظورتان فیلمساز، موزیسین، کتابنویس، داستاننویس و هنرمند همه فعالانی است که به نوعی در فرهنگ نقش دارند؟
نکته اینجاست که دولتها از اصحاب فرهنگ انتظار دارند. این در حالی است که اصحاب فرهنگ نه دغدغه دارند نه وظیفه دارند. اصلا آدم فرهنگی که دنبال قدرت و اقتصاد نمیدود. این حاکمیت است که باید چراغ بیندازد و اینها را پیدا کند. اگر ما سعدی و حافظ داریم برای این است که حاکمیتهای زمان آنها را پیدا کردهاند.
اما الان به جای اینکه حاکمیت چراغ بیندازد و اصحاب فرهنگ را پیدا کند چوب لای چرخ آنها میگذارد. طرف میرود اسکار جایزه میگیرد به او فحش میدهند، میرود کن جایزه میگیرد، فحش میدهند، در داخل فیلم میسازد بیننده زیاد دارد فحش میخورد. درباره دفاعمقدس میسازد بهش فحش میدهند، نمیسازد فحش میدهند. اصلا این فرهنگی نمیداند باید چه کار کند، انجام دهد یا ندهد.
کتاب مینویسد که پول نمیدهید، روزنامه در میآورد که هشتش گرو نهاش است. قانون کپیرایت هم که نداریم یعنی اگر فقط شاعر این جمله «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» رایت داشت و بابت استفاده از این بیت فقط یک ریال به او داده میشد این فرد الان میلیاردر بود و تحت این امنیت مالی صدها شعر ناب دیگر نیز گفته بود.
ببینید نظامیها برای خود حق و حقوق دارند، بازنشستهها یک ریال از حقوقشان کم شود زمین و زمان را به هم میدوزند، کارگرها برای خود صنف دارند، کارمندان پتروشیمی برای خود بیمارستان دارند، اما اصحاب فرهنگ وقتی میمیرند همه یادشان میافتد که آن هم سر این دعواست که در قطعه هنرمندان خاکش کنیم یا نکنیم.
وظیفه حکومت این است که بدون اعمال سلیقه به اصحاب فرهنگ کمک کند. شعر گفته شود، قصه گفته شود. من منظورم این نیست که کمک کنید که فساد در عرصه فرهنگ گسترش پیدا کند، اصلا منظورم این نیست. وقتی کتاب نوشته شود، موسیقی ساخته شود، انیمیشن ساخته شود جامعه رشد میکند. حتی ممکن است بعضی از آنها بد باشد. معتقدم اگر حافظ کتابش را اکنون به ارشاد میسپرد حداقل دوسوم کتاب سانسور میشد.
شما یک سری کتاب و فیلم و مقاله میخواهی بیخاصیت بدون نیش بدون حاشیه این که دیگر نیاز به هنرمند ندارد، یک سری کارمند استخدام کنید از صبح تا شب بگویید کتاب بنویس و فیلم بساز. اما کاری انجام نمیشود و هیچکدام دیده نمیشود. بر خلاف نظر شما من معتقدم اصحاب فرهنگ زحمت خود را کشیدهاند.
اصحاب فرهنگ خودشان جزیرهای کار میکنند، چه کسی باید برایشان صنف بزند؟ حکومت؟ خودشان نمیتوانند با هم اجماع کنند این را قبول دارید؟
نمیشود اجماع کرد. اصلا ذات هنر انفرادی عمل کردن است. اصحاب فرهنگ و هنر دستشان به جایی بند نیست نه پول دارند، نه نماینده دارند، نه زور دارند نه هیچ چی. حتی صفحات فرهنگی روزنامهها و سایتها همیشه مظلومترین بخش هستند.
منظورتان این است که دولتها به جای اینکه کمک فرهنگ و هنر باشند به دنبال همسو ساختن آنها با خود هستند؟
دقیقا همین طور است. همه دولتها سعی کردهاند از اصحاب فرهنگ و هنر استفاده ابزاری خودشان را داشته باشند. در این مورد همه دولتها شبیه هم هستند. یا اگر هم در کابینه جلسه داشتند به جای آنکه از بخش نفت و جاهای دیگر به فرهنگ کمک کنند، از فرهنگ زده و دادهاند به بخشهای دیگر. پول سینما را دادهاند به بهداشت و درمان. پول موسیقی را دادهاند به جاده. جاده چیز خوبی است اما من معتقدم آنطور که یک فیلم اثر دارد ساخت یک پل اثر ندارد. شما یک پل میسازید که یک منطقهای مثلا با ۱۰ هزار نفر جمعیت را از بنبست خارج کنید خیلی هم خوب و عالی است. اما با این بودجه میتواند دهها فیلم ساخت که میلیونها نفر را متحول سازد آن وقت این افراد میروند جاده میسازند، پل میسازند و هزاران کار عمرانی دیگر.
