?>?>
بخش پایانی
همین تظاهرات فرهنگی نامتناسب جوانان آیا کمکاری اهل فرهنگ را نمیرساند؟ اینکه اهالی فرهنگ نتوانستند الگوی مناسب برای نسل جوان بسازند و خلاء بین دو نسل را پر کنند؟
شما میگویید کمکار کردهاند، من میگویم اصلا کار نکردهاند. چون در این کشور فرهنگ موضوع درجه دو و سه است. با اینکه رهبری در سالهای گذشته دائما به این مسئله اشاره کردند و در هر مراسمی در باب فرهنگ گفتهاند. ایشان یک تنه برای فرهنگ سینه میزند در حالی که خیالتان را راحت کنم غیر ایشان هیچکس ذرهای به فرهنگ اعتقاد ندارد. نگاه همه اقتصادی است. یعنی ببینید حضرت آقا میگویند مشکل ما اقتصادی است اما موضوع اصلی ما فرهنگی است.
یعنی موضوعی که باید به آن بپردازیم فرهنگ است. انصافا به جز ایشان چه کسی به مسئله فرهنگ میپردازد. نمیخواهم پاچهخواری کنم، به جز ایشان که اصلالتا فردی فرهنگی است و به فرهنگ اعتقاد دارند تقریبا ردههای پایین هیچ اعتقادی به فرهنگ ندارند. وقتی از مشکلات میگویی همه میگویند مشکل ما اقتصاد است، بیکاری است و اصلا اشارهای به مسئله فرهنگ ندارند در حالی که مسئله اصلی ما فرهنگ است.
چرا این طوری است؟ مگر نگفتید فرهنگ از دولتها جدا است، فرهنگیها چهکار به اولویتبندی دولت دارند، چرا خودشان کاری نمیکنند؟
ببنید من یک جمله میگویم انقلاب ما یک انقلاب کارگری نیست، یک انقلاب طبقاتی نیست یعنی ماهیت اقتصادی ندارد بلکه ماهیت فرهنگی دارد. در سال ۵۴ و ۵۵ نفت گران شده درآمد کشور خوب است، همه نوع وارداتی از بهترین کالا وجود دارد. شاه مظاهر تمدن را آورده، سینما و تلویزیون در کشور وارد شده و همه امور اقتصادی خوب است، اما چرا مردم در آن دوران رگههای فعالیت انقلابیشان تشدید میشود و به انقلاب گسترده روی میآورند؛ چون مردم احساس میکنند تحقیر میشوند. احساس میکنند حاکمیت در مسیر فرهنگی حرکت میکند که با باورهای مردمی متفاوت است. در واقع مردم احساس کردند که حاکمیت باکلاس و خوب حرف میزند اما از جنس مردم نیست. مردم احساس کردند باورها و عزتشان در حال لگدمال شدن است خونشان به جوش آمد و انقلاب کردند.پس انقلاب اسلامی اصالتا فرهنگی است. اما کسانی که بعد از انقلاب حاکم شدند سیاسی یا اقتصادی یا نظامی هستند.
یعنی باید دید وزرا، نمایندگان مجلس، استانداران و مسئولان چقدر فرهنگی هستند. حتی اغلب وزرای فرهنگی ما فرهنگی نبودهاند و نیستند. در فرانسه وزیر فرهنگ یک نویسنده معروف بود به واقع یک رمان نویس وزیر فرهنگ بود.
اما مسئولان رسانهای ما سیاسی هستند یا امنیتی و یا اقتصادی و فرهنگی نیستند. بنابراین در سالهای پس از انقلاب دغدغه فرهنگی ندارند، کشور برنامهریزی فرهنگی ندارد، یعنی برنامههای توسعهای که نوشتهاند همه اقتصادی است، هر چند که از برنامه سوم به بعد یک پسوند فرهنگی و اقتصادی به آن افزوده شده اما این یک فریب است یک کلک است. اگر فصل توسعه فرهنگی دارید مربوط میشود به اقتصاد فرهنگ مثلا اگر فضای هر فرد برای ورزش و فضای سبز ۲/۱ است بشود ۸/۱ یعنی نگاه کاملا اقتصاد فرهنگی است.
این مسئله مطرح است که اصلا اخلاقمدار کردن و ایمانمدار کردن مردم در برنامههای توسعه نمیگنجد. به هر حال تاکید میکنم مدیران ما فرهنگی نبودهاند و برنامههای توسعهای ما اصالتا برنامههای توسعهای نبودهاند. دغدغههای کشور فرهنگی نبوده و بودجههای ما اصلا فرهنگی نیست. یعنی کل بودجه فرهنگ و هنر همه و همه به اندازه یک فاز عسلویه نمیشود.
همه صحبتهای شما قبول اما آیا اینکه اهالی فرهنگ جایی در حکومت ندارند یک فرصت نیست؟ اینکه بدون وابستگی به ساختار دولتی و وزیر و وکیل نباشند و بخواهند با حضور در میان مردم کار فرهنگی بکنند؟ در مورد بودجه درست باید بودجه اختصاص داده شود اما سوال اینجاست که آیا فکر نمیکنید که اهل فرهنگ به اندازه سهم خود کاری در حوزه فرهنگ صورت نمیدهند و همواره منتظر دولت هستند؟
شما دارید میگویید اهالی فرهنگ به اندازه خود کار نکردهاند؟ منظور شما