این روزها در میان اوج گیری تحولات غرب آسیا، بار دیگر مسئله برجام و آینده مذاکرات هستهای ایران با طرفهای برجامی مطرح شده است. در یک سوی معادله آژانس و شخص گروسی مدیر کل آژانس به موضع گیری در باب روابطشان با تهران پرداختهاند و در نشست شورای امنیت نیز بررسی دورهای قطعنامه 2231 این شورا صورت گرفته است. مجموع این تحول در حالی است که در باب آنها چند نکته قابل توجه است.
نخست آنکه اخیر گروسی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرد که دیگر نیازی به توافق هستهای برجام نیست و آژانس باید به عنوان نهاد نظارتی اصلی در راستای تضمین شفافیت و امنیت برنامههای هستهای ایران عمل کند. گروسی عنوان کرد که توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران دیگر موضوعیت ندارد. مدیرکل آژانس اتمی گفت که ایران در حال حاضر قابلیتهای بسیار بیشتری دارد و اورانیوم را تا سطح ۶۰ درصد و نزدیک به ۹۰ درصد غنیسازی میکند.وی افزود، ایران بهطور قابلتوجهی در حال توسعه تواناییهای هستهای خود است. گروسی مدعی شد که آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید نقش محوری در این روند داشته باشد و همکاری جدی بین این نهاد وابسته به سازمان ملل و قدرتهای جهانی ضروری است.او همچنین ادعا کرده است که ما باید این توافق را مجددا بررسی کنیم و به یک نسخه فنی جدید از اصول سیاسی برسیم. این فرآیند پیچیده است که در آن کشورهای اروپایی، آمریکا، چین و روسیه باید با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کرده و سیستمی را ارائه دهند که با واقعیت جدید ایران سازگارتر باشد. در همین حال گروسی در سخنانی از افزایش ظرفیتهای غنی سازی ایران ابراز نگرانی کرده است.
این سخنان از سوی گروسی در حالی مطرح میشود که گویی همچنان به دنبال بازی با کلمات و سیاست سخنگوی غرب بودن است و عملا مسئولیت حرفهای و فنی خود را کنار نهاده است. در کنار آنکه او حق ندارد نیت خوانی در باب اهداف ایران داشته باشد و حداقل آن قدر وجدان و شرافت انسانی داشته باشد که اذعان نماید ایران در جهان بیشترین همکاری را با آژانس داشته، رفتارهای گروسی نشان میدهد که آژانس همچنان نهادی غیر مستقل است و عملا ادامه همکاری با آژانس جز اتلاف وقت و هزینهساز بودن برای ایران هیچ کارکردی ندارد چنانکه در هیچ کدام از سخنان و گزارشهای وی اشارهای به اینکه عامل شکست برجام آمریکا و بی تعهدی اروپا بوده نشده است و همچنان سیاست متهم سازی، استثناسازی ایران را ادامه داده است.
دوم آنکه نشست شورای امنیت درباره قطعنامه 2231 در حالی برگزار شد که انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا بدون اشاره به نقش منفی خود در برجام و نیز این نکته مهم که بر اساس بندهای غروب کرده برجام ایران حق هرگونه خرید و فروش تسلیحات و موشک و پهپاد را دارد و از سویی نسل جدید سانتریفیوژهها را نیز میتواند فعال سازد و حتی تعلیق تعهدات برجامی ایران بر اساس بند 36 برجام بوده است به تکرار اتهامات گذشته و نیز تهدید کردن به مکانیسم ماشه پرداختهاند. رفتار شناسی غرب نشان میدهد که آنها همچون بسیاری از امور دیگر اصل متهمسازی، تحقیر سازی و استثنا سازی را در قبال ایران اجرا میکنند در حالی که در نهایت با جا به جا کردن جای ظالم و مظلوم نسخه تسلیم شدن ایران در برابر زیاده خواهی غرب را تجویز میکنند. آنها به رغم ادعای رویکرد تعاملی همچون دو دهه پیش همچنان سه اصل هستهای، موشکی و منطقهای را مطرح و خواستار نابودی توان هستهای و موشکی و حذف ایران از منطقه هستند.
با توجه به رفتار آژانس و غربیها به صراحت میتوان دریافت که عملا موضوعی به نام مذاکره و تعامل برای آنها معنایی ندارد و صرفا به دنبال تسلیم سازی ایران هستند. در این شرایط به نظر میرسد که مسئلهای به نام مذاکره عملا هیچ معنایی ندارد و آنها برآنند تا با سیاست فشار و تهدید ایران را گرفتار برجامی جدید سازند که احیاگر تحریمها و استثناسازیها علیه ایران باشد. حقیقت آن است که غرب در این 10 سال هرگز به تعهدات خود عمل نکرده و تحریمها باقی بوده است لذا مکانیسم ماشه یک دروغ بزرگ و فریبکاری برای سوق دادن ایران به برجامی دوباره است که همچون برجام امضای ایران را پای تحریمهایش قرار میدهد. بر این اساس رویکرد منطقی در این شرایط گذر زمان تا زمان غروب برجام است که میتواند پایان توهم زیاده خواهی را از سر غرب بیرون سازد. برجام و مذاکره با غرب خانهای است که پای بست ویران است و استمرار دلخوش کردن به آن جز هزینه تراشی برای کشور هیچ دستاوردی به همراه نخواهد داشت.