پول صد تا هواپیمای پیشرفته را بدهید اصحاب فرهنگ فیلم بسازند موسیقی بسازند و کتاب بنویسند صدتا شیرودی، کشوری و بابایی نتیجه کار آنها خواهد بود. اگر هواپیما باشد و شیرودیها، باباییها و کشوریها نباشند که آن هواپیما به درد نمیخورد. مثلا آقای حاتمیکیا یک فیلم میسازد مثل آژانس شیشهای یا از کرخه تا راین که تاثیر شگرفی بین نسلهای مختلف ایران دارد.
جوانی که امروز به عنوان مدافع حرم میرود و خانواده خود را رها میکند و از همه چیز دل میکند تحت تاثیر این آموزهها قرار گرفته است. نمیتوان گفت این اتفاق از تاثیر کتابهای درسی بوده چراکه آموزش و پرورش ما کاملا سکولار تربیت میکند یک نفر بچه مذهبی را تحویل مدرسه میدهی، میرود دانشگاه یک سکولار شده است.
تلویزیون ما هم که برنامه خاصی ندارد شک نکن کسی با خندوانه و دورهمی، مدافع حرم نمیشود. پس این جوانان چطور مدافع حرم شدند؟ باید گفت او ۴ تا مقاله خوانده دو تا کتاب خوانده چند تا فیلم دیده است و در نهایت اثر کار فرهنگی باعث این شده که جوان راهی سوریه شود.
نیروی انتظامی میلیارد میلیارد پول میدهد برای خرید دوربین یکهزارمش را بدهد فیلم بسازد مردم یاد میگیرند که کمربند ببندند، به هم کمک کنند اما کار نیروی انتظامی شده فقط جریمه کردن دوربین خریدن و ادامه همان سیکل غلط چرا که نگاه، نگاه فرهنگی نیست.
به نظر شما امیدی هست که این وضعیت درست شود؟
بله قابل اصلاح است. به هر حال همواره این روند فراز و فرودهایی داشته است. اگر شما صادقانه چاپ کنید میگویم به این دولت در حوزه فرهنگ امید بیشتری دارم. این دولت نشان داده که به این موضوع همت داده. یک مقدار فضا را بازتر کرده یک مقدار حداقل شعار کار فرهنگی را داده است.
من معتقدم کار فرهنگی را باید بدهیم به اصحاب فرهنگ، کار ممیزی کتاب را باید بدهیم به اهل کتاب. کار سینما را باید بدهیم به اهل سینما. اگر اهل کتاب خودشان کتاب را ممیزی کنند واقعا از کارمند ارشاد کمتر میفهمند؟ اگر اهل سینما خود را ممیزی کنند از کارشناس ارشاد کمتر میفهمند؟ به خدا نه.
به هر حال این دولت شعارش را میدهد و فضای نسبتا آرامی در فرهنگ و هنر ایجاد شده ولی این طور نیست که اکنون ثمرش را ببینیم. اما به هر حال این دولت هم نسبت به فرهنگ کملطف است. ما میگوییم پول ۴ تا جاده را بدهید به سینما پول یک فاز عسلویه را بدهید به موسیقی و پول ۴ تا هواپیمای پیشرفته را بدهید به تجسمی تا ده سال دیگر آبادیم. وقتی صحبت از فرهنگ میشود میگویید روی پای خود بایستد مثلا سینما روی پای خود باشد؛ قبول باشد، اما چرا اتوبان روی پای خود نمیایستد.
به بخش فرهنگ باید کمک کرد چه کسی است که باور نکند که دولت آمریکا به هالیوود کمک میکند، پنتاگون کمک میکند سازمان سیا کمک میکند. تازه ذات آنها لیبرالیسم است و ما فرهنگی هستیم و ما میگوییم روی پای خود بایستد و این نامردی است. شما سالن و مراکز متعدد بسازید بله روی پای خود میایستد. این دولت شعار فرهنگی میدهد اما ایکاش این قدر که برای بهداشت کمک میکنند، سه چهار سال برای فرهنگ کمک کنند آن وقت این همه مشکل فرهنگی نداشتیم.
