قبلا در همین ستون گفته شده بود که اگر 8/5 درصد ماهانهای که طی سی سال خدمت در دستگاههای دولتی بابت بازنشستگی از حقوق کارکنان کسر و به حساب صندوقی به همین نام واریز میشد به یک شرکت بیمه خصوصی پرداخت میگردید و یا به یک اقتصاددان بازاری سپرده میشد؛ قطعاً پس از پایان دوران خدمت هر فرد؛ این رقم به سرمایه قابل توجهی تبدیل شده بود تا وقتی به ذینفع تحت عنوان امانت و سود آن بر میگشت؛ سرمایهای قابل اعتنا برای ادامه حیات خود و تامین آینده بازماندگان داشته باشد؛ نه اینکه با نگرانی و دلهره منتظر پایان هر ماه بماند که شاید رقمی بخورونمیر در حد صدقه به حساب او واریز گردد! تا کفاف هزینههای درمان و پیری و فرسودگی و از کار افتادگی را هم ندهد و ناگزیر شود باقی مانده عمر را تنها با نفس کشیدن در حال ناتوانی جسمی و روحی پس از سی سال بیگاری پراسترس؛ به کارهایی پیش پا افتاده و سنگین برای او همچون سرایداری و نگهبانی مجتمع های مسکونی و تجاری و شرکت ها و کارخانهها و انبارداری و درشرایط مطلوب؛ مسافرکشی بپردازد تا اعضا خانواده اش مجبور به تکدی گری در جامعه نباشند!
پس از گذشت نیم قرن از تشکیل نهادی به نام صندوق بازنشستکی کشوری که این روزها احکام آن با عنوان ارتقا یافته (سازمان بازنشستگی کشوری) صادر می شود؛ واجب موکد است نهاد های بالا دستی از جمله مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین مجلس شورای اسلامی و در نهایت دولت به این امر مهم واقف شده باشند که دستگاههایی چون صندوق بازنشستگی و دیگر شرکتهای زیر مجموعه آن به نام بازنشستگان و مستمری بگیران سند خورد تا به کام معدودی از مدیران و نمایندگان ادواری مجلس و فرزندان آنها باشد تا به عناوین مختلف مدیرکل و مسئول و کارمند پای این سفری خالی شده و بدهکار بنشینند و همچنان از این کیسه وجوهی به جیب بزنند در حالیکه کمترین بازده و منفعتی برای صاحبان آن یعنی بازنشستگان و مستمری بگیران نداشته باشند زیرا با سیستماتیک شدن این گونه امور در بستر دولت بنظر نمی رسد نه تنها به اینها بلکه به یک ساختمان عظیم طبقاتی با این همه مدیر کل و رئیس و مسئول اداره و کارمند نیازی باشد که اوقات خود را به برگزاری جلسات و رفتن به ماموریتها بگذرانند و تلف کنند و یا از فرط بیکاری سماق بمکنند چون امروز این سامانههاست که همه کارها را انجام میدهد و در نهایت ادارات بازنشستگی در ارگانهای مختلف و آنها نیز حقوق بگیران رسمی و شاغل دولت هستند که بازنشسته نا امید از صندوق خود را به نحوی یاری میدهند.
بنابر این به نظر میرسد نیازی به ساختمان میراثی بلیطهای بخت آزمانی با آن همه کارمند و هزینه نباشد که اگر گذارتان به آن در میدان فاطمی پایتخت افتاد؛ متوجه خواهید شد در صورتیکه یکی از کارکنان و یا مدیران این صندوق شما را از طریق تلفن نپذیرند؛ تحت هیچ عنوان نمیتوانید به آن ورود پیدا کنید ! بنابر این ناچار میشوید به عنوان یک بازنشسته به دستگاه متولی خود یعنی همان ادارهای که قبل از بازنشستگی در آن مشغول به کار بودهاید؛ مراجعه نمایید! که آنها هم با وجود این صندوق ها و نمایندهگیهایش در دیگر مراکز استانی دستشان برای همراهی با شما بسته است و تنها حقوقتان را در پایان هر ماه پرداخت می کنند.
البته کانون هایی هم در استانها و شهرستانها به نام بازنشستگان و مستمری بگیران وجود دارد که به نوعی وظیفه سرکار گذاشتن این قشر محروم و مظلوم را به عهده دارند تا بازنشسته یا مستمری بگیر یا اعضا خانواده بلافصل آنها وقتی به این اماکن مراجعه کنند با کارکنانی فرتوت مواجه شوند که از قشر خودشان هستند و هیچ گونه پشتوانه مادی و معنوی و حقوقی و توان جسمی برای کمک به این طیف از جامعه ندارند که اگر بیل زن بودند اول یکی به خودشان میزدند!