نخست آنکه اخیر گروسی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرد که دیگر نیازی به توافق هستهای برجام نیست و آژانس باید به عنوان نهاد نظارتی اصلی در راستای تضمین شفافیت و امنیت برنامههای هستهای ایران عمل کند. گروسی عنوان کرد که توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران دیگر موضوعیت ندارد. مدیرکل آژانس اتمی گفت که ایران در حال حاضر قابلیتهای بسیار بیشتری دارد و اورانیوم را تا سطح ۶۰ درصد و نزدیک به ۹۰ درصد غنیسازی میکند.وی افزود، ایران بهطور قابلتوجهی در حال توسعه تواناییهای هستهای خود است. گروسی مدعی شد که آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید نقش محوری در این روند داشته باشد و همکاری جدی بین این نهاد وابسته به سازمان ملل و قدرتهای جهانی ضروری است.او همچنین ادعا کرده است که ما باید این توافق را مجددا بررسی کنیم و به یک نسخه فنی جدید از اصول سیاسی برسیم. این فرآیند پیچیده است که در آن کشورهای اروپایی، آمریکا، چین و روسیه باید با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کرده و سیستمی را ارائه دهند که با واقعیت جدید ایران سازگارتر باشد. در همین حال گروسی در سخنانی از افزایش ظرفیتهای غنی سازی ایران ابراز نگرانی کرده است.
این سخنان از سوی گروسی در حالی مطرح میشود که گویی همچنان به دنبال بازی با کلمات و سیاست سخنگوی غرب بودن است و عملا مسئولیت حرفهای و فنی خود را کنار نهاده است. در کنار آنکه او حق ندارد نیت خوانی در باب اهداف ایران داشته باشد و حداقل آن قدر وجدان و شرافت انسانی داشته باشد که اذعان نماید ایران در جهان بیشترین همکاری را با آژانس داشته، رفتارهای گروسی نشان میدهد که آژانس همچنان نهادی غیر مستقل است و عملا ادامه همکاری با آژانس جز اتلاف وقت و هزینهساز بودن برای ایران هیچ کارکردی ندارد چنانکه در هیچ کدام از سخنان و گزارشهای وی اشارهای به اینکه عامل شکست برجام آمریکا و بی تعهدی اروپا بوده نشده است و همچنان سیاست متهم سازی، استثناسازی ایران را ادامه داده است.
دوم آنکه نشست شورای امنیت درباره قطعنامه 2231 در حالی برگزار شد که انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا بدون اشاره به نقش منفی خود در برجام و نیز این نکته مهم که بر اساس بندهای غروب کرده برجام ایران حق هرگونه خرید و فروش تسلیحات و موشک و پهپاد را دارد و از سویی نسل جدید سانتریفیوژهها را نیز میتواند فعال سازد و حتی تعلیق تعهدات برجامی ایران بر اساس بند 36 برجام بوده است به تکرار اتهامات گذشته و نیز تهدید کردن به مکانیسم ماشه پرداختهاند. رفتار شناسی غرب نشان میدهد که آنها همچون بسیاری از امور دیگر اصل متهمسازی، تحقیر سازی و استثنا سازی را در قبال ایران اجرا میکنند در حالی که در نهایت با جا به جا کردن جای ظالم و مظلوم نسخه تسلیم شدن ایران در برابر زیاده خواهی غرب را تجویز میکنند. آنها به رغم ادعای رویکرد تعاملی همچون دو دهه پیش همچنان سه اصل هستهای، موشکی و منطقهای را مطرح و خواستار نابودی توان هستهای و موشکی و حذف ایران از منطقه هستند.
با توجه به رفتار آژانس و غربیها به صراحت میتوان دریافت که عملا موضوعی به نام مذاکره و تعامل برای آنها معنایی ندارد و صرفا به دنبال تسلیم سازی ایران هستند. در این شرایط به نظر میرسد که مسئلهای به نام مذاکره عملا هیچ معنایی ندارد و آنها برآنند تا با سیاست فشار و تهدید ایران را گرفتار برجامی جدید سازند که احیاگر تحریمها و استثناسازیها علیه ایران باشد. حقیقت آن است که غرب در این 10 سال هرگز به تعهدات خود عمل نکرده و تحریمها باقی بوده است لذا مکانیسم ماشه یک دروغ بزرگ و فریبکاری برای سوق دادن ایران به برجامی دوباره است که همچون برجام امضای ایران را پای تحریمهایش قرار میدهد. بر این اساس رویکرد منطقی در این شرایط گذر زمان تا زمان غروب برجام است که میتواند پایان توهم زیاده خواهی را از سر غرب بیرون سازد. برجام و مذاکره با غرب خانهای است که پای بست ویران است و استمرار دلخوش کردن به آن جز هزینه تراشی برای کشور هیچ دستاوردی به همراه نخواهد داشت.
قاسم غفوری