آیا میتوان با فرهنگ آسیبهای اجتماعی مثل طلاق و اعتیاد و... را حل کرد؟
دقیقا مسئلهای مانند طلاق یک آسیب اجتماعی است که در سه چهار دهه اخیر ایجاد شده است. حالا شما در دادگاهها طلاق را طولانی کنید، سه سال آنها را ببرید و بیاورید جز بیشتر کردن زجر درخواستدهندگان کاری نمیشود در حالی که باید در این سالها کتاب مینوشتید، رمان مینوشتید و فیلم میساختید. در کنارش اگر در مدارس کار فرهنگی میکردید اکنون این مشکلات دیگر نبود. اگر امروز مسئلهای به نام بد لباسی داریم به این خاطر است که هرگز در مقوله مد کاری نکردهایم. مد اصلا چیز بدی نیست. برای فرهنگ خود باید مدلینگ ایجاد کرد از لباس گرفته تا هر چیز دیگری باید برای جامعه مدلینگ داشت. چرا باید صبر کنیم که در اروپا یک رنگی مد شود بعد در کشور گرفته شود. مد اصلا یک ماهیت اقتصادی دارد چراکه با مد کالاهای بنجل خود را میفروشند.
با این تفاسیر، میشود گفت که متولی مشخصی در باب فرهنگ نداریم و هرکس خود را متولی فرهنگ میداند و این مسئله موجب سردرگمی اصحاب فرهنگ شده که نمیداند باید به کدام سو حرکت کند؟
همین طور است ما تعدد متولی فرهنگ داریم. البته من با این امر مشکلی ندارم چون فرهنگ مقوله گستردهای است. من با این مشکل دارم که برخی از دستگاهها که ذاتشان فرهنگی نیست در این امر دخالت میکنند.
مراکز تصمیمگیری و دخالت در امور فرهنگی متعدد است و جاهای مختلف تصمیمگیری میکنند این منفی است. مثلا ارشاد مجوز کنسرت میدهد، پلیس برای خود نظر میدهد، استانداری کار خود را میکند هرکس برای خودش اقدام میکند این اصلا مسئله مناسبی نیست. این به دلیل این است که وزیر فرهنگ به اندازه وزیر بهداشت و یا وزیر کشور که از حوزه خود دفاع میکنند از حوزه فرهنگ دفاع نمیکند. اگر یک استانداری و یا امام جمعهای موضعگیری کند در حوزه مثلا وزارت کشور؛ وزیر کشور موضع میگیرد اما وزیر ارشاد در برابر امامجمعه موضعگیری نمیکند و حتی کوتاه میآید.
بحث من این است که شما دهها سد و جاده ساختید و اشتباه درآمد. این همه هزینه کردید ۵ درصد هم سوتی دادید. فرهنگ هم سوتی میدهد حالا دهها کتاب نوشته شده چندتای آن هم بد در میآید یا از میان چندین فیلم تعدادی هم خوب در نمیآید.
این همه پروژه اجرا میکنید که کمی هم خطا دارد. اجازه دهید در حوزه فرهنگ هم خطا باشد تازه در حوزه فرهنگ خطا بیشتر است چون کار انفرادی است. مثلا شما میآیید فیلم ضد امریکایی میسازید. مثل حاتمیکیا فیلمی میسازد فیلم «موج مرده» که ضد امریکایی در نمیآید. شما یک سریالی میسازید با میلیاردها دلار به اسم معمای شاه که علیه شاه نمیشود و یا حداقل بخشی از جامعه فکر میکنند که این فیلم علیه شاه نیست. شاه را دارد سفید میکند.
دهها کنسرت برگزار میشود در سال، حالا در یکی ۴ نفر حرکت موزون انجام میدهند درست است کارشان اشتباه است و نباید انجام دهند خب در مسابقه فوتبال هم بعضی وقتها چنین اتفاقاتی میافتد آیا فوتبال را تعطیل میکنید؟ در حوزه کنسرتها هم همین طور باید باشد.
قبول کنید که گاهی خرابکاری فرهنگی تبعات وسیعی دارد، اما به هر حال بگذریم، فرستادن فروشنده به اسکار درست بوده، نظرتان چیست؟
این فیلم آن طور که میگویند خوب نیست آن طور هم که میگویند بد نیست.
در حد اسکار است؟
نه در حد اسکار نیست. البته فیلمهای همردیف آن هم در حد اسکار نیستند. فرستادن فیلم که هنر نیست. من معتقدم فروشنده فیلم بدی نیست و آن قدر هم شاخص نیست. در جزئیات در دیالوگها و در انتخاب بازیگر و در برخی صحنهها مشکل دارد. به هر حال فیلم بدی نیست یک موضوع اجتماعی است که ضد دین و ضد ایرانی نیست اما به درد اسکار نمیخورد.
یک فیلم برای اسکار رفتن باید چه شاخصهای داشته باشد؟
فیلم باید نماینده هویت ملی و دینی کشور باشد در حالی که فروشنده این شاخصه را ندارد. به نظر من این فیلم آن قدر که برای داخل مناسب است و میتواند مفید باشد برای پخش خارجی اصلا مناسب نیست.