مدیران شعب صندوق های بازنشستگی در سراسر کشور در هر نقطه از ایران که باشند علاوه بر ترش رویی با آنها؛ تنها به این میاندیشند که چگونه میتوانند سر این طیف مظلوم را گرم کرده و به طاق بکوبند و به روایتی شیره بمالند تا زمان سپری شود و هرکدام شهادتین را بخوانند؛ از این نظر هر چند وقت یکبار مسئلهای به ظاهر شیرین را مطرح می کنند تا گروه اندکی امید وار اما به سرعت ناامید شوند که این دو گانگی خاصیت دوران کهولت است.
یک روز از افزایش اندک درصدی حقوقها البته نه پابهپای تورم و گرانی میگویند و روز دیگر مناسب سازی را مطرح و روز سوم به سراغ همسان سازی میروند در حالیکه وقتی در خزانه پولی نیست و کف دست دولت هم مو ندارد تا بازنشسته آن را بکند! دستش به کجا می رسد؟ اخیراً یعنی ظرف هفت ماه گذشته از سال جاری ؛ سر این قشر میلیونها نفری که به اندازه جمعیت یکی از کشورهای اروپایی یا مجموع چند شیخ نشین حاشیه خلیج فارس هستند را با همین دو آیتم یعنی مناسبسازی و همسان سازی حقوق بازنشستگان با شاغلان؛ گرم کرده اند تا دلشان خوش با شد و زیر لب زمزمه کنند« بزک نمیر بهار میاد؛ کمبوزه باخیار میاد»
اما از کیسه این رمالان؛ موهومی دیگر بیرون میآید تا مناسب سازی و همسان سازی ظرف سه سال آینده یعنی هر سال 30 درصد از میانگین حقوق پرداخت شود در حالیکه این مورد را هم با شعبده بازی هایی به اتمام رساندند و در تاریخ 1/8/1403 احکام افزایش و مناسب سازی و همسان سازی هر بازنشسته را به گونه صادر کردند که نه تنها خودشان بلکه پیچیدهترین سیستم های کامیوتری جهان هم نتواند آن را تفسیر نماید!
در یک حکم دو جدول وجود دارد تا در جدول اول میزان افزایش را سه برابر و در جدول بعدی آن را تنها یک برابر نشان دهد و رقم جدول اول ماهانه 19/090/529 ریال افزایش را نشان دهد و رقم جدول بعدی قابل پرداخت ماهانه را 3/367/381 اعلام نماید! و اینجاست که معلوم نیست تکلیف یک میلیون تومان وجه واریزی به حساب بازنشستگان کشوری طی شش ماه اول سال جاری به عنوان علی الحساب بر کدام بالین است؟ صادر کنندگان این احکام در صندوق بازنشستگی کشوری اگر قبول ندارند می توانند ضمن مراجعه به آرشیو خود حکمی نمونه را به شماره 19577675 مورخ 1/8/1403 ملاحظه کنند تا ببینند چگونه یک شعبد بازی ماهرانه با حقوق و مستمری بازنشستگان کشوری صورت گرفته است تا مدتها با آن سرگرم باشند!
پس از گذشت نیم قرن از تشکیل نهادی به نام صندوق بازنشستکی کشوری که این روزها احکام آن با عنوان ارتقا یافته (سازمان بازنشستگی کشوری) صادر می شود؛ واجب موکد است نهاد های بالا دستی از جمله مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین مجلس شورای اسلامی و در نهایت دولت به این امر مهم واقف شده باشند که دستگاههایی چون صندوق بازنشستگی و دیگر شرکتهای زیر مجموعه آن به نام بازنشستگان و مستمری بگیران سند خورد تا به کام معدودی از مدیران و نمایندگان ادواری مجلس و فرزندان آنها باشد تا به عناوین مختلف مدیرکل و مسئول و کارمند پای این سفری خالی شده و بدهکار بنشینند و همچنان از این کیسه وجوهی به جیب بزنند در حالیکه کمترین بازده و منفعتی برای صاحبان آن یعنی بازنشستگان و مستمری بگیران نداشته باشند زیرا با سیستماتیک شدن این گونه امور در بستر دولت بنظر نمی رسد نه تنها به اینها بلکه به یک ساختمان عظیم طبقاتی با این همه مدیر کل و رئیس و مسئول اداره و کارمند نیازی باشد که اوقات خود را به برگزاری جلسات و رفتن به ماموریتها بگذرانند و تلف کنند و یا از فرط بیکاری سماق بمکنند چون امروز این سامانههاست که همه کارها را انجام میدهد و در نهایت ادارات بازنشستگی در ارگانهای مختلف و آنها نیز حقوق بگیران رسمی و شاغل دولت هستند که بازنشسته نا امید از صندوق خود را به نحوی یاری میدهند.
