از چاله به چاه افتادن، رسم اين چند سال تيمهاي محبوب قرمز و آبي پايتخت بوده است. البته گاهي هم بوده كه هماي سعادت روي شانه يكي از اين تيمها نشسته و براي چندماه يا يك سال حاشيههاي كمتري را تحمل كردهاند.
اما اين رسم مالوف اين دو تيم است كه همواره بايد با مشكلات دست و پنجه نرم كنند. گاهي مشكلات مالي، گاهي عدم نتيجهگيري و گاهي هم معضلات مديريتي.
طي سالهاي گذشته همواره اين دو تيم تبديل به بنگاهي براي مناسبات سياسي و اقتصادي دولتها شدهاند و به نوعي قرباني تصميمات آدمهاي سياسي شدهاند.
اما مشكل اينجاست كه همين تصميمات غيركارشناسانه لطمات جبرانناپذيري را به ورزش زده است و ظاهرا قرار هم نيست تمامي بگيرند.
قطعا فراموش نميكنيم زماني را كه رئيس سازمان تربيت بدني كه اتفاقا قرابت هرچند اندكي هم با ورزش نداشت، با دخالت آشكار در كار فدراسيون فوتبال، جز تعليق فوتبال ملي ما رهآورد ديگري براي فوتبالمان نداشت. يادمان نميرود همين فرد تمام تلاش خود را به كار بست تا با حفظ سمت رياست سازمان ورزش، ميز و صندلي رياست فدراسيون فوتبال را هم از آن خود كند. يادمان نميرود كه همين رئيس با تغييرات مداوم هيئت مديره دو باشگاه پرسپوليس و استقلال، چگونه آرامش آنها را بر هم زد. آمدن افرادي كه هيئت مديره را با لابي به دست آورده بودند و حضور در آن را براي يك دور همنشيني ساده غنيمت ميشمردند، نتيجهاي جز ضربات بيشتر به اين باشگاهها نبود. افرادي كه بخاطر برخي قول و قرارهاي سياسي تيم را در اختيار گرفتند و هيچ اقدام مثبتي هم در كارنامهشان ثبت نشد و دست آخر هم به همان جايي برگشتند كه از اول بايد ميبودند.
درست در بحبوحه تبليغات انتخاباتي سال ۸۸ بود كه رئيسجمهور وقت طي نامهاي به رئيس سازمان تربيت بدني از او خواست كه درخصوص خصوصيسازي اين دو باشگاه اقدامات لازم را انجام دهد. اما نه آن موقع و نه حتي ۴ سال بعد از آن هم اين اتفاق رخ نداد و هر از گاهي اعضاي جديد! هيئت مديره معرفي ميشدند و روي بدهيهاي سنگين اين باشگاهها رقمي ديگر را اضافه ميكردند.
تا اينكه با تغيير دولت، خيليها به اين اميدوار بودند كه اين دولت بتواند با كليد معروفش، قفل خصوصيسازي اين باشگاهها را باز كند. قرار بر اين شد كه اين اتفاق هرچه زودتر بيفتد، اما تا زمان انجام اين امر، هيئت مديرهاي با اسپانسرهاي قوي مديريت تيم را بر عهده بگيرند و شرايط را براي خصوصي شدن آنها مهيا كنند.
اما اينبار هم اين اتفاق رخ نداد و بعد از هفتهها رايزني براي انتخاب اعضاي هيئت مديره و مديرعامل، باز هم حواشي فروكش نكرد. هنوز چند ماهي از حضور اعضاي جديد نگذشت، كه دوباره همين افراد حاشيههاي جديد را كليد زدند. مرور اخبار باشگاههاي قرمز و آبي طي هفتههاي گذشته قطعا شاهدي خواهد بود بر اين ادعا. مصاحبههاي غيرضرور بر عليه يكديگر، امري عادي شده بود. تا اينكه بالاخره يكي از اين زخمها سر باز كرد و رئيس هيئت مديره باشگاه پرسپوليس تصميم گرفت، سرمربي خود را تغيير دهد. طبق گفته رحيمي، مديرعامل (سابق) پرسپوليس، حميد سياسي صبح ديروز به باشگاه رفت و اعلام كرد «که در جلسه مورخ ۱۸/۶/۹۳ هیات رئیسه باشگاه که بدون حضور مدیرعامل برگزار گردیده تصمیم گرفته شده است که به درخواست وزیر محترم ورزش، سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس برکنار شود و چنانچه تا ساعت ۱۴ امروز (۱۹/۶/۹۳) مراتب به ایشان ابلاغ نگردد نسبت به برکناری مدیرعامل نیز اقدام خواهد شد.» البته عليرضا رحيمي اين را هم مطرح كرد كه «من اگر هم برکنار شوم مشکلی ندارم ولی تا هستم دایی سرمربی تیم من است و از او حمایت میکنم»
البته رحيمي كنايهاي هم به وزارت ورزش و رئيسجمهور زد: «روی صحبت من با رئیسجمهور است، آقای روحانی یک بساز و بفروش در حال تصمیمگیری برای پرسپولیس و قهرمان ملی است. این فاجعه است و باید بگویم که چشمتان روشن.»
رئيس هيئت مديره هم براي آنكه رحيمي را به زحمت نيندازد، او را هم از سر راه برداشت و قائم مقام باشگاه را به عنوان سرپرست معرفي كرد. اما به هرحال زور برخي افراد سياسي اما غيرسياسي و البته غيرورزشي چربيد و خيلي زود تغييراتي كه همه از مدتها پيش منتظرش بودند رخ داد. نكته جالبتر اينكه روز گذشته به طور اتفاقی و بدون هماهنگی قبلی به حساب بازیکنان پرسپولیس مبلغی پول ریخته شد.
این اتفاق در حالی رخ داد که در این مدت گفته میشد باشگاه پرسپولیس مشکل مالی دارد و پولی به تیم تزریق نمیشود!
حالا باز هم آرامش يكي از اين تيمهايي كه به گفته سخنگوي دولت پارهتن دولت هستند بر هم خورد. خيلي راحت حاشيهها همه جا را گرفتند. تمرين تيم به هم ريخت، نگراني هواداران بيشتر از گذشته شد. حرمتها شكسته شد و...
اما ظاهرا برخي مهم نيست. وزير محترم ورزش كه طي روزهاي اخير مباحثي نظير قرارداد كارلوسكيروش را هم به پرونده حضور چندماههاش اضافه كرده، حالا باز هم بايد تاوان تصميمات غيرورزشياش را پس بدهد. او طي ماههاي اخير در برخي موارد درست جا پاي رئيس اسبق سازمان تربيت بدني ميگذارد. فردي كه اطلاعات چنداني از ورزش نداشت و همه چيز را از دريچه نگاه خود، درست ميپنداشت.
حالا سوال اينجاست كه وقتي يك دولت، بر عملكرد دولت گذشته انتقاد داشته و براي رفع اشكالات آمده، چگونه همان مسير را طي ميكند؟ آيا قرار است همچنان روند سالهاي گذشته تكرار شود و دود اين تصميمات غيرورزشي و غيركارشناسانه به چشم هواداران فوتبال برود؟ بهتر نيست مسئولان دولتي، افراد متمول و ناآشنا به ورزش و برخي سفارششدهها دست از سر فوتبال بردارند و بگذارند هواداران ورزش (به ويژه فوتبال) نفسي همراه با آرامش بكشند؟