این فیلم یک فیلم خیلی خوب داخلی است که مشکل داخلی را بررسی میکند هر چند که برخی مشکلات را دارد اما به هر حال مناسب اسکار نبود.
برخی معتقدند که اگر فیلم ایستاده در غبار را برای اسکار انتخاب میکردیم بهتر بود، حتی اگر پذیرفته نمیشد بازهم میتوانست در ذهن مخاطب تلنگری ایجاد کند، نظر شما چیست؟
به نظر من فیلمی که دارای ظرفیتهای لازم نباشد نباید به اسکار برود چراکه سطح سینما را پایین میآورد، مانند این است که ورزشکاری که میدانید شکست میخورد را به مسابقات اعزام کنید. گاهی فیلمهای مجیدی به جشنوارههای جهانی میرفت که دستاوردهای بسیاری داشت چون سبک جدیدی در فیلمسازی ایرانی را به جهان نشان میداد. در حالی که فیلمهای او در داخل فروش ندارد. فیلم ابد و یک روز و یا فروشنده فیلمهای خوبی است ولی کاربرد خارجی ندارد. فیلم ایستاده در غبار را مخاطب خارجی اصلا نمیفهمد اما برای داخل عالی است. من سالها داور جشنوارهها بودم فیلمی که در کشوری خارجی مخاطب داشت در جشنوارهها اصلا جایگاهی نداشت چون داور با آن فیلم نمیتوانست ارتباط بگیرد. فیلم ایستاده در غبار فیلم خیلی خوبی است من آن را خیلی دوست دارم اما مخاطب خارجی اصلا با آن ارتباط برقرار نمیکند. درست است که زبان فیلم فروشنده یک زبان بینالمللی است اما فقط به درد داخل میخورد.
فیلم بادیگارد چطور است؟
این فیلم هم اصلا زبان بینالمللی ندارد فیلمهای حاتمیکیا با زبان مردم است. فیلمی مانند بادیگارد برای نسلهای قدیمیتر فهم میشود نه حتی برای نسل جوان. ولی به هر حال میگویم فرستادن فیلم فروشنده کار اشتباهی بوده است.
شرط کردید در مصاحبه سوال سیاسی نپرسیم اما نمیشود نظر اهالی فرهنگ را نسبت به انتخابات ندانست، به نظر شما با همه ضعفهایی که گفتید آیا اهالی فرهنگ در سال ۹۶ به آقای روحانی رای میدهند؟
به نظر من اگر چینش انتخابات ۹۶ مانند انتخابات ۹۲ باشد اصحاب فرهنگ و هنر به آقای روحانی رای میدهند مگر اینکه اتفاق جدیدی رخ دهد.
رای مردم چه خواهد بود؟
رای مردم پیچیده است چنانکه کسی فکر نمیکرد آقای روحانی رای بیاورد یا ۸۴ آقای احمدینژاد رای بیاورد.
اما فکر میکنم سال ۹۲ معلوم بود که آقای روحانی رئیسجمهور میشود؟
نه شاید ۲۴ ساعت آخر میشد فهمید.
نه به هر حال وقتی اصولگرایان اجماع ندارند و اصلاحطلبان همه پشت سر روحانی قرار میگیرند خب چنین میشود؟
نه اصلاحات در بدنه مردم جایی ندارند. اگر اصلاحات فکر کند در بدنه مردم جایگاه دارد دچار همان اشتباهی میشود که اصولگرایان در انتخابات ۹۲ مرتکب شدند. همیشه کف رای اصلاحطلبان در میان توده مردم از کف رای اصولگرایان در میان توده مردم کمتر بوده است.
منتها اتفاقات متعددی در روند انتخابات میافتد به صورت پیچیده رقم میخورد وگرنه همیشه کف رای اصلاحطلبان در طول ۳۰ سال گذشته در بین مردم از اصولگراها پایینتر بوده است. اما اگر چینش کاندیداها مثل سال ۹۲ باشد قطعا روحانی رئیسجمهور میشود.
آیا اصلاح طلبان برای دور بعد دچار انشقاق نمیشوند یعنی کاندیدای جدیدی معرفی نمیکنند؟
نمیدانم من که نزدیک آنها نیستم. من کلا مصاحبه سیاسی نمیکنم شما گفتید اصحاب فرهنگ به کی رای میدهند، میگویم آقای روحانی. در دو دوره گذشته واقعا اصحاب فرهنگ و هنر خیلی آسیب دیدند.
در دوره احمدینژاد افراد نامناسبی به عنوان وزیر یا مسئولین ارشادی و حوزه هنری و سینمایی و معاونت مطبوعاتی بدترین انتخابها بود که نتیجه این شد.
گفتوگو: قاسم غفوری - مائده شیرپور