بنابر این به نظر میرسد نیازی به ساختمان میراثی بلیطهای بخت آزمانی با آن همه کارمند و هزینه نباشد که اگر گذارتان به آن در میدان فاطمی پایتخت افتاد؛ متوجه خواهید شد در صورتیکه یکی از کارکنان و یا مدیران این صندوق شما را از طریق تلفن نپذیرند؛ تحت هیچ عنوان نمیتوانید به آن ورود پیدا کنید ! بنابر این ناچار میشوید به عنوان یک بازنشسته به دستگاه متولی خود یعنی همان ادارهای که قبل از بازنشستگی در آن مشغول به کار بودهاید؛ مراجعه نمایید! که آنها هم با وجود این صندوق ها و نمایندهگیهایش در دیگر مراکز استانی دستشان برای همراهی با شما بسته است و تنها حقوقتان را در پایان هر ماه پرداخت می کنند.
البته کانون هایی هم در استانها و شهرستانها به نام بازنشستگان و مستمری بگیران وجود دارد که به نوعی وظیفه سرکار گذاشتن این قشر محروم و مظلوم را به عهده دارند تا بازنشسته یا مستمری بگیر یا اعضا خانواده بلافصل آنها وقتی به این اماکن مراجعه کنند با کارکنانی فرتوت مواجه شوند که از قشر خودشان هستند و هیچ گونه پشتوانه مادی و معنوی و حقوقی و توان جسمی برای کمک به این طیف از جامعه ندارند که اگر بیل زن بودند اول یکی به خودشان میزدند!
مدیران شعب صندوق های بازنشستگی در سراسر کشور در هر نقطه از ایران که باشند علاوه بر ترش رویی با آنها؛ تنها به این میاندیشند که چگونه میتوانند سر این طیف مظلوم را گرم کرده و به طاق بکوبند و به روایتی شیره بمالند تا زمان سپری شود و هرکدام شهادتین را بخوانند؛ از این نظر هر چند وقت یکبار مسئلهای به ظاهر شیرین را مطرح می کنند تا گروه اندکی امید وار اما به سرعت ناامید شوند که این دو گانگی خاصیت دوران کهولت است.
یک روز از افزایش اندک درصدی حقوقها البته نه پابهپای تورم و گرانی میگویند و روز دیگر مناسب سازی را مطرح و روز سوم به سراغ همسان سازی میروند در حالیکه وقتی در خزانه پولی نیست و کف دست دولت هم مو ندارد تا بازنشسته آن را بکند! دستش به کجا می رسد؟ اخیراً یعنی ظرف هفت ماه گذشته از سال جاری ؛ سر این قشر میلیونها نفری که به اندازه جمعیت یکی از کشورهای اروپایی یا مجموع چند شیخ نشین حاشیه خلیج فارس هستند را با همین دو آیتم یعنی مناسبسازی و همسان سازی حقوق بازنشستگان با شاغلان؛ گرم کرده اند تا دلشان خوش با شد و زیر لب زمزمه کنند« بزک نمیر بهار میاد؛ کمبوزه باخیار میاد»
اما از کیسه این رمالان؛ موهومی دیگر بیرون میآید تا مناسب سازی و همسان سازی ظرف سه سال آینده یعنی هر سال 30 درصد از میانگین حقوق پرداخت شود در حالیکه این مورد را هم با شعبده بازی هایی به اتمام رساندند و در تاریخ 1/8/1403 احکام افزایش و مناسب سازی و همسان سازی هر بازنشسته را به گونه صادر کردند که نه تنها خودشان بلکه پیچیدهترین سیستم های کامیوتری جهان هم نتواند آن را تفسیر نماید!
در یک حکم دو جدول وجود دارد تا در جدول اول میزان افزایش را سه برابر و در جدول بعدی آن را تنها یک برابر نشان دهد و رقم جدول اول ماهانه 19/090/529 ریال افزایش را نشان دهد و رقم جدول بعدی قابل پرداخت ماهانه را 3/367/381 اعلام نماید! و اینجاست که معلوم نیست تکلیف یک میلیون تومان وجه واریزی به حساب بازنشستگان کشوری طی شش ماه اول سال جاری به عنوان علی الحساب بر کدام بالین است؟ صادر کنندگان این احکام در صندوق بازنشستگی کشوری اگر قبول ندارند می توانند ضمن مراجعه به آرشیو خود حکمی نمونه را به شماره 19577675 مورخ 1/8/1403 ملاحظه کنند تا ببینند چگونه یک شعبد بازی ماهرانه با حقوق و مستمری بازنشستگان کشوری صورت گرفته است تا مدتها با آن سرگرم باشند!
